English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (2 milliseconds)
English Persian
acholic فاقد صفرا
acholous فاقد صفرا
Other Matches
unqulified فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
single track فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
yellow bile صفرا
choler صفرا
antibilious صفرا بر
gall صفرا
galls صفرا
bile صفرا
antibilious ضد صفرا
gallbladder کیسه صفرا
cholagogue مسهل صفرا
antibilious صفرا شکن
gall bladders کیسهی صفرا
acholic دارای نقص صفرا
acholous دارای نقص صفرا
gallstone سنگ کیسه صفرا
gallstones سنگ کیسه صفرا
acholia فقدات یا کمبود صفرا
acentrous فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
frees فاقد
scentless فاقد بو
ex- فاقد
ex فاقد
sans فاقد
freeing فاقد
free فاقد
bankrupt of فاقد
anurous فاقد دم
freed فاقد
incoordinate فاقد حس همکاری
exhaust bin level فاقد موجودی
without انطرف فاقد
inertialess فاقد لختی
impassible فاقد احساس
inexpert فاقد خبرگی
lack فاقد بودن
landlessness فاقد زمین
acolous فاقد اعضاء
abulic فاقد اراده
ametabolic فاقد دگردیسی
ametabolous فاقد دگردیسی
impersonal فاقد شخصیت
astomatal فاقد دهان
dis qualified فاقد قابلیت
lacks فاقد بودن
lacked فاقد بودن
inertialess فاقد اینرسی
unmannered فاقد رفتارشایسته
unmeet فاقد صلاحیت
unmennerly فاقد رفتارشایسته
stolidly فاقد احساس
stolid فاقد احساس
dis qualified فاقد شرایط
visionless فاقد دید
without engagement فاقد تعهد
ad hoc فاقد عمومیت
burdened فاقد حق تقدم
landless فاقد زمین
incompetent فاقد صلاحیت
unobtrusively فاقد جسارت
unobtrusive فاقد جسارت
undocumented فاقد ویزا
toom فاقد لاغر
dishonest فاقد امانت
homely فاقد جمال
intestable فاقد صلاحیت
paratactic فاقد روابط
antipathetic فاقد تمایل
shorthanded فاقد کارگرکافی
indiscreet فاقد حس تشخیص
inerrancy فاقد غلط و اشتباه
irretentive فاقد قوه ضیط
undocumented فاقد مدارک قانونی
azoic فاقد نشان زندگی
incapacitation فاقد صلاحیت کردن
unthinking فاقد قوهی تفکر
duty free فاقد حقوق گمرکی
imperscriptible فاقد اجازه نوشته
systemoless فاقد سیستم صحیح
stereotyped فاقد نبوغ وابتکار
depersonalize فاقد شخصیت کردن
denitrify فاقد نیترات کردن
one track فاقد قوه ارتجاعی
untune فاقد هم اهنگی کردن
nonage فاقد اهلیت قانونی
irretractile فاقد قوه قبض
moneyless economy اقتصاد فاقد پول
inexpessive فاقد قوه فهماندن
aplacental فاقد جفت جنین
unqualified فاقد شرایط لازم
asexual فاقد خاصیت جنسی
fatherless فاقد مولف معلوم
unmanning فاقد مردانگی کردن
deafest فاقد قوه شنوایی
deafer فاقد قوه شنوایی
deaf فاقد قوه شنوایی
unnerving فاقد عصب کردن
unnerves فاقد عصب کردن
unnerved فاقد عصب کردن
unmans فاقد مردانگی کردن
unnerve فاقد عصب کردن
shapeless فاقد شکل معین
ineligible فاقد شرایط لازم
unman فاقد مردانگی کردن
agamous فاقد الت جنسی
unfeeling بیحس فاقد احساسات
acheiria فاقد قوهء لامسه
intestate فاقد وصیت نامه
cleaned هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
disqualifies فاقد شرایط لازم دانستن
disqualified فاقد شرایط لازم دانستن
disqualify فاقد شرایط لازم دانستن
insolvent فاقد توانایی پرداختن دیون
cleans هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
unaccounted حساب نشده فاقد توضیح
non cohesive soil خاکی که فاقد چسبندگی باشد
cleanest هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
inert فاقد نیروی جنبش بیروح
visionless فاقد حس بینش ومال اندیشی
clean هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
straw boss [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
moron فرد فاقد رشد فکری
achordata جانوران فاقد ستون فقرات
abranchiate فاقد برانشی یادستگاه تنفس
color blind فاقد حساسیت نسبت برنگ
coreless induction furnace کوره القائی فاقد هسته
desexualize فاقد قوه جنسی کردن
morons فرد فاقد رشد فکری
desex فاقد قوه جنسی کردن
inartistic فاقد اصول هنری بی هنر
indign فاقد شایستگی خشمگین کردن
disqualifying فاقد شرایط لازم دانستن
tone-deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
albinos شخص فاقد مواد رنگ دانه
He is only half a man . مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
albino شخص فاقد مواد رنگ دانه
undemonstrative فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
tone deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
apteral ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
disbud غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
zooflagellate اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
virtual temperature دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
open jet tunnel تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
clear air turbulence اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
serf درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
bow wave موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
serfs درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
stateless person شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
monocoque ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
inhuman فاقد خوی انسانی غیر انسانی
disqualifications عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualification عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
contructive larcency مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
wanted فاقد بودن محتاج بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
demurred ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
deoxygenate اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com