Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
exterminatory
فراهم کننده
Other Matches
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
whorls
فراهم
whorl
فراهم
to the fore
فراهم
effecturate
فراهم کردن
procured
فراهم