Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English
Persian
homely
فاقد جمال
Other Matches
single track
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
unqulified
فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
kalon
جمال وکمال
beauties
حسن جمال
aesthete
جمال پرست
beauty
حسن جمال
aesthetes
جمال پرست
box girder
تبر جمال قوسی شکل
acentrous
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
scentless
فاقد بو
sans
فاقد
ex-
فاقد
ex
فاقد
anurous
فاقد دم
bankrupt of
فاقد
freeing
فاقد
free
فاقد
frees
فاقد
freed
فاقد
acholous
فاقد صفرا
ametabolic
فاقد دگردیسی
ametabolous
فاقد دگردیسی
lacked
فاقد بودن
acholic
فاقد صفرا
toom
فاقد لاغر
abulic
فاقد اراده
inexpert
فاقد خبرگی
impersonal
فاقد شخصیت
lacks
فاقد بودن
lack
فاقد بودن
without
انطرف فاقد
astomatal
فاقد دهان
undocumented
فاقد ویزا
landless
فاقد زمین
unmannered
فاقد رفتارشایسته
shorthanded
فاقد کارگرکافی
unmeet
فاقد صلاحیت
unmennerly
فاقد رفتارشایسته
paratactic
فاقد روابط
visionless
فاقد دید
intestable
فاقد صلاحیت
inertialess
فاقد اینرسی
inertialess
فاقد لختی
without engagement
فاقد تعهد
impassible
فاقد احساس
exhaust bin level
فاقد موجودی
dis qualified
فاقد قابلیت
dis qualified
فاقد شرایط
burdened
فاقد حق تقدم
incoordinate
فاقد حس همکاری
acolous
فاقد اعضاء
landlessness
فاقد زمین
ad hoc
فاقد عمومیت
dishonest
فاقد امانت
stolid
فاقد احساس
unobtrusive
فاقد جسارت
indiscreet
فاقد حس تشخیص
incompetent
فاقد صلاحیت
antipathetic
فاقد تمایل
stolidly
فاقد احساس
unobtrusively
فاقد جسارت
systemoless
فاقد سیستم صحیح
unman
فاقد مردانگی کردن
shapeless
فاقد شکل معین
azoic
فاقد نشان زندگی
ineligible
فاقد شرایط لازم
aplacental
فاقد جفت جنین
incapacitation
فاقد صلاحیت کردن
nonage
فاقد اهلیت قانونی
imperscriptible
فاقد اجازه نوشته
inerrancy
فاقد غلط و اشتباه
duty free
فاقد حقوق گمرکی
denitrify
فاقد نیترات کردن
inexpessive
فاقد قوه فهماندن
irretentive
فاقد قوه ضیط
irretractile
فاقد قوه قبض
depersonalize
فاقد شخصیت کردن
one track
فاقد قوه ارتجاعی
moneyless economy
اقتصاد فاقد پول
stereotyped
فاقد نبوغ وابتکار
agamous
فاقد الت جنسی
intestate
فاقد وصیت نامه
undocumented
فاقد مدارک قانونی
unthinking
فاقد قوهی تفکر
unnerve
فاقد عصب کردن
deafest
فاقد قوه شنوایی
deafer
فاقد قوه شنوایی
deaf
فاقد قوه شنوایی
unnerving
فاقد عصب کردن
unnerves
فاقد عصب کردن
unfeeling
بیحس فاقد احساسات
unnerved
فاقد عصب کردن
unqualified
فاقد شرایط لازم
fatherless
فاقد مولف معلوم
acheiria
فاقد قوهء لامسه
unmanning
فاقد مردانگی کردن
untune
فاقد هم اهنگی کردن
asexual
فاقد خاصیت جنسی
unmans
فاقد مردانگی کردن
clean
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
straw boss
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
indign
فاقد شایستگی خشمگین کردن
inert
فاقد نیروی جنبش بیروح
visionless
فاقد حس بینش ومال اندیشی
unaccounted
حساب نشده فاقد توضیح
non cohesive soil
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
inartistic
فاقد اصول هنری بی هنر
morons
فرد فاقد رشد فکری
disqualifying
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualify
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifies
فاقد شرایط لازم دانستن
achordata
جانوران فاقد ستون فقرات
abranchiate
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
moron
فرد فاقد رشد فکری
disqualified
فاقد شرایط لازم دانستن
color blind
فاقد حساسیت نسبت برنگ
coreless induction furnace
کوره القائی فاقد هسته
desexualize
فاقد قوه جنسی کردن
insolvent
فاقد توانایی پرداختن دیون
cleans
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
desex
فاقد قوه جنسی کردن
cleanest
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleaned
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
tone-deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
tone deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
despiritualize
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
apteral
ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
albinos
شخص فاقد مواد رنگ دانه
albino
شخص فاقد مواد رنگ دانه
undemonstrative
فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
He is only half a man .
مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
disbud
غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
zooflagellate
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness
خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
virtual temperature
دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
open jet tunnel
تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
clear air turbulence
اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
vortex tube
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
serfs
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
bow wave
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
stateless person
شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
monocoque
ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
disqualifications
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualification
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
inhuman
فاقد خوی انسانی غیر انسانی
contructive larcency
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
wanted
فاقد بودن محتاج بودن
want
فاقد بودن محتاج بودن
demur
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
deoxygenate
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com