Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
exterior
فاهری واقع در سطح خارجی
exteriors
فاهری واقع در سطح خارجی
Other Matches
extern
فاهری واقع در خارج
volt ampere meter
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
positive externalities
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
exterior angle
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
impurity
جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
apparent recession
انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
foreign exchange
پول خارجی ارز خارجی
outwork
استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
wilson
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
formfitting
فاهری
surfaced
فاهری
surface
فاهری
surfaces
فاهری
outwards
فاهری
seeming
فاهری
outward
فاهری
self-styled
فاهری
skin deep
فاهری
apparent
فاهری
superficially
فاهری
self styled
فاهری
nominal
فاهری
false horizon
افق فاهری
apparent density
تکاتف فاهری
externals
فاهری پدیدار
apparent diameter
قطر فاهری
superficial
سرسری فاهری
externalizes
فاهری ساختن
externalised
فاهری ساختن
glitz
گیرایی فاهری
artificial daylight
فلق فاهری
false parallax
پارالاکس فاهری
externalize
فاهری ساختن
externalizing
فاهری ساختن
indicated horsepower
توان فاهری
externalising
فاهری ساختن
exteriorize
فاهری دانستن
externalises
فاهری ساختن
apparent resistivity
مقاومت فاهری
apparent velocity
سرعت فاهری
apparent wind
باد فاهری
assentation
رضایت فاهری
impedance
مقاومت فاهری
admittance
هدایت فاهری
external
فاهری پدیدار
bulk gravity
چگالی فاهری
prime facie evidence
قرائن فاهری
engineering stress
تنش فاهری
externality
احوال فاهری
externalized
فاهری ساختن
apparent error
خطای فاهری
apparent motion
حرکت فاهری
apparent magnitude
قدر فاهری
apparent luminosity
درخشندگی فاهری
pepper corn rent
اجاره فاهری
apparent horizon
افق فاهری
apparent power
توان فاهری
simulative
دارای شباهت فاهری
masqueraded
قیافه فاهری بخوددادن
capacitive resistance
مقاومت فاهری خازن
redesign
سر وصورت فاهری دادن به
masquerade
قیافه فاهری بخوددادن
input impedance
مقاومت فاهری اولیه
impedance matrix
ماتریس مقاومت فاهری
masquerading
قیافه فاهری بخوددادن
masquerades
قیافه فاهری بخوددادن
terrain relief
شکل فاهری زمین
impedance ratio
نسبت مقاومت فاهری
inductive resistance
مقاومت فاهری القایی
of the surface
فاهری نمادادن رودادن
volt ampere hour meter
کنتور مصرف فاهری
reactance
مقاومت فاهری خازنها
apparent solar year
سال فاهری شمسی
pro forma
منباب فاهر فاهری
soil morphology
شکل فاهری خاک
on the surface
فاهری نمادادن رودادن
coupling impedance
مقاومت فاهری پیوست
inductive impedance
مقاومت فاهری القائی
indicated airspeed
سرعت فاهری نسبت به هوا
apparent precession
انحراف فاهری محور ژایرو
apparent solar
روز شمسی فاهری روزشمسی
mechanical move
حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
relief
شکل فاهری و پست و بلندی
impedance compensator
متعادل کننده مقاومت فاهری
inductive impedance
مقاومت فاهری با جزء القائی
signalment
تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
feinted
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feint
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
formalization
انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
feints
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
limiting speed
بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
false parallax
تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
parallax
اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
coriolis force
نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
stroboscope
وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
back berm
سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
radio bearing
زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
external good order
اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
zinky
بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincy
بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincky
بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
indeed
در واقع
post mortem
پس از واقع
bestead
واقع
substantially
در واقع
in reality
در واقع
postmortem
پس از واقع
As it were
در واقع
situate
واقع در
situating
واقع در
situates
واقع در
situated or situate
واقع
high oblique
عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
impedance
مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
choke impedance
امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
editing run
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
situated or situate
واقع شده
down-to-earth
واقع بین
hindering
واقع درعقب
hindered
واقع درعقب
trumped-up
خلاف واقع
sinisteral
واقع درسمت چپ
hinder
واقع درعقب
occurs
واقع شدن
shipside
واقع در کنارکشتی
sincipital
واقع در جلوی سر
simultaneous with each other
با هم واقع شونده
hinders
واقع درعقب
occurred
واقع شدن
occur
واقع شدن
occurring
واقع شدن
dereism
واقع گریزی
alpha lyrae
نسر واقع
initiatory
واقع در اول
limitrophe
واقع در مرز
located inside
تو واقع شده
osculant
واقع شونده
trumped up
خلاف واقع
axile
واقع درمحور
life like
واقع نما
it lies on the east of
در خاور واقع
centric
واقع درمرکز
capsulate
واقع درکپسول
intervascular
واقع در میان رگ ها
intradermal
واقع در زیرپوست
intradermic
واقع در زیرپوست
intralogical
واقع در حدودمنطق
intramontane
واقع در کوهستان
dichasial
واقع در دو طرف
realistically
واقع گرایانه
realistically
واقع بین
initials
واقع در اغاز
initialling
واقع در اغاز
initialled
واقع در اغاز
initialing
واقع در اغاز
initialed
واقع در اغاز
initial
واقع در اغاز
postern
واقع درعقب
precordial
واقع در پیش دل
situated
واقع شده در
situated
واقع در جایگزین
realistic
واقع گرایانه
realistic
واقع بین
realists
واقع گرا
realists
واقع بین
realist
واقع گرا
realist
واقع بین
procephalic
واقع در جلو سر
down to earth
واقع بین
set
واقع شده
meaner
واقع دروسط
to come to pass
واقع شدن
extraception
واقع نگری
vertical
واقع در نوک
covenants
واقع شود
lumbar
واقع در کمر
lie
واقع شدن
flight from reality
واقع گریزی
to take place
واقع شدن
setting up
واقع شده
superjacent
واقع درفوق
meanest
واقع دروسط
sets
واقع شده
mean
واقع دروسط
untrue
خلاف واقع
haemal
واقع درسوی دل
hypodermal
واقع در زیرپوست
take place
واقع شدن
yonder
واقع درانجا
lied
واقع شدن
onshore
واقع در ساحل
nether
واقع در پایین
transpontine
واقع در انسوی پل
sublunar
واقع در زیرقمر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com