English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English Persian
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
Search result with all words
staging area فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
Other Matches
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
terminus a que نقطه شروع
origins نقطه شروع
initial point نقطه شروع
origin نقطه شروع
initial point نقطه شروع عملیات
get down to <idiom> رسیدن به نقطه شروع
trailhead نقطه شروع مسیر
distance between two points فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
offset مبدا نقطه شروع مسابقه
landing threshold نقطه شروع عملیات اب خاکی
jumping off place شروع بکاری نقطه عزیمت
entry نقطه شروع پرش یا چرخش
offsetting مبدا نقطه شروع مسابقه
center ice spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
origins نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
origin نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
tee shot ضربه از نقطه شروع بازی گلف
center face off spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
hole نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holing نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holes نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
threshold نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
holed نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
firing area نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
threshholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
departure end نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
thresholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
head spot نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
lunitidal interval فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
absolute address مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
ends انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
beginning of tape marker علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
end انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ended انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
fairway قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairways قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
recycling برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycles برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycle برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
means ends analysis نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
polkadot طرح نقطه نقطه خال خال
speckle نقطه نقطه یا خال خال کردن
punctum نقطه
speckle نقطه
punctate نقطه نقطه
punctation نقطه
dotting نقطه
spots نقطه
dot نقطه
dotty نقطه نقطه
two dots one dash line خط دو نقطه یک خط
ice melting point نقطه یخ
pricked نقطه
ice point نقطه یخ
full stop نقطه
jotted نقطه
jots نقطه
jot نقطه
punctulate نقطه نقطه
stpular نقطه نقطه
spotter نقطه نقطه
spot نقطه
tittle نقطه
point نقطه
neel point نقطه نل
ellipsis سه نقطه [...]
point to point line خط نقطه به نقطه
prick نقطه
periods نقطه
point to point نقطه به نقطه
specks نقطه
pricking نقطه
speck نقطه
period نقطه
pricks نقطه
punchation نقطه
full stops نقطه
smoke point نقطه دود
standpoints نقطه ثابت
joining point نقطه اتصال
dotted نقطه دار
hot spots نقطه داغ
jumping off place نقطه یا مبداء
phosphor dot نقطه فسفری
blind spots نقطه ضعف
hot spot نقطه داغ
pinto نقطه نقطه خال خال
pintle center نقطه لولا
standpoint نقطه نظر
standpoint نقطه ثابت
equinox نقطه اعتدالین
intersection point نقطه تلاقی
fixes نقطه کردن
fix نقطه کردن
standpoints نقطه نظر
isoelectronic point نقطه ایزوالکتریک
junction point نقطه الحاق
crossing نقطه تقاطع
null point نقطه صفر
lacuna نقطه ابهام
lambda point نقطه لاندایی
landing spot نقطه فرود
seperation point نقطه جدایی
semicolon واوک و نقطه
noontide بالاترین نقطه
point d'appui نقطه اتکاء
nodal point نقطه گرهی
apexes نقطه اوج
pivot point نقطه مفصلی
dotted خط نقطه چین
point of view نقطه نظر
pivot point نقطه نشانه
elsewhere نقطه دیگر
shut down point نقطه تعطیل
stay نقطه اتکاء
dots نقطه چین
points of view نقطه نظر
plate point نقطه پلیت
stayed نقطه اتکاء
injection point نقطه پاشش
accumulation point نقطه تجمع
penalty spot نقطه پنالتی
access point نقطه فرود
access point نقطه دسترس
access point نقطه دستیابی
injection point نقطه تزریق
percentile point نقطه صدکی
penalty kick mark نقطه پنالتی
spot of enforcement نقطه پنالتی
decimal points نقطه اعشار
initial point نقطه اغاز
aiming point نقطه نشانی
agreed point نقطه قراردادی
solstitial point نقطه انقلاب
solidifying point نقطه انجماد
adjusting point نقطه تنظیم
apex نقطه اوج
decimal point نقطه اعشار
abscissa طول نقطه
solidification point نقطه انجماد
ordinate عرض نقطه
perihelion نقطه الراس
optimum point نقطه ایده ال
optimum point نقطه مطلوب
optic disk نقطه کور
operating point نقطه کار
blind spot نقطه کور
blind spot نقطه ضعف
blind spots نقطه کور
outmost اقصی نقطه
reentry point نقطه بازگشت
pain spot نقطه درد
intercept point نقطه رهگیری
viewpoints نقطه نظر
softening point نقطه نرمش
softening point نقطه نرمی
viewpoint نقطه نظر
singular point نقطه تکین
point نقطه نوک
singular point نقطه منفرد
intersection point نقطه تقاطع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com