Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (7 milliseconds)
English
Persian
inexpert
فاقد خبرگی
Other Matches
unqulified
فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
single track
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
connoisseurship
خبرگی
proficiency
خبرگی
expertise
خبرگی
expertness
خبرگی
acentrous
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
inexpertly
ازروی عدم تخصص یا عدم خبرگی
expertly
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
ex-
فاقد
anurous
فاقد دم
scentless
فاقد بو
sans
فاقد
ex
فاقد
bankrupt of
فاقد
freed
فاقد
freeing
فاقد
frees
فاقد
free
فاقد
abulic
فاقد اراده
ametabolic
فاقد دگردیسی
impassible
فاقد احساس
incoordinate
فاقد حس همکاری
inertialess
فاقد لختی
ametabolous
فاقد دگردیسی
inertialess
فاقد اینرسی
intestable
فاقد صلاحیت
astomatal
فاقد دهان
exhaust bin level
فاقد موجودی
acholic
فاقد صفرا
impersonal
فاقد شخصیت
dis qualified
فاقد شرایط
acholous
فاقد صفرا
dis qualified
فاقد قابلیت
lacks
فاقد بودن
lacked
فاقد بودن
acolous
فاقد اعضاء
lack
فاقد بودن
without
انطرف فاقد
undocumented
فاقد ویزا
unmennerly
فاقد رفتارشایسته
stolidly
فاقد احساس
stolid
فاقد احساس
visionless
فاقد دید
landlessness
فاقد زمین
without engagement
فاقد تعهد
burdened
فاقد حق تقدم
ad hoc
فاقد عمومیت
landless
فاقد زمین
incompetent
فاقد صلاحیت
dishonest
فاقد امانت
unobtrusively
فاقد جسارت
unobtrusive
فاقد جسارت
unmeet
فاقد صلاحیت
unmannered
فاقد رفتارشایسته
toom
فاقد لاغر
paratactic
فاقد روابط
shorthanded
فاقد کارگرکافی
indiscreet
فاقد حس تشخیص
antipathetic
فاقد تمایل
homely
فاقد جمال
moneyless economy
اقتصاد فاقد پول
nonage
فاقد اهلیت قانونی
undocumented
فاقد مدارک قانونی
azoic
فاقد نشان زندگی
one track
فاقد قوه ارتجاعی
unthinking
فاقد قوهی تفکر
irretractile
فاقد قوه قبض
irretentive
فاقد قوه ضیط
unman
فاقد مردانگی کردن
imperscriptible
فاقد اجازه نوشته
untune
فاقد هم اهنگی کردن
incapacitation
فاقد صلاحیت کردن
duty free
فاقد حقوق گمرکی
inerrancy
فاقد غلط و اشتباه
systemoless
فاقد سیستم صحیح
inexpessive
فاقد قوه فهماندن
depersonalize
فاقد شخصیت کردن
denitrify
فاقد نیترات کردن
stereotyped
فاقد نبوغ وابتکار
aplacental
فاقد جفت جنین
asexual
فاقد خاصیت جنسی
shapeless
فاقد شکل معین
unqualified
فاقد شرایط لازم
fatherless
فاقد مولف معلوم
unmanning
فاقد مردانگی کردن
deafer
فاقد قوه شنوایی
deaf
فاقد قوه شنوایی
unnerving
فاقد عصب کردن
unnerves
فاقد عصب کردن
unmans
فاقد مردانگی کردن
unnerved
فاقد عصب کردن
unnerve
فاقد عصب کردن
ineligible
فاقد شرایط لازم
agamous
فاقد الت جنسی
acheiria
فاقد قوهء لامسه
unfeeling
بیحس فاقد احساسات
intestate
فاقد وصیت نامه
deafest
فاقد قوه شنوایی
disqualify
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifies
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualified
فاقد شرایط لازم دانستن
cleans
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
straw boss
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
cleanest
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleaned
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
unaccounted
حساب نشده فاقد توضیح
non cohesive soil
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
visionless
فاقد حس بینش ومال اندیشی
inert
فاقد نیروی جنبش بیروح
clean
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
insolvent
فاقد توانایی پرداختن دیون
disqualifying
فاقد شرایط لازم دانستن
morons
فرد فاقد رشد فکری
desexualize
فاقد قوه جنسی کردن
desex
فاقد قوه جنسی کردن
moron
فرد فاقد رشد فکری
coreless induction furnace
کوره القائی فاقد هسته
achordata
جانوران فاقد ستون فقرات
inartistic
فاقد اصول هنری بی هنر
abranchiate
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
indign
فاقد شایستگی خشمگین کردن
color blind
فاقد حساسیت نسبت برنگ
tone deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
He is only half a man .
مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
undemonstrative
فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
despiritualize
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
apteral
ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
albino
شخص فاقد مواد رنگ دانه
tone-deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
albinos
شخص فاقد مواد رنگ دانه
disbud
غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
zooflagellate
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness
خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
virtual temperature
دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
open jet tunnel
تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
clear air turbulence
اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
bow wave
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
serfs
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
vortex tube
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
stateless person
شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
monocoque
ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
inhuman
فاقد خوی انسانی غیر انسانی
disqualification
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
contructive larcency
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
want
فاقد بودن محتاج بودن
wanted
فاقد بودن محتاج بودن
demur
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
deoxygenate
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com