English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
fall due فرارسیدن موعد پرداخت دین
Other Matches
date of payment موعد پرداخت
date of maturity موعد پرداخت
maturity وعده یا موعد پرداخت
due بدهی موعد پرداخت
date on which a bill falls due موعد پرداخت برات یا سفته
reddendum موعد یا مهلت پرداخت اجاره
the bill has come to maturity موعد پرداخت برات منقضی شده است
outreach فرارسیدن از
outjockey فرارسیدن
With the onset of summer. .با آمدن (فرارسیدن )تابستان
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
deadlines موعد
dates موعد
maturity موعد
deadline موعد
date of maturity موعد
maturity date موعد
date موعد
due date موعد مقرر
defaulting در موعد مقرر
defaulted در موعد مقرر
expired گذشته از موعد
defaults در موعد مقرر
relevant time موعد مقرر
default در موعد مقرر
overdue موعد رسیده
overdue گذشتن موعد
premature پیش از موعد
to fall due موعد رسیدن
agreed time موعد مقرر
usance مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
matures به موعد چیزی رسیدن
schedule date موعد طبق برنامه
mature به موعد چیزی رسیدن
overdue از موعد گذشته منقضی
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
premature labour زاییمان پیش از موعد طبیعی
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage کسری پرداخت کسر پرداخت
anticipation سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
cash discount تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
deferred expense هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
dividend warrant چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
paying پرداخت
pays پرداخت
glosser پرداخت گر
remitment پرداخت
furbisher پرداخت گر
pay پرداخت
discharge پرداخت
discharges پرداخت
making good پرداخت
lustreer پرداخت
outlay پرداخت
pt پرداخت
settlement پرداخت
trim پرداخت
expenditure پرداخت
finishing پرداخت
defrayal پرداخت
bleaching پرداخت
glaze پرداخت
glazes پرداخت
settlements پرداخت
burnisher پرداخت گر
refunded پس پرداخت
refund پس پرداخت
discharging پرداخت
finishes پرداخت
rendering پرداخت
disbursement پرداخت
renderings پرداخت
finish پرداخت
payment پرداخت
polish پرداخت
refunding پس پرداخت
payments پرداخت
polishes پرداخت
refinishing پرداخت
finishing touches پرداخت
refunds پس پرداخت
advice note دستورپیش پرداخت
finishes پرداخت کار
lustre صیقل پرداخت
outstanding پرداخت نشده
unpolished پرداخت نشده
back freigt پرداخت کرایه
average payment پرداخت متوسط
a bradent وسیله پرداخت
annual payment پرداخت سالیانه
finish پرداخت کار
bilk گذاشتن از پرداخت
outstandingly پرداخت نشده
renditions پرداخت تحویل
payee پرداخت شونده
burnishing پرداخت کاری
paid پرداخت شده
unpaid پرداخت نشده
payment in advance پیش پرداخت
never-never پرداخت قسطی
payees پرداخت شونده
advance payment پیش پرداخت
subscription تعهد پرداخت
remittance پرداخت تادیه
remittances پرداخت تادیه
subscriptions تعهد پرداخت
rendition پرداخت تحویل
planish پرداخت کردن
payable on demand پرداخت عندالمطالبه
payable at sight پرداخت دیداری
pay off پرداخت کردن
part payment پرداخت اقساطی
overpayment پرداخت اضافی
on account payment پیش پرداخت
non payment عدم پرداخت
prest پیش پرداخت
monthly payment پرداخت ماهانه
money back تضمین پرداخت
progress payments پرداخت تدریجی
prompt payment پرداخت فوری
payer پرداخت کننده
prepayment پیش پرداخت
period of grace مهلت پرداخت
payor پرداخت کننده
payment terms شرایط پرداخت
payment stopped توقف پرداخت
payment in kind پرداخت جنسی
pre paid پیش پرداخت
pre payment پیش پرداخت
payment in kind پرداخت غیرنقدی
payment in full پرداخت کامل
payment in full پرداخت تمام
payment in due cource پرداخت به موقع
payment by instalments پرداخت به اقساط
punctual payment پرداخت در سر وعده
reimbursable قابل پرداخت
planishing tool ابزار پرداخت
settlement terms شرایط پرداخت
diamond polishing پرداخت الماسی
demand for payment تقاضای پرداخت
deferred payment پرداخت اتی
deferred payment پرداخت معوق
smoothing plane رنده پرداخت
spot cash پرداخت نقدی
d. note درخواست پرداخت
terms of payment شرایط پرداخت
the d. of a debt پرداخت بدهی
casual payment پیش پرداخت
to finish off پرداخت کردن
by payment از طریق پرداخت
earnest money پیش پرداخت
lump sum payment پرداخت یکجا
lump sum payment پرداخت نقدی
remittable قابل پرداخت
interim financing پرداخت موقت
payment by installments پرداخت قسطی
installment payment پرداخت قسطی
indemnification پرداخت غرامت
imprest پیش پرداخت
remittal گذشت پرداخت
finisher پرداخت کننده
final payment پرداخت نهایی
remitter پرداخت کننده
shear پرداخت فرش
scours پرداخت کردن
disbursed پرداخت کردن
paymasters مامور پرداخت
payable قابل پرداخت
liability دیون پرداخت
satin جلا پرداخت
liabilities دیون پرداخت
non-payment عدم پرداخت
buffer پرداخت کردن
repayment پرداخت مجدد
repayments پرداخت مجدد
liquidation پرداخت بدهی
disbursed پرداخت خرج
disburse پرداخت کردن
disburse پرداخت خرج
down payment پیش پرداخت
down payments پیش پرداخت
money order دستور پرداخت
money orders دستور پرداخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com