English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
whorl فراهم
whorls فراهم
to the fore فراهم
Other Matches
assemble فراهم اوردن
forgather فراهم امدن
procured فراهم کردن
ingathering فراهم اوری
procure فراهم کردن
trooped فراهم امدن
assembles فراهم اوردن
procurance فراهم سازی
get-togethers فراهم اوردن
to bring a bout فراهم کردن
foregather فراهم امدن
exterminatory فراهم کننده
congestion فراهم امدگی
available دردسترس فراهم
assembled فراهم اوردن
collectors فراهم اورنده
accrete فراهم کردن
accrete فراهم شدن
procuring فراهم کردن
avaiiability فراهم بودن
procures فراهم کردن
effecturate فراهم کردن
to bring about فراهم کردن
to call together فراهم اوردن
troop فراهم امدن
trooping فراهم امدن
caters فراهم نمودن
catering فراهم نمودن
catered فراهم نمودن
cater فراهم نمودن
collector فراهم اورنده
to d. on فراهم اوردن
get together فراهم اوردن
get-together فراهم اوردن
work up کم کم فراهم کردن
unaccommodated فراهم نشده
to get together فراهم اوردن
to find in فراهم کردن
to come about فراهم شدن
provides وسیله فراهم کردن
obtain فراهم کردن گرفتن
obtained فراهم کردن گرفتن
jockey با حیله فراهم کردن
obtains فراهم کردن گرفتن
jockeys با حیله فراهم کردن
provide وسیله فراهم کردن
ready money پول فراهم شده
raise money فراهم کردن پول
procurer فراهم سازنده جاکش
To raise money. پول فراهم کردن
to obtain something فراهم کردن چیزی
means are not a وسایل فراهم نیست
accru اجتماع فراهم شدگی
to get [hold of] something فراهم کردن چیزی
to bring something فراهم کردن چیزی
entailing شامل بودن فراهم کردن
occasioned موجب شدن فراهم کردن
entails شامل بودن فراهم کردن
to gather together جمع کردن فراهم اوردن
gagged مانع فراهم کردن برای
gagging مانع فراهم کردن برای
gags مانع فراهم کردن برای
entailed شامل بودن فراهم کردن
capacitor تا دو هفته نیرو فراهم کند.
i provided for his safety وسائل سلامت او را فراهم کردم
occasions موجب شدن فراهم کردن
occasioning موجب شدن فراهم کردن
obstructively با قصد فراهم کردن مانع
occasion موجب شدن فراهم کردن
gag مانع فراهم کردن برای
entail شامل بودن فراهم کردن
get بدست اوردن فراهم کردن
gets بدست اوردن فراهم کردن
getting بدست اوردن فراهم کردن
pool سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
capacity فضای فراهم برای ذخیره سازی
to mediate a result وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
to raise the wind پول برای مقصودی فراهم کردن
capacities فضای فراهم برای ذخیره سازی
pools سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
pooled سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
to bring a bout by intrigue بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن
enabled قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling قادر ساختن وسیله فراهم کردن
menus لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
off balance <idiom> فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
menu لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
software که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
give (someone) a hard time <idiom> لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
to reseat a theatre صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
This would provide an obvious solution [to the problem] . این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
Everything worked out well. همه چیز جور در آمد ( وسایل کار فراهم شد )
global حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
capacity حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم
in a pinch <idiom> بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
frameworks صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
text انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
globally حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
framework صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
knight of the post کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
eudemonism اخلاقیاتی که منظوران فراهم کردن خوشی وسعادت است
capacities حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم
usable آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
texts انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
to turn the tables on any one وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
rose gall برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
Please supply the facts relevant to the case. لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید
user سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
users سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
powered جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
demands of providing healthy living and working conditions خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
languages سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
language سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
powering جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
magnetic و امکان ذخیره سازی آنها را در رسانه مغناطیسی فراهم میکند
powers جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
transmissions ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
logical LU ارتاط بین وسایلی و LU را فراهم میکند و یک پروتکل peer-to-Reer است
texts نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
eudaimonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
intermediate پروتکل OSI که امکان انتقال داده بین router ها را فراهم میکند
eudaemonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
newsgroup خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند
text نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
random access حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی با هر ترتیبی , معمولاگ به صورت IC , فراهم میکند
random access رسانه ذخیره سازی که امکان دستیابی به هر مرحله با هر ترتیبی را فراهم میکند
transmission ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
routine مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routinely مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routines مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
parallelling کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
providers شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
i/o اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
provider شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
input/output اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
opens برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
lu مجموعه پروتکلهای IBM که امکان ارتباط روی شبکه SNA را فراهم میکند. LU
mime استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
allocations فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
mimes استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
open برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
interference اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
opened برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
mimed استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
allocation فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
parallelled کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
users بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
user بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
paralleling کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallel کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallels کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleled کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
miming استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
tests داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
universal کانال ارتباطی که امکان انتقال سریع بلاکهای داده به رسانه جانبی فراهم میکند
test داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tested داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
optical اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند.
sideways ROM نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
user زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
users زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
programmer وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
MIDI interface card کارت آداپتور که به اتصالی در PC وصل میشود و امکان ارسال دریافت داده MIDI را فراهم میکند
IE جستجوگر وب ساخت ماکروساخت که در حال حاضر فراهم است و به کاربر امکان دیدن صفحات وب میدهد
programmers وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
logical مجموعه پروتکل IBM که امکان ارتباط در شبکه SNA فراهم میکند. W,W,LU حاوی کنترل بخش هستند
telecommuting که توسط مودم به مرکز اصلی شرکت وصل است و امکان ارسال پیام و داده فراهم میکند
ethernet نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
patches ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patch ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
port سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
Perl برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
personal محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
reference دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
references دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
background فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
desqview نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
standards محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
arm 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
port مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
standard محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
multidrop circuit شبکهای که ارتباط بین چندین ترمینال و کامپیوتر مرکزی را فراهم میکند ولی نه مستقیما بین ترمینالها
enhancing تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
explorers برنامه ایجاد شده توسط ویندوز که امکان مدیریت فایلهای ذخیره شده روی دیسک را فراهم میکند
explorer برنامه ایجاد شده توسط ویندوز که امکان مدیریت فایلهای ذخیره شده روی دیسک را فراهم میکند
systems network architecture روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند و امکان ارتباط سخت افزارهای مختلف را فراهم میکند
toolkit software بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
advanced پروتکلهای IBM که امکان اتصال Peer-to-Peer را بین ایستگاههای کاری متصل به شبکه SNA فراهم می کنند که LU هم نامیده می شوند
grids سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
grid سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
PCI مشخصات ساخت Intel که یک نوع باس محلی سریعی را معرفی میکند که ارسال داده سریع بین پردازنده کارتهای گسترده PC فراهم میکند
dma CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com