Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
English
Persian
agamous
فاقد الت جنسی
Search result with all words
asexual
فاقد خاصیت جنسی
desex
فاقد قوه جنسی کردن
desexualize
فاقد قوه جنسی کردن
Other Matches
unqulified
فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
single track
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
androgen
هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen
هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous
ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
exhibitionism
نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
isogamete
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sex
احساسات جنسی روابط جنسی
sexes
احساسات جنسی روابط جنسی
acentrous
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
ex-
فاقد
freeing
فاقد
scentless
فاقد بو
sans
فاقد
ex
فاقد
anurous
فاقد دم
bankrupt of
فاقد
frees
فاقد
freed
فاقد
free
فاقد
dis qualified
فاقد قابلیت
unmannered
فاقد رفتارشایسته
toom
فاقد لاغر
intestable
فاقد صلاحیت
dis qualified
فاقد شرایط
inertialess
فاقد اینرسی
incoordinate
فاقد حس همکاری
lack
فاقد بودن
antipathetic
فاقد تمایل
paratactic
فاقد روابط
exhaust bin level
فاقد موجودی
lacks
فاقد بودن
inertialess
فاقد لختی
without
انطرف فاقد
indiscreet
فاقد حس تشخیص
impassible
فاقد احساس
shorthanded
فاقد کارگرکافی
lacked
فاقد بودن
stolidly
فاقد احساس
inexpert
فاقد خبرگی
ametabolic
فاقد دگردیسی
acolous
فاقد اعضاء
ad hoc
فاقد عمومیت
acholous
فاقد صفرا
incompetent
فاقد صلاحیت
acholic
فاقد صفرا
unobtrusively
فاقد جسارت
unobtrusive
فاقد جسارت
dishonest
فاقد امانت
homely
فاقد جمال
abulic
فاقد اراده
impersonal
فاقد شخصیت
ametabolous
فاقد دگردیسی
undocumented
فاقد ویزا
astomatal
فاقد دهان
without engagement
فاقد تعهد
unmennerly
فاقد رفتارشایسته
stolid
فاقد احساس
unmeet
فاقد صلاحیت
burdened
فاقد حق تقدم
landless
فاقد زمین
landlessness
فاقد زمین
visionless
فاقد دید
deafest
فاقد قوه شنوایی
deafer
فاقد قوه شنوایی
deaf
فاقد قوه شنوایی
depersonalize
فاقد شخصیت کردن
unnerving
فاقد عصب کردن
unnerves
فاقد عصب کردن
unnerved
فاقد عصب کردن
inexpessive
فاقد قوه فهماندن
denitrify
فاقد نیترات کردن
stereotyped
فاقد نبوغ وابتکار
aplacental
فاقد جفت جنین
duty free
فاقد حقوق گمرکی
imperscriptible
فاقد اجازه نوشته
incapacitation
فاقد صلاحیت کردن
azoic
فاقد نشان زندگی
acheiria
فاقد قوهء لامسه
inerrancy
فاقد غلط و اشتباه
unnerve
فاقد عصب کردن
irretentive
فاقد قوه ضیط
nonage
فاقد اهلیت قانونی
one track
فاقد قوه ارتجاعی
unthinking
فاقد قوهی تفکر
untune
فاقد هم اهنگی کردن
unqualified
فاقد شرایط لازم
unfeeling
بیحس فاقد احساسات
ineligible
فاقد شرایط لازم
systemoless
فاقد سیستم صحیح
fatherless
فاقد مولف معلوم
undocumented
فاقد مدارک قانونی
unman
فاقد مردانگی کردن
irretractile
فاقد قوه قبض
moneyless economy
اقتصاد فاقد پول
unmans
فاقد مردانگی کردن
unmanning
فاقد مردانگی کردن
shapeless
فاقد شکل معین
intestate
فاقد وصیت نامه
unaccounted
حساب نشده فاقد توضیح
cleanest
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleans
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
achordata
جانوران فاقد ستون فقرات
visionless
فاقد حس بینش ومال اندیشی
cleaned
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
inert
فاقد نیروی جنبش بیروح
color blind
فاقد حساسیت نسبت برنگ
coreless induction furnace
کوره القائی فاقد هسته
insolvent
فاقد توانایی پرداختن دیون
clean
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
disqualify
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifies
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualified
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifying
فاقد شرایط لازم دانستن
non cohesive soil
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
indign
فاقد شایستگی خشمگین کردن
moron
فرد فاقد رشد فکری
morons
فرد فاقد رشد فکری
inartistic
فاقد اصول هنری بی هنر
straw boss
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
abranchiate
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
He is only half a man .
مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
tone deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
undemonstrative
فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
apteral
ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
tone-deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
albino
شخص فاقد مواد رنگ دانه
albinos
شخص فاقد مواد رنگ دانه
despiritualize
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
disbud
غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness
خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
zooflagellate
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
open jet tunnel
تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
virtual temperature
دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
hermaphrodites
دو جنسی
bisexuals
دو جنسی
hermaphrodite
دو جنسی
bisexual
دو جنسی
generic
جنسی
unisex
دو جنسی
ambisexual
دو جنسی
road sense
جنسی
sex
جنسی
diclinous
یک جنسی
unisexual
یک جنسی
gamic
جنسی
homogeneity
هم جنسی
sexual
جنسی
kind
جنسی
kindest
جنسی
kinds
جنسی
sexes
جنسی
rapes
تجاوز جنسی
raping
تجاوز جنسی
raped
تجاوز جنسی
sexual perversion
انحراف جنسی
sexual deviation
انحراف جنسی
sexual aberration
انحراف جنسی
sex perversion
انحراف جنسی
sex offenses
جرایم جنسی
gametangium
سلول جنسی
sex glands
غدههای جنسی
sexiness
جاذبه جنسی
sexual arousal
برانگیختگی جنسی
benefit in kind
نفع جنسی
bisexuality
دو گانگی جنسی
sexual symbolism
نمادگری جنسی
sexual relations
روابط جنسی
sexual relations
مقاربت جنسی
sexual receptivity
پذیرندگی جنسی
commodity money
پول جنسی
idols of the tribe
اوهام جنسی
sexual offences
جرائم جنسی
deviation
انحراف جنسی
sexual maturity
بلوغ جنسی
sexual disorder
اختلال جنسی
sexual development
رشد جنسی
sexual delusion
هذیان جنسی
sex differences
تفاوتهای جنسی
gamete
یاخته جنسی
sodomy
انحراف جنسی
heteroeroticism
دگرخواهی جنسی
heteroerotism
دگرخواهی جنسی
sexual anomaly
نابهنجاری جنسی
heterophilia
دیگرخواهی جنسی
heterosome
کروموزوم جنسی
parasexuality
نابهنجاری جنسی
paraphilia
نابهنجاری جنسی
pansexualism
جنسی نگری
impotency
ضعف جنسی
multure
مزد جنسی
impotence
ناتوانی جنسی
impotence
ضعف جنسی
puberty
بلوغ جنسی
haploid cell
یاخته جنسی
gynandrous
نر و ماده دو جنسی
gynandromorphy
ریخت دو جنسی
sex chromosomes
کروموزومهای جنسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com