Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
congestion
فراهم امدگی
Other Matches
gibbosity
بر امدگی
projection
پیش امدگی
adams apple
بر امدگی گلو
gibbosity
پیش امدگی
corbel
پیش امدگی
projections
پیش امدگی
congregations
گرد امدگی
cornices
پیش امدگی
cornice
پیش امدگی
outthrust
پیش امدگی
osteophyte
بر امدگی استخوانی
jutted
پیش امدگی
protrusion
پیش امدگی
protrusility
جلو امدگی
aggregation
گرد امدگی
nid
بر امدگی نوک
congregation
گرد امدگی
jut
پیش امدگی
juts
پیش امدگی
protrusions
پیش امدگی
prognathism
پیش امدگی ارواره
to butt out
پیش امدگی پیداکردن
salience
جلو امدگی برتری
saliency
جلو امدگی برتری
stick out
پیش امدگی داشتن
pout
جلو امدگی لبها
to run out
پیش امدگی داشتن
pouting
جلو امدگی لبها
pouted
جلو امدگی لبها
pouts
جلو امدگی لبها
bay window
پیش امدگی ساختمان
biserrate
دارای دو دندانه یا بر امدگی
bay windows
پیش امدگی ساختمان
corbeling
پیش امدگی ساختمانی
corbelling
پیش امدگی ساختمانی
humpy
دارای بر امدگی اخمو
jog
جلو امدگی یاعقب رفتگی
jogs
جلو امدگی یاعقب رفتگی
proptosis
جلو امدگی تخم چشم
jogged
جلو امدگی یاعقب رفتگی
jogging
جلو امدگی یاعقب رفتگی
eaves
پیش امدگی لبه بام
jetties
طره پیش امدگی ساختمان
jetty
طره پیش امدگی ساختمان
eaves
هر چیزی که کمی پیش امدگی دارد
olivary body
بر امدگی جلو پیاز مخ برامدگی قدامی بصل النخاع
tappet
جلو امدگی یا اهرمی که بوسیله چیز دیگری بحرکت اید
whorl
فراهم
whorls
فراهم
to the fore
فراهم
effecturate
فراهم کردن
get-togethers
فراهم اوردن
exterminatory
فراهم کننده
trooping
فراهم امدن
trooped
فراهم امدن
troop
فراهم امدن
foregather
فراهم امدن
get-together
فراهم اوردن
cater
فراهم نمودن
catered
فراهم نمودن
catering
فراهم نمودن
caters
فراهم نمودن
collectors
فراهم اورنده
accrete
فراهم کردن
accrete
فراهم شدن
get together
فراهم اوردن
assembles
فراهم اوردن
avaiiability
فراهم بودن
collector
فراهم اورنده
forgather
فراهم امدن
work up
کم کم فراهم کردن
to d. on
فراهم اوردن
to come about
فراهم شدن
to get together
فراهم اوردن
to call together
فراهم اوردن
procured
فراهم کردن
assembled
فراهم اوردن
assemble
فراهم اوردن
to bring a bout
فراهم کردن
available
دردسترس فراهم
to bring about
فراهم کردن
to find in
فراهم کردن
procuring
فراهم کردن
procurance
فراهم سازی
procures
فراهم کردن
procure
فراهم کردن
ingathering
فراهم اوری
unaccommodated
فراهم نشده
obtained
فراهم کردن گرفتن
provide
وسیله فراهم کردن
accru
اجتماع فراهم شدگی
obtains
فراهم کردن گرفتن
to get
[hold of]
something
فراهم کردن چیزی
to bring something
فراهم کردن چیزی
obtain
فراهم کردن گرفتن
means are not a
وسایل فراهم نیست
provides
وسیله فراهم کردن
jockey
با حیله فراهم کردن
jockeys
با حیله فراهم کردن
To raise money.
پول فراهم کردن
to obtain something
فراهم کردن چیزی
procurer
فراهم سازنده جاکش
raise money
فراهم کردن پول
ready money
پول فراهم شده
getting
بدست اوردن فراهم کردن
occasioned
موجب شدن فراهم کردن
occasioning
موجب شدن فراهم کردن
gags
مانع فراهم کردن برای
gagging
مانع فراهم کردن برای
occasions
موجب شدن فراهم کردن
gagged
مانع فراهم کردن برای
obstructively
با قصد فراهم کردن مانع
to gather together
جمع کردن فراهم اوردن
gag
مانع فراهم کردن برای
gets
بدست اوردن فراهم کردن
occasion
موجب شدن فراهم کردن
entailed
شامل بودن فراهم کردن
entailing
شامل بودن فراهم کردن
entail
شامل بودن فراهم کردن
capacitor
تا دو هفته نیرو فراهم کند.
i provided for his safety
وسائل سلامت او را فراهم کردم
get
بدست اوردن فراهم کردن
entails
شامل بودن فراهم کردن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
to bring a bout by intrigue
بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن
capacity
فضای فراهم برای ذخیره سازی
to raise the wind
پول برای مقصودی فراهم کردن
to mediate a result
وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
capacities
فضای فراهم برای ذخیره سازی
enables
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
pools
سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
pooled
سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
pool
سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
enabling
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
menus
لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
menu
لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
to reseat a theatre
صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
give (someone) a hard time
<idiom>
لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
off balance
<idiom>
فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
software
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
text
انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
framework
صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
global
حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
eudemonism
اخلاقیاتی که منظوران فراهم کردن خوشی وسعادت است
knight of the post
کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
usable
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
texts
انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
Everything worked out well.
همه چیز جور در آمد ( وسایل کار فراهم شد )
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
to turn the tables on any one
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
capacity
حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم
in a pinch
<idiom>
بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
frameworks
صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
capacities
حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم
globally
حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
Please supply the facts relevant to the case.
لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید
user
سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
demands of providing healthy living and working conditions
خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
rose gall
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
languages
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
magnetic
و امکان ذخیره سازی آنها را در رسانه مغناطیسی فراهم میکند
language
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
powers
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powering
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
users
سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
powered
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
random access
رسانه ذخیره سازی که امکان دستیابی به هر مرحله با هر ترتیبی را فراهم میکند
eudaemonism
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
newsgroup
خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند
eudaimonism
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
random access
حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی با هر ترتیبی , معمولاگ به صورت IC , فراهم میکند
routines
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
text
نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
texts
نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
transmissions
ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
transmission
ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
logical
LU ارتاط بین وسایلی و LU را فراهم میکند و یک پروتکل peer-to-Reer است
routinely
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routine
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
intermediate
پروتکل OSI که امکان انتقال داده بین router ها را فراهم میکند
opened
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
interference
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
miming
استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
mimes
استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
open
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
mime
استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
users
بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
user
بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
provider
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
opens
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
providers
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
parallelling
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
lu
مجموعه پروتکلهای IBM که امکان ارتباط روی شبکه SNA را فراهم میکند. LU
mimed
استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
allocations
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
parallelled
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleling
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com