English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
extern فاهری واقع در خارج
Other Matches
exteriors فاهری واقع در سطح خارجی
exterior فاهری واقع در سطح خارجی
extrinsic <adj.> واقع در بیرون [خارج] [کالبدشناسی]
extraterritorial واقع درخارج قلمرو داخلی خارج مملکتی
volt ampere meter دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
apparent recession انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
outwards فاهری
formfitting فاهری
surface فاهری
surfaces فاهری
outward فاهری
seeming فاهری
nominal فاهری
apparent فاهری
skin deep فاهری
self styled فاهری
self-styled فاهری
superficially فاهری
surfaced فاهری
externalize فاهری ساختن
externalized فاهری ساختن
engineering stress تنش فاهری
false horizon افق فاهری
false parallax پارالاکس فاهری
externality احوال فاهری
exteriorize فاهری دانستن
pepper corn rent اجاره فاهری
externalizing فاهری ساختن
externalizes فاهری ساختن
externalised فاهری ساختن
externalises فاهری ساختن
externalising فاهری ساختن
apparent power توان فاهری
prime facie evidence قرائن فاهری
externals فاهری پدیدار
glitz گیرایی فاهری
apparent resistivity مقاومت فاهری
impedance مقاومت فاهری
superficial سرسری فاهری
apparent wind باد فاهری
artificial daylight فلق فاهری
bulk gravity چگالی فاهری
assentation رضایت فاهری
indicated horsepower توان فاهری
apparent motion حرکت فاهری
apparent magnitude قدر فاهری
apparent error خطای فاهری
admittance هدایت فاهری
apparent velocity سرعت فاهری
apparent horizon افق فاهری
apparent luminosity درخشندگی فاهری
external فاهری پدیدار
apparent density تکاتف فاهری
apparent diameter قطر فاهری
capacitive resistance مقاومت فاهری خازن
on the surface فاهری نمادادن رودادن
apparent solar year سال فاهری شمسی
of the surface فاهری نمادادن رودادن
masquerading قیافه فاهری بخوددادن
masqueraded قیافه فاهری بخوددادن
masquerades قیافه فاهری بخوددادن
masquerade قیافه فاهری بخوددادن
volt ampere hour meter کنتور مصرف فاهری
terrain relief شکل فاهری زمین
soil morphology شکل فاهری خاک
simulative دارای شباهت فاهری
inductive resistance مقاومت فاهری القایی
pro forma منباب فاهر فاهری
impedance matrix ماتریس مقاومت فاهری
coupling impedance مقاومت فاهری پیوست
impedance ratio نسبت مقاومت فاهری
inductive impedance مقاومت فاهری القائی
input impedance مقاومت فاهری اولیه
redesign سر وصورت فاهری دادن به
reactance مقاومت فاهری خازنها
relief شکل فاهری و پست و بلندی
apparent precession انحراف فاهری محور ژایرو
inductive impedance مقاومت فاهری با جزء القائی
indicated airspeed سرعت فاهری نسبت به هوا
mechanical move حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
impedance compensator متعادل کننده مقاومت فاهری
apparent solar روز شمسی فاهری روزشمسی
feinting حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
formalization انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
feint حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinted حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
signalment تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
feints حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
false parallax تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
limiting speed بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
parallax اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
stroboscope وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
coriolis force نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
radio bearing زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
external good order اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
zincky بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincy بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zinky بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
substantially در واقع
situated or situate واقع
bestead واقع
post mortem پس از واقع
As it were در واقع
in reality در واقع
situating واقع در
situates واقع در
situate واقع در
indeed در واقع
postmortem پس از واقع
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
impedance مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
choke impedance امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
editing run در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
initialed واقع در اغاز
initialling واقع در اغاز
nether واقع در پایین
nether واقع در زیر
realistic واقع بین
realistic واقع گرایانه
initialled واقع در اغاز
superjacent واقع درفوق
realistically واقع بین
initialing واقع در اغاز
occurs واقع شدن
initial واقع در اغاز
shipside واقع در کنارکشتی
situated or situate واقع شده
limitrophe واقع در مرز
lumbar واقع در کمر
axile واقع درمحور
hinder واقع درعقب
hindered واقع درعقب
hindering واقع درعقب
subjacent واقع در زیر
sublunar واقع در زیرقمر
dereism واقع گریزی
sinisteral واقع درسمت چپ
sincipital واقع در جلوی سر
simultaneous with each other با هم واقع شونده
precordial واقع در پیش دل
occurring واقع شدن
occurred واقع شدن
realists واقع بین
hinders واقع درعقب
located inside تو واقع شده
down to earth واقع بین
down-to-earth واقع بین
alpha lyrae نسر واقع
realists واقع گرا
transpontine واقع در انسوی پل
osculant واقع شونده
to come to pass واقع شدن
trumped up خلاف واقع
realist واقع گرا
realist واقع بین
to take place واقع شدن
occur واقع شدن
realistically واقع گرایانه
procephalic واقع در جلو سر
situated واقع شده در
vega نسر واقع
vanward واقع درجلو
situated واقع در جایگزین
onshore واقع در ساحل
take place واقع شدن
postern واقع درعقب
trumped-up خلاف واقع
vertical واقع در نوک
dichasial واقع در دو طرف
initials واقع در اغاز
lies واقع شدن
lied واقع شدن
lie واقع شدن
intradermal واقع در زیرپوست
intradermic واقع در زیرپوست
initiatory واقع در اول
yonder واقع درانجا
intralogical واقع در حدودمنطق
haemal واقع درسوی دل
flight from reality واقع گریزی
covenants واقع شود
covenant واقع شود
extreme position واقع درمنتهاالیه
objectivity واقع بینی
realism واقع بینی
realism واقع گرایی
realism واقع گرائی
intervascular واقع در میان رگ ها
intramontane واقع در کوهستان
extraception واقع نگری
untrue خلاف واقع
hypodermal واقع در زیرپوست
centric واقع درمرکز
setting up واقع شده
sets واقع شده
capsulate واقع درکپسول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com