English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (7 milliseconds)
English Persian
immediate mode commands فرامین مد صریح
Other Matches
fire commands فرامین اتش
system commands فرامین سیستم
auxiliary control surfaces سطوح فرامین کمکی
annunciator اعلام کننده فرامین
sequence of command ترتیب توالی فرامین
control flag پرچم کنترل فرامین
command issuing office دفتر توزیع فرامین یکان
ailavator سطوح فرامین روی بال
backtell رله کردن دستورات تکرار فرامین
heteronomy انقیادوپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری
armstrong سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
balanced control surfaces سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
gust lock قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
hooks روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
actuating horns اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند
hook روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
control lock وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
specifics صریح
definitive صریح
clear cut صریح
clear-cut صریح
specific صریح
abstract صریح
categorical صریح
opened صریح
open صریح
straightest رک صریح
straighter رک صریح
straight رک صریح
expressed صریح
perspicuous صریح
opens صریح
sharp cut صریح
abstracts صریح
abstracting صریح
clears صریح
four-square صریح
clearest صریح
clearer صریح
uninhibited صریح
clear صریح
expresses صریح
express صریح
expressing صریح
explicit صریح
clean cut صریح
clean-cut صریح
cleaners صریح
four-square به طور صریح
express warranty ضمانت صریح
hypallage قلب صریح
precise صریح دقیق
express term شرط صریح
express acceptance قبول صریح
explicit address آدرس صریح
explicit address نشانی صریح
denotation معنای صریح
inexplicit غیر صریح
immediate address آدرس صریح
immediate access دستیابی صریح
clearer صاف صریح
noncommittal غیر صریح
clears صاف صریح
direct object مفعول صریح
avowals افهار صریح
avowal افهار صریح
expressing سریع صریح
expresses سریع صریح
expressed سریع صریح
express سریع صریح
clearest صاف صریح
strict نص صریح محکم
stricter نص صریح محکم
strictest نص صریح محکم
franked صریح نیرومند
franker صریح نیرومند
imprecise غیر صریح
frankest صریح نیرومند
franking صریح نیرومند
franks صریح نیرومند
punctual نیشدار صریح
indefinite غیر صریح
frank صریح نیرومند
clear صاف صریح
synchroreceiver دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
unintelligible پیچیده غیر صریح
unequivocally صریح اشتباه نشدنی
d. judgment حکم صریح یا روشن
cold turkey به طور صریح و بیپرده
unequivocal صریح اشتباه نشدنی
definite تصریح شده صریح
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
expressed دلالت کردن بر فهماندن صریح
expressing دلالت کردن بر فهماندن صریح
expresses دلالت کردن بر فهماندن صریح
express دلالت کردن بر فهماندن صریح
canards رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canard رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
overt collusion تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
dedication در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedications در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com