Dictiornary-Farsi | فراموش خیال | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
absent-minded <idiom>	فراموش خیال


Other Matches

It slipped my mind.	آن را فراموش کردم.
foregettable	فراموش شدنی
forgetter	فراموش کننده
freemasons hall	فراموش خانه
never to be forgotten	فراموش نشدنی
Forgive and forget. <proverb>	ببخش و فراموش کن.
slip one's mind <idiom>	فراموش شده
the trusty is that i forgot it	فراموش کردم
let it lay <idiom>	فراموش کردن
haunting	فراموش نشدنی
absent-minded <idiom>	فراموش کار
to fall in to oblivion	فراموش شدن
disremember	فراموش کردن
to pass into silence	فراموش شدن
forget	فراموش کردن
unforgettable	فراموش نشدنی
forgets	فراموش کردن
forgot	فراموش کرد
forget-me-nots	گل مرا فراموش مکن
lose sight of <idiom>	ندیدن ،فراموش کردن
mouse ear	گل مرا فراموش مکن
By the way . Incidentally.	راستی ( تا فراموش نکردم )
myosote	گل مرا فراموش مکن
forget-me-not	گل مرا فراموش مکن
forgotten	فراموش کرده یا شده
i forgot all about it	به کلی فراموش کردم
Freemasons	عضو فراموش خانه فراماسیون
let bygones be bygones <idiom>	فراموش کردن اتفاقات گذشته
Freemason	عضو فراموش خانه فراماسیون
please dont forget it	خواهش دارم فراموش نکنید
the trusty is that i forgot it	حقیقا امراینست که فراموش کردم
unlearnt	محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
unlearn	محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
unlearns	محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
We should not have lost sight of the fact that ...	ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
skip it <idiom>	همه چیز را درموردآن فراموش کردن
Have you forgotten our drinks?	آیا نوشیدنیهای ما را فراموش کرده اید؟
not to lose sight of	ملاحظه کردن [به کسی یا چیزی] را فراموش نکردن
misremember	غلط واشتباه بخاطر اوردن فراموش کردن
self forgetful	نفس خود را فراموش کرده مستغرق در عالم خارج ازخود
to lose track [of]	فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است
red letter	مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
to lock somebody [yourself] out [of something]	در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
post script	مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
minding	خیال
minds	خیال
spectrum	خیال
whim	خیال
whims	خیال
fancied	خیال
fantasy	خیال
apparition	خیال
apparitions	خیال
notional	خیال
figment	خیال
figments	خیال
mind	خیال
fancies	خیال
fantasm	خیال
phantasma	خیال
fata morgana	خیال
freewheeling	بی خیال
idealogy	خیال
inapprehensive	بی خیال
doubleganger	خیال
get off	بی خیال شدن
fanciest	خیال
fancy	خیال
fancying	خیال
conceptualization	خیال
phantasy	خیال
fantasies	خیال
phantoms	خیال
ideologies	خیال
intention	خیال
intentions	خیال
plans	خیال
ideology	خیال
design	خیال
designs	خیال
carefree	بی خیال
plan	خیال
fiction	خیال
fictions	خیال
phantom	خیال
notion	خیال
notions	خیال
humours	خیال
hallucinations	خیال
hallucination	خیال
wraiths	خیال
humouring	خیال
humoured	خیال
humour	خیال
humors	خیال
humoring	خیال
dump	خیال
humored	خیال
wraith	خیال
think nothing of something <idiom>	فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
ideas	فکر خیال
high flying	بلند خیال
absent	پریشان خیال
humor	خیال مزاح
specters	خیال وفکر
maya	خواب و خیال
daydreamer	خیال باف
high flying	خیال پرور
flights of fancy	بال خیال
spectre	خیال وفکر
ideation	خیال اندیشی
ideate	خیال کردن
spectres	خیال وفکر
idea	فکر خیال
i intend to stay here	خیال دارم که ...
uneasy	پریشان خیال
uneasily	پریشان خیال
absent-minded	پریشان خیال
starry-eyed	خیال اندیش
Utopia	وهم و خیال
absent minded	پریشان خیال
sitting duck <idiom>	بی خیال نشستن
abstracted	پریشان خیال
whim wham	خیال وسواس
wool-gathering	خواب و خیال
absent-mindedly	پریشان خیال
supposable	خیال کردن
specter	خیال وفکر
puzzleheaded	اشفته خیال
revery	خیال واهی
revery	خیال خام
scatter brained	پریشان خیال
vision	خیال تصور
visions	خیال تصور
starry eyed	خیال اندیش
starry eyed	خیال پرور
starry-eyed	خیال پرور
reverie	خیال خام
ghosts	جان خیال
daydreamed	خیال باطل
chimera	خیال واهی
chimeras	خیال واهی
idealism	خیال اندیشی
thought	افکار خیال
thoughts	افکار خیال
impression	عقیده خیال
impressions	عقیده خیال
absentminded	پریشان خیال
daydreaming	خیال باطل
ghost	جان خیال
daydreams	خیال باطل
reveries	خیال واهی
reveries	خیال خام
imaginary	وهمی خیال
reverie	خیال واهی
Utopias	وهم و خیال
autism	خیال پرستی
thinks	خیال کردن
think	خیال کردن
harebrained	بیفکرو خیال
abstractedly	با پریشانی خیال
abstractionism	خیال بافی
fancier	خیال باف
deem	خیال کردن
far away	پریشان خیال
forced fantasy	خیال فراخوانده
deemed	خیال کردن
imaginative <adj.>	خیال آفرین
futurism	خیال پرستی
going to	خیال داشتن
he changed his mind	از ان خیال منصرف شد
he thought	خیال می کرد
fancy free	عاری از خیال
deeming	خیال کردن
fancier	خیال باز
chimaera	خیال واهی
cloud castle	خیال خام
fanciers	خیال باف
daydream	خیال باطل
an absurd notion	خیال بیهوده
fanciers	خیال باز
day dreaming	خیال پروری
deems	خیال کردن
to space out	پریشان خیال شدن
With peace of mind.	با آرامش خیال وخاطر
With an easy mind (conscience).	با خیال (وجدان ) راحت
illusions	خیال باطل وهم
daydreams	خیال باطل کردن
illusion	خیال باطل وهم
envisions	خیال بافی کردن
bovarism	در هم امیزی خیال و واقعیت
cloud land	عالم خیال یافرض
intends	خیال داشتن فهمیدن
intend	خیال داشتن فهمیدن
he hasno notion of going	خیال رفتن ندارد
his intentions are good	خیال بدی ندارد
i gave up the idea	از ان خیال منصرف شدم
incogitant	بی خیال فارغ البال
irreflexive	بی خیال بدون بازتاب
phantasm	حاصل خیال ووهم