English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (7 milliseconds)
English Persian
undocumented فاقد ویزا
Other Matches
single track فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
unqulified فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
visas ویزا
visa ویزا
acentrous فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
ex- فاقد
anurous فاقد دم
ex فاقد
bankrupt of فاقد
scentless فاقد بو
sans فاقد
freed فاقد
freeing فاقد
free فاقد
frees فاقد
ametabolous فاقد دگردیسی
exhaust bin level فاقد موجودی
impassible فاقد احساس
inertialess فاقد لختی
inertialess فاقد اینرسی
intestable فاقد صلاحیت
incoordinate فاقد حس همکاری
without انطرف فاقد
lack فاقد بودن
lacked فاقد بودن
impersonal فاقد شخصیت
ametabolic فاقد دگردیسی
astomatal فاقد دهان
abulic فاقد اراده
acolous فاقد اعضاء
acholic فاقد صفرا
dis qualified فاقد شرایط
dis qualified فاقد قابلیت
lacks فاقد بودن
acholous فاقد صفرا
inexpert فاقد خبرگی
paratactic فاقد روابط
unmeet فاقد صلاحیت
unmennerly فاقد رفتارشایسته
stolidly فاقد احساس
stolid فاقد احساس
visionless فاقد دید
burdened فاقد حق تقدم
landless فاقد زمین
ad hoc فاقد عمومیت
landlessness فاقد زمین
incompetent فاقد صلاحیت
unobtrusively فاقد جسارت
unobtrusive فاقد جسارت
without engagement فاقد تعهد
dishonest فاقد امانت
unmannered فاقد رفتارشایسته
antipathetic فاقد تمایل
toom فاقد لاغر
indiscreet فاقد حس تشخیص
shorthanded فاقد کارگرکافی
homely فاقد جمال
irretentive فاقد قوه ضیط
irretractile فاقد قوه قبض
moneyless economy اقتصاد فاقد پول
aplacental فاقد جفت جنین
nonage فاقد اهلیت قانونی
unman فاقد مردانگی کردن
duty free فاقد حقوق گمرکی
undocumented فاقد مدارک قانونی
inexpessive فاقد قوه فهماندن
untune فاقد هم اهنگی کردن
imperscriptible فاقد اجازه نوشته
incapacitation فاقد صلاحیت کردن
one track فاقد قوه ارتجاعی
unthinking فاقد قوهی تفکر
inerrancy فاقد غلط و اشتباه
systemoless فاقد سیستم صحیح
depersonalize فاقد شخصیت کردن
denitrify فاقد نیترات کردن
azoic فاقد نشان زندگی
ineligible فاقد شرایط لازم
deafest فاقد قوه شنوایی
deafer فاقد قوه شنوایی
deaf فاقد قوه شنوایی
unnerving فاقد عصب کردن
unnerves فاقد عصب کردن
unnerved فاقد عصب کردن
unnerve فاقد عصب کردن
unmans فاقد مردانگی کردن
unmanning فاقد مردانگی کردن
fatherless فاقد مولف معلوم
intestate فاقد وصیت نامه
unqualified فاقد شرایط لازم
shapeless فاقد شکل معین
unfeeling بیحس فاقد احساسات
asexual فاقد خاصیت جنسی
stereotyped فاقد نبوغ وابتکار
agamous فاقد الت جنسی
acheiria فاقد قوهء لامسه
desexualize فاقد قوه جنسی کردن
disqualified فاقد شرایط لازم دانستن
non cohesive soil خاکی که فاقد چسبندگی باشد
unaccounted حساب نشده فاقد توضیح
abranchiate فاقد برانشی یادستگاه تنفس
visionless فاقد حس بینش ومال اندیشی
achordata جانوران فاقد ستون فقرات
inert فاقد نیروی جنبش بیروح
insolvent فاقد توانایی پرداختن دیون
cleans هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleanest هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleaned هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
disqualifies فاقد شرایط لازم دانستن
clean هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
morons فرد فاقد رشد فکری
moron فرد فاقد رشد فکری
desex فاقد قوه جنسی کردن
straw boss [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
coreless induction furnace کوره القائی فاقد هسته
inartistic فاقد اصول هنری بی هنر
disqualify فاقد شرایط لازم دانستن
color blind فاقد حساسیت نسبت برنگ
indign فاقد شایستگی خشمگین کردن
disqualifying فاقد شرایط لازم دانستن
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
albino شخص فاقد مواد رنگ دانه
albinos شخص فاقد مواد رنگ دانه
undemonstrative فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
He is only half a man . مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
tone deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
tone-deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
apteral ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
disbud غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
zooflagellate اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
virtual temperature دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
open jet tunnel تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
clear air turbulence اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
serf درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
bow wave موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
serfs درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
stateless person شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
monocoque ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
disqualification عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
inhuman فاقد خوی انسانی غیر انسانی
disqualifications عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
contructive larcency مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
wanted فاقد بودن محتاج بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
demur ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
deoxygenate اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com