Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
off balance
<idiom>
فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
Other Matches
goof off
<idiom>
کار نکردن یاجدی نبودن
dud probability
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
appointment
قرار ملاقات وعده ملاقات
appointments
قرار ملاقات وعده ملاقات
nonneutralities of income taxation
خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
Are animals able to think ?
آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
unexpected
غیرمنتظره
upset
شکست غیرمنتظره
upsetting
شکست غیرمنتظره
unexected
غیرمنتظره غیرمترقبه
upsets
شکست غیرمنتظره
garrison finish
پیروزی غیرمنتظره
afterchap
عقبه غیرمنتظره
steal
پیروزی غیرمنتظره
steals
پیروزی غیرمنتظره
unexpected
غیره مترقبه غیرمنتظره
ems dispatch
تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
opportunity target
هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
break through
رسوخ مظفرانه پیشرفت غیرمنتظره
stealer
اسبی که بطور غیرمنتظره پیروز شده
carrier
1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carriers
1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
registering
ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
registers
ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
register
ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
lack
نبودن
lacked
نبودن
lacks
نبودن
absences
نبودن
absence
نبودن
to be no more
دیگر نبودن
no new is good new
نبودن خبر
stand-offs
محشور نبودن
to be out of heart
سرخلق نبودن
to go out of fashion
دیگرمتداول نبودن
to retire in to oneself
معاشر نبودن
unconditionality
معلق نبودن
misbeseem
زیبنده نبودن
stand off
محشور نبودن
eccentric
هم مرکز نبودن
inapplicability
عملی نبودن
eccentrics
هم مرکز نبودن
inedibility
ماکول نبودن
disagree
موافق نبودن
be off one's duty
سر خدمت نبودن
disagreed
موافق نبودن
disagreeing
موافق نبودن
disagrees
موافق نبودن
stand-off
محشور نبودن
run short
<idiom>
کافی نبودن
bush
در فرم نبودن
bushes
در فرم نبودن
haze
روشن نبودن مه
twiddle one's thumbs
<idiom>
مشغول نبودن
to be at ease
راحت نبودن
linkup
ملاقات
visits
ملاقات
visiting
ملاقات
visit
ملاقات
visited
ملاقات
burn out
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
unanswered
همردیف نبودن حریف
dishonours
قابل پرداخت نبودن
dishonouring
قابل پرداخت نبودن
dishonoured
قابل پرداخت نبودن
dishonour
قابل پرداخت نبودن
to be under a person p
زیرحمایت کسی نبودن
displeases
خوش ایند نبودن
dishonoring
قابل پرداخت نبودن
dishonored
قابل پرداخت نبودن
displease
خوش ایند نبودن
dishonors
قابل پرداخت نبودن
out of kilter
<idiom>
دربالانس خوبی نبودن
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
misbeseem
نیامدن به نبودن برای
out of step
<idiom>
دریک گام نبودن
to be left in disbelief
<idiom>
قابل فهم نبودن
inapprehensibility
قابل درک نبودن
no cigar
<idiom>
موافق نبودن ،رد کردن
no deal
<idiom>
موافق نبودن ،رد کردن
no great shakes
<idiom>
حدوسط ،مهم نبودن
resort
ملاقات مکرر
resorted
ملاقات مکرر
resorts
ملاقات مکرر
trysts
قرار ملاقات
audience
ملاقات رسمی
date
[appointment]
وعده ملاقات
appointed day
وعده ملاقات
appointment
قرار ملاقات
appointed day
قرار ملاقات
revisit
ملاقات مجدد
revisited
ملاقات مجدد
revisiting
ملاقات مجدد
revisits
ملاقات مجدد
date
[appointment]
قرار ملاقات
tryst
قرار ملاقات
concourse
محل ملاقات
conjuncture
ملاقات تصادفی
audiences
ملاقات رسمی
meeting
ملاقات اجتماع
meetings
ملاقات میتینگ
meetings
ملاقات اجتماع
meeter
ملاقات کننده
