English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (34 milliseconds)
English Persian
tyrannised فالمانه حکومت کردن
tyrannises فالمانه حکومت کردن
tyrannising فالمانه حکومت کردن
tyrannize فالمانه حکومت کردن
tyrannized فالمانه حکومت کردن
tyrannizes فالمانه حکومت کردن
tyrannizing فالمانه حکومت کردن
Other Matches
czarism حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
hagiarchy حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
technocracies حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
tyrannously فالمانه
despotically فالمانه
outrageous فالمانه
tyrannical فالمانه
burdensome فالمانه
oppressively فالمانه
theocracy حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracies حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy حکومت مطلق حکومت استبدادی
civicism اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
tyronnic ستمگر فالمانه غاصبانه مستبدانه
tyrannous فالمانه از روی فلم وستمگری
totalitarianize تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
govern حکومت کردن
governed حکومت کردن
governs حکومت کردن
rule حکومت کردن
misrules بد حکومت کردن
misruled بد حکومت کردن
misrule بد حکومت کردن
misruling بد حکومت کردن
terrorising باتهدید وارعاب حکومت کردن ترور کردن
terrorizing باتهدید وارعاب حکومت کردن ترور کردن
terrorizes باتهدید وارعاب حکومت کردن ترور کردن
terrorises باتهدید وارعاب حکومت کردن ترور کردن
terrorised باتهدید وارعاب حکومت کردن ترور کردن
terrorized باتهدید وارعاب حکومت کردن ترور کردن
terrorize باتهدید وارعاب حکومت کردن ترور کردن
tyrannized مستبدانه حکومت کردن
domineer مستبدانه حکومت کردن
tyrannises مستبدانه حکومت کردن
tyrannising مستبدانه حکومت کردن
steers حکومت اداره کردن
tyrannize مستبدانه حکومت کردن
steer حکومت اداره کردن
tyrannised مستبدانه حکومت کردن
tyrannizes مستبدانه حکومت کردن
tyrannizing مستبدانه حکومت کردن
steered حکومت اداره کردن
sways اهتزاز سلطه حکومت کردن
swayed اهتزاز سلطه حکومت کردن
sway اهتزاز سلطه حکومت کردن
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
subversion سرنگون کردن حکومت سیستم براندازی
subversion نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
heptarchic دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchical دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
administration حکومت
dominion حکومت
government حکومت
raj حکومت
governments حکومت
gynocracy حکومت زن
administrations حکومت
gynarchy حکومت زن
seat of government مقر حکومت
martial rule حکومت نظامی
dictatorships حکومت استبدادی
aristocracies حکومت اشرافی
autocracy حکومت مطلق
dictatorship حکومت استبدادی
home rule حکومت ملی
autocracy حکومت مستقل
statolatry حکومت پرستی
local government حکومت محلی
constitutionalism حکومت مشروطه
democratic government حکومت ملی
constitutional government حکومت مشروطه
regime طرز حکومت
despotic rule حکومت مطلقه
regimes طرز حکومت
theocracies حکومت مذهب
despotic rule حکومت استبدادی
aristocracy حکومت اشرافی
enemy state حکومت دشمن
regimen دسته حکومت
czarisme حکومت تزاری
czarisme حکومت قیصری
parliamentary government حکومت پارلمانی
fascism حکومت فاشیستی
parliamentarism حکومت پارلمانی
presidential government حکومت جمهوری
self goverment حکومت مستقل
self goverment حکومت بر نفس
plutocratic goverment حکومت دولتمندان
plutartchy حکومت دولتمندان
puppet government حکومت پوشالی
rTgimes طرز حکومت
regimens دسته حکومت
tyranny حکومت ستمگرانه
tyranny حکومت استبدادی
polity طرز حکومت
military government حکومت نظامی
reign حکومت حکمفرمایی
reigned حکومت حکمفرمایی
reigns حکومت حکمفرمایی
mixed government حکومت مختلط
duumvirate حکومت دو نفری
dyarchy حکومت دوپادشاه
dyarchy حکومت دومجلسی
under the seway of تحت حکومت
quirinal حکومت ایتالیا
nomocracy حکومت قانونی
polities طرز حکومت
mobocracy حکومت رجاله ها
prelacy حکومت روحانی
theocracy حکومت مذهب
martial law حکومت نظامی
governmentalism حکومت گرایی
governmentalist حکومت گرا
governor's seat حکومت نشین
governorship استانداری حکومت
sword law حکومت قلدری
despotism حکومت مطلقه
plutocracies حکومت اغنیاء
democracy حکومت ملی
kakistocracy بدترین حکومت
thearchy حکومت خدایان
police states حکومت پلیسی
governance طرز حکومت
hierocracy حکومت روحانیون
governable قابل حکومت
sword law حکومت سرنیزه
democracies حکومت ملی
gerontocracy حکومت سالخوردگان
gerontocrasy حکومت پیران
gynecocracy حکومت زنان
coalition government حکومت ائتلافی
autarky حکومت استبدادی
thalassocracy حکومت بر دریاها
the sabre حکومت نظامی
autarchy حکومت استبدادی
home rule حکومت داخلی
imperialism حکومت امپراتوری
police state حکومت پلیسی
condominiums حکومت مشترک
central government حکومت مرکزی
plutocracies حکومت توانگران
plutocracies حکومت دولتمندان
plutocracy حکومت اغنیاء
plutocracy حکومت توانگران
hagiocrasy حکومت مقدسان
gynaecocracy حکومت زنان
stratocracy حکومت نظامیان
federal government حکومت متحده
gynocracy حکومت زنان
gynecocracy حکومت نسوان
plutocracy حکومت دولتمندان
fair arbitration حکومت عدل
technocracies حکومت اربابان فن
caesarism حکومت مطلقه
condominium حکومت مشترک
rule حکومت سلطه
theonomy حکومت خدایی
governorship حکومت حکمرانی
caesarism حکومت امپراطوری
monarchies حکومت سلطنتی
monarchy حکومت سلطنتی
technocracy حکومت اربابان فن
pentarchy حکومت پنج تنی
aristocrate طرفدار حکومت اشراف
monarchy constitutional حکومت مشروطه سلطنتی
octarchy حکومت هشت تنی
parliamentarians طرفدار حکومت پارلمانی
colonial government دولت یا حکومت مستعمراتی
ochlocracy حکومت توده خلق
monocracy حکومت مستقل یا انفرادی
pentarchy اتحاد پنج حکومت
regime روش حکومت پرهیزغذایی
regimes روش حکومت پرهیزغذایی
rTgimes روش حکومت پرهیزغذایی
interregna دوره حکومت موقتی
interregnum دوره حکومت موقتی
interregnums دوره حکومت موقتی
declare martial اعلان حکومت نظامی
seigneury قلمرو حکومت لرد
heptarchy حکومت هفت نفری
world federalist طرفدار حکومت جهانی
proclamation of martial law اعلان حکومت نظامی
princedom حوزه حکومت شاهزاده
self government حکومت به دست مردم
terrorization حکومت باتهدید وارعاب
polycracy حکومت چند تنی
polyarchy حکومت چند تنی
plutocratic مربوط به حکومت توانگران
democratism اصول حکومت ملی
democracy حکومت قاطبه مردم
self-government حکومت بدست مردم
interrex رئیس حکومت موقتی
decentralize حکومت محلی دادن
decentralising حکومت محلی دادن
squirarchy حکومت ملاکین واربابان
kaiserdom قلمرو حکومت قیصر
stratocracy حکومت یا دولت نظامی
subject to the british rule تابع حکومت انگلیس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com