English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (3 milliseconds)
English Persian
externalised فاهری ساختن
externalises فاهری ساختن
externalising فاهری ساختن
externalize فاهری ساختن
externalized فاهری ساختن
externalizes فاهری ساختن
externalizing فاهری ساختن
Other Matches
volt ampere meter دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
apparent recession انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
self styled فاهری
self-styled فاهری
formfitting فاهری
surface فاهری
surfaced فاهری
surfaces فاهری
superficially فاهری
apparent فاهری
skin deep فاهری
nominal فاهری
outward فاهری
seeming فاهری
outwards فاهری
exteriorize فاهری دانستن
impedance مقاومت فاهری
apparent density تکاتف فاهری
apparent horizon افق فاهری
apparent resistivity مقاومت فاهری
apparent luminosity درخشندگی فاهری
apparent magnitude قدر فاهری
admittance هدایت فاهری
apparent motion حرکت فاهری
apparent power توان فاهری
apparent error خطای فاهری
assentation رضایت فاهری
external فاهری پدیدار
bulk gravity چگالی فاهری
superficial سرسری فاهری
externals فاهری پدیدار
false parallax پارالاکس فاهری
false horizon افق فاهری
engineering stress تنش فاهری
prime facie evidence قرائن فاهری
pepper corn rent اجاره فاهری
externality احوال فاهری
artificial daylight فلق فاهری
apparent velocity سرعت فاهری
indicated horsepower توان فاهری
apparent diameter قطر فاهری
apparent wind باد فاهری
glitz گیرایی فاهری
extern فاهری واقع در خارج
masquerading قیافه فاهری بخوددادن
terrain relief شکل فاهری زمین
coupling impedance مقاومت فاهری پیوست
volt ampere hour meter کنتور مصرف فاهری
of the surface فاهری نمادادن رودادن
on the surface فاهری نمادادن رودادن
redesign سر وصورت فاهری دادن به
input impedance مقاومت فاهری اولیه
inductive resistance مقاومت فاهری القایی
impedance matrix ماتریس مقاومت فاهری
impedance ratio نسبت مقاومت فاهری
masqueraded قیافه فاهری بخوددادن
reactance مقاومت فاهری خازنها
masquerades قیافه فاهری بخوددادن
masquerade قیافه فاهری بخوددادن
pro forma منباب فاهر فاهری
simulative دارای شباهت فاهری
capacitive resistance مقاومت فاهری خازن
soil morphology شکل فاهری خاک
inductive impedance مقاومت فاهری القائی
apparent solar year سال فاهری شمسی
apparent precession انحراف فاهری محور ژایرو
indicated airspeed سرعت فاهری نسبت به هوا
apparent solar روز شمسی فاهری روزشمسی
exterior فاهری واقع در سطح خارجی
exteriors فاهری واقع در سطح خارجی
impedance compensator متعادل کننده مقاومت فاهری
relief شکل فاهری و پست و بلندی
inductive impedance مقاومت فاهری با جزء القائی
mechanical move حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
formalization انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
signalment تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
feinting حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feint حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinted حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
limiting speed بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
false parallax تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
parallax اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
coriolis force نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
stroboscope وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
radio bearing زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
external good order اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
zincky بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincy بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zinky بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
choke impedance امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
impedance مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
editing run در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
pseudo random قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
smiley فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
virtual mass مجموع جرم واقعی و جرم فاهری
shed خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding خون جاری ساختن جاری ساختن
pin money وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
manufactured ساختن
indite ساختن
produced ساختن
carbonize کک ساختن
bulid ساختن
put-up ساختن
unifying تک ساختن
unify تک ساختن
fabrication ساختن
unifies تک ساختن
put up ساختن
produces ساختن
manufactures ساختن
idolised بت ساختن
invents ساختن
miscreate بد ساختن
fabricate ساختن
bridges پل ساختن
bridged پل ساختن
fabricated ساختن
fabricates ساختن
fabricating ساختن
bridge پل ساختن
forborne ساختن با
inventing ساختن
invented ساختن
pellet حب ساختن
invent ساختن
confect ساختن
to t. up ساختن
remakes از نو ساختن
produce ساختن
upbuild ساختن
dree ساختن با
remake از نو ساختن
upgrading ساختن
make ساختن
to get along ساختن
to go in with ساختن با
mint ساختن
pill حب ساختن
pills حب ساختن
create ساختن
minted ساختن
minting ساختن
upgrades ساختن
upgraded ساختن
fashions مد ساختن
composes ساختن
compose ساختن
generate ساختن
fashioning مد ساختن
generates ساختن
generating ساختن
fashioned مد ساختن
fashion مد ساختن
makes ساختن
creates ساختن
construct ساختن
idolize بت ساختن
upgrade ساختن
idolising بت ساختن
to make away ساختن
set up ساختن
generated ساختن
idolizing بت ساختن
builds ساختن
buildings ساختن
build ساختن
idolises بت ساختن
idolized بت ساختن
to make a shift ساختن
mints ساختن
constructed ساختن
creating ساختن
constructing ساختن
constructs ساختن
idolizes بت ساختن
manufacture ساختن
ostensible شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
affiliates مربوط ساختن
forges اسنادساختگی ساختن
ensconcing استحکامات ساختن
ensconces استحکامات ساختن
ensconced استحکامات ساختن
ensconce استحکامات ساختن
loophole مزغل ساختن
loopholes مزغل ساختن
cog شمش ساختن
nauseates متنفر ساختن
nauseated متنفر ساختن
forge اسنادساختگی ساختن
to settle a persons hash کارکسیرا ساختن
affiliating مربوط ساختن
establish ساختن برقرارکردن
incardinate متران ساختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com