Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
unqulified
فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
Other Matches
ineligible
فاقد شرایط لازم
unqualified
فاقد شرایط لازم
disqualified
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifying
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualify
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifies
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualification
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
demurring
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
unmeet
فاقد صلاحیت
intestable
فاقد صلاحیت
incompetent
فاقد صلاحیت
incapacitation
فاقد صلاحیت کردن
dis qualified
فاقد شرایط
single track
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
acentrous
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
ex
فاقد
sans
فاقد
ex-
فاقد
scentless
فاقد بو
bankrupt of
فاقد
frees
فاقد
freeing
فاقد
anurous
فاقد دم
free
فاقد
freed
فاقد
undocumented
فاقد ویزا
homely
فاقد جمال
shorthanded
فاقد کارگرکافی
dishonest
فاقد امانت
landless
فاقد زمین
ad hoc
فاقد عمومیت
incoordinate
فاقد حس همکاری
astomatal
فاقد دهان
impassible
فاقد احساس
exhaust bin level
فاقد موجودی
stolid
فاقد احساس
stolidly
فاقد احساس
landlessness
فاقد زمین
burdened
فاقد حق تقدم
without engagement
فاقد تعهد
visionless
فاقد دید
dis qualified
فاقد قابلیت
unobtrusively
فاقد جسارت
unobtrusive
فاقد جسارت
unmennerly
فاقد رفتارشایسته
unmannered
فاقد رفتارشایسته
toom
فاقد لاغر
indiscreet
فاقد حس تشخیص
antipathetic
فاقد تمایل
paratactic
فاقد روابط
acholous
فاقد صفرا
acholic
فاقد صفرا
ametabolous
فاقد دگردیسی
ametabolic
فاقد دگردیسی
inertialess
فاقد اینرسی
inertialess
فاقد لختی
abulic
فاقد اراده
impersonal
فاقد شخصیت
lacks
فاقد بودن
inexpert
فاقد خبرگی
acolous
فاقد اعضاء
lacked
فاقد بودن
without
انطرف فاقد
lack
فاقد بودن
agamous
فاقد الت جنسی
untune
فاقد هم اهنگی کردن
systemoless
فاقد سیستم صحیح
irretentive
فاقد قوه ضیط
inexpessive
فاقد قوه فهماندن
denitrify
فاقد نیترات کردن
deaf
فاقد قوه شنوایی
intestate
فاقد وصیت نامه
depersonalize
فاقد شخصیت کردن
moneyless economy
اقتصاد فاقد پول
acheiria
فاقد قوهء لامسه
unthinking
فاقد قوهی تفکر
undocumented
فاقد مدارک قانونی
irretractile
فاقد قوه قبض
duty free
فاقد حقوق گمرکی
one track
فاقد قوه ارتجاعی
unnerves
فاقد عصب کردن
unman
فاقد مردانگی کردن
unmanning
فاقد مردانگی کردن
unmans
فاقد مردانگی کردن
deafest
فاقد قوه شنوایی
aplacental
فاقد جفت جنین
unnerve
فاقد عصب کردن
nonage
فاقد اهلیت قانونی
azoic
فاقد نشان زندگی
asexual
فاقد خاصیت جنسی
deafer
فاقد قوه شنوایی
stereotyped
فاقد نبوغ وابتکار
shapeless
فاقد شکل معین
inerrancy
فاقد غلط و اشتباه
unnerved
فاقد عصب کردن
imperscriptible
فاقد اجازه نوشته
fatherless
فاقد مولف معلوم
unnerving
فاقد عصب کردن
unfeeling
بیحس فاقد احساسات
unaccounted
حساب نشده فاقد توضیح
achordata
جانوران فاقد ستون فقرات
cleans
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
insolvent
فاقد توانایی پرداختن دیون
inert
فاقد نیروی جنبش بیروح
color blind
فاقد حساسیت نسبت برنگ
visionless
فاقد حس بینش ومال اندیشی
indign
فاقد شایستگی خشمگین کردن
inartistic
فاقد اصول هنری بی هنر
straw boss
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
abranchiate
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
coreless induction furnace
کوره القائی فاقد هسته
non cohesive soil
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
desex
فاقد قوه جنسی کردن
moron
فرد فاقد رشد فکری
morons
فرد فاقد رشد فکری
clean
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleaned
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleanest
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
desexualize
فاقد قوه جنسی کردن
apteral
ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
undemonstrative
فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
He is only half a man .
مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
despiritualize
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
tone deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
albinos
شخص فاقد مواد رنگ دانه
tone-deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
albino
شخص فاقد مواد رنگ دانه
disbud
غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
qualify
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
qualifies
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
zooflagellate
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness
خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
virtual temperature
دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
open jet tunnel
تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
makings
شرایط لازم
necessary conditions
شرایط لازم
qualifications
شرایط لازم
requirements
شرایط لازم
ineligibility
فقدان شرایط لازم
qualified
دارای شرایط لازم
possessing the necessary qualifications
واجد شرایط لازم
climate for growth
شرایط لازم برای رشد
clear air turbulence
اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
ineligibly
بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
vortex tube
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
serfs
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
bow wave
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
serf
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
stateless person
شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
monocoque
ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
inhuman
فاقد خوی انسانی غیر انسانی
contructive larcency
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
wanted
فاقد بودن محتاج بودن
want
فاقد بودن محتاج بودن
reserve factor
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
deoxygenate
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
dynamic condition
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation
شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
d , top concept
تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
binding
لازم الاجرا لازم
bindings
لازم الاجرا لازم
authority
صلاحیت
clearance
صلاحیت
capacity
صلاحیت
capacities
صلاحیت
competence
صلاحیت
expertise
صلاحیت
competence
صلاحیت
qualification
صلاحیت
skill
صلاحیت
qualifying
صلاحیت
competent
ذی صلاحیت
qualifications
صلاحیت
capability
صلاحیت
qualification
صلاحیت
formidableness
صلاحیت
jurisdiction
صلاحیت
competent
با صلاحیت
credential
صلاحیت
competency
صلاحیت
incompetently
با عدم صلاحیت
capability
صلاحیت قابلیت
inexpediency
عدم صلاحیت
incapacitating
عدم صلاحیت
it lies beyond his competence
در صلاحیت او نیست
relative jurisdiction
صلاحیت نسبی
incompetence
عدم صلاحیت
qualifying examination
امتحان صلاحیت
incapacity
عدم صلاحیت
qualifying certificate
گواهی صلاحیت
disability
عدم صلاحیت
capacities
صلاحیت توانایی
incapacitate
عدم صلاحیت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com