English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
skip factor فاکتور یا عامل نمو
Other Matches
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
factors فاکتور
factor فاکتور
voucher فاکتور
BS فاکتور
vouchers فاکتور
invoicing فاکتور
invoice فاکتور
invoiced فاکتور
bill of sale فاکتور
invoices فاکتور
list price قیمت فاکتور
factorization فاکتور گیری
gas factor فاکتور گاز
factors سازنده فاکتور
proforma پیش فاکتور
proforma invoice پیش فاکتور
earthquake factor فاکتور زلزله
factor سازنده فاکتور
invoicing فاکتور نوشتن
invoice فاکتور نوشتن
invoices فاکتور نوشتن
invoiced فاکتور نوشتن
invoices فاکتور فروش صورتحساب
blocking factor فاکتور بلوک بندی
invoicing فاکتور فروش صورتحساب
invoiced فاکتور فروش صورتحساب
invoice فاکتور فروش صورتحساب
factorize فاکتور گیری کردن
facture فاکتور صورت حساب
blocking factor فاکتور بلاکه کردن
piggybacks سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggyback سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
fasts عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fastest عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fasted عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fast عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
mu فاکتور شدت نیروی لامپ الکترونی
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
pitches دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
procurators عامل
agent عامل
operative عامل
parameters عامل
operatives عامل
parameter عامل
agents عامل
principals عامل
principal عامل
assignee عامل
agent representative عامل
action عامل
devices عامل
device عامل
procurator عامل
doers عامل
doer عامل
acting عامل
actions عامل
element عامل
attorney عامل
coagent هم عامل
operator عامل
propellant عامل
propellants عامل
elements عامل
operating عامل
agencies عامل
factor عامل
agency عامل
functionery عامل
v factor عامل وی
operant عامل
operators عامل
propellent عامل
factors عامل
active عامل
attorneys عامل
precipitant عامل رسوب
parasiticide عامل طفیلی کش
operating system/ سیستم عامل دو
oxidizing agent عامل اکسیداسیون
oxidizing agent عامل اکسنده
operating handle دستگیره عامل
operating agency شعبه عامل
reactors عامل واکنش
reactor عامل واکنش
insurance agent عامل بیمه
interleave factor عامل جاگذاری
lacrimatory factor عامل اشک زا
limiting factor عامل محدودکننده
masking agent عامل پوشاننده
prime movers عامل محرک کل
prime mover عامل محرک کل
aborticide عامل سقط
precipitating factor عامل اشکارساز
working fluid سیال عامل
be-all and end-all عامل عمده
agents واسطه عامل
adhesion agent عامل چسبندگی
potential <adj.> عامل بالقوه
agents عامل اطلاعاتی
unique factor عامل یگانه
psychochemical agent عامل عصبی
pull device عامل کششی
reducer عامل کم کننده
reducing agent عامل کاهنده
releasing agent عامل رهاکننده
safety factor عامل تامین
self execuiting عامل فی نفسه
sense organ عامل احساس
structure factor عامل ساختار
factor of safety عامل اطمینان
firing device عامل منفجرکننده
fixing agent عامل تثبیت
depressant عامل پریشانی
demasking agent عامل عریانساز
foaming agent عامل کف زای
cyanogen agent عامل سیانید
common factor عامل مشترک
combination influence عامل ترکیبی
fusing agent عامل ذوب
chemical agent عامل شیمیایی
factorization عامل بندی
factoring agent عامل تنزیل
developer agent عامل فهور
factor of safety عامل تامین
factoring عامل یابی
factor of production عامل تولید
extrinsic factor عامل خارجی
executive agent عامل اجرایی
dual agent عامل دو جانبه
distractor عامل حواسپرتی
distilled mustard عامل خردلی
dispersing agent عامل پاشنده
disbursing officer افسر عامل
characteristic action عامل مشخصه
galactogogue عامل شیرزایاشیرافزا
igniting agent عامل احتراق
addition agent عامل افزودنی
impelent عامل محرک
active material مواد عامل
active element عنصر عامل
active defense دفاع عامل
active defense پدافند عامل
acting company شرکت عامل
acid function عامل اسیدی
accountable disbursing officer افسر عامل
sealant عامل درزگیر
idle characters کاراکترهای عامل
air entraining agent عامل هوادهنده
blowing agent عامل پف کننده
general factor عامل عمومی
growth factor عامل رشد
human factor عامل انسانی
blister agent عامل تاول زا
bleaching agent عامل رنگبر
biological agent عامل زیستی
biological agent عامل میکربی
hypo عامل محرک
anticrop agent عامل ضد غلات
absorbing agent عامل جذب
operating system سیستم عامل
operating systems سیستم عامل
passives غیر عامل
noises عامل مخل
factor عامل مشترک
factors عامل مشترک
managing directors مدیر عامل
potential عامل بالفعل
potential عامل بالقوه
executives مدیر عامل
executive مدیر عامل
effective عامل موثر
mouthpiece سخنگو عامل
mouthpieces سخنگو عامل
managing director مدیر عامل
passive غیر عامل
noise عامل مخل
press عامل موثر
coefficient عامل مشترک
preventive عامل جلوگیری
pesticide عامل ضد طاعون
presses عامل موثر
coefficients عامل مشترک
leavening عامل کارگر
agent واسطه عامل
agent عامل اطلاعاتی
absorbent عامل جذب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com