appointment
وعده ملاقات
appointments
وعده ملاقات
official meeting
ملاقات رسمی
visiting hours
ساعات ملاقات
gang up
ملاقات کردن
meeting
ملاقات میتینگ
concourses
محل ملاقات
caller
ملاقات کننده
callers
ملاقات کننده
stop by
<idiom>
ملاقات کردن
differ
شبیه چیز دیگر نبودن
misbecome
زیبنده نبودن ناجوربودن برای
sell out
<idiom>
صادق نبودن ،فرختن راز
not my cup of tea
<idiom>
باب طبع کسی نبودن
differed
شبیه چیز دیگر نبودن
differing
شبیه چیز دیگر نبودن
miscast
برای نقش خودمناسب نبودن
inexpressiveness
زیان دار نبودن گنگی
differs
شبیه چیز دیگر نبودن
forlackof shoes
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
fluctuate
ثابت نبودن موج زدن
time out
معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
run of the mill
برجسته نبودن در جنس متوسط
throw together
<idiom>
عجله داشتن ومراقب نبودن
fluctuates
ثابت نبودن موج زدن
fluctuated
ثابت نبودن موج زدن
indulges
مخالف نبودن رها ساختن
indulged
مخالف نبودن رها ساختن
indulge
مخالف نبودن رها ساختن
to have no say
[in that matter]
پاسخگو نبودن
[در این قضیه]
indulging
مخالف نبودن رها ساختن
let the chips fall where they may
<idiom>
نگران نتیجه یک کشف نبودن
acatamathesia
قادر بدرک سخن نبودن
mismatch
متناسب نبودن ناجور بودن
run-of-the-mill
برجسته نبودن در جنس متوسط
obtain an appointment
وقت ملاقات گرفتن
tryst
قرار ملاقات گذاشتن
make an appointment
قرار ملاقات گذاشتن
trysts
قرار ملاقات گذاشتن
schedule an appointment
قرار ملاقات گذاشتن
revisited
دوباره ملاقات کردن
revisit
دوباره ملاقات کردن
dates
[appointments]
وعده های ملاقات
appointments
وعده های ملاقات
appointed days
وعده های ملاقات
dates
[appointments]
قرار های ملاقات
appointments
قرار های ملاقات
appointed days
قرار های ملاقات
rendezvous
قرار ملاقات گذاشتن
revisits
دوباره ملاقات کردن
visitant
ملاقات کننده مهاجر
assignation
قرار ملاقات واگذاری
assignations
قرار ملاقات واگذاری
redezvous
رانده وو محل ملاقات
revisiting
دوباره ملاقات کردن
bark is worse than one's bite
<idiom>
به بدی چیزی که به نظر میرسه،نبودن
to sit heavy on the stomach
گوارا نبودن دیر هضم بودن
write off
<idiom>
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
to be
[look]
somewhat
[the]
worse for wear
[person, thing]
مناسب نبودن برای پوشیدن
[جامه ای]
to keep it up
ول نکردن
infest
ول نکردن
infesting
ول نکردن
infests
ول نکردن
infested
ول نکردن
meet
معرفی شدن به ملاقات کردن
meets
معرفی شدن به ملاقات کردن
I have a date with my fiandee.
با نامزدم قرار ملاقات دارم
miss an appointment
از دست دادن قرار ملاقات
I'd like to see Mr. ...
من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
keep an appointment
قبول کردن قرار ملاقات
redezvous
وعده ملاقات اجتماع مجدد
asleep at the switch
<idiom>
متوجه فرصت نبودن ،روی بخت خوابیدن
stand pat
<idiom>
ازموقعیت راضی بودن وخواستار تغییرات نبودن
to make no mention of
ذکر نکردن
indulge
مخالفت نکردن
indulged
مخالفت نکردن
abort
ریشه نکردن
missfire
عمل نکردن
no go
<idiom>
موافقت نکردن
disapproves
تصویب نکردن
disapprove
تصویب نکردن
indulges
مخالفت نکردن
disoblige
ممنون نکردن
indulging
مخالفت نکردن
square deals
تقلب نکردن
to keep one's distance
اشنایی نکردن
to be d. to
توجه نکردن به
omittance is no quit tance
مطالبه نکردن
disaffiliate
همکاری نکردن
disassociating
همکاری نکردن
discommend
توصیه نکردن
discountenance
تصویب نکردن
disassociates
همکاری نکردن
disassociated
همکاری نکردن
disassociate
همکاری نکردن
to keep at arms length
اشنائی نکردن با
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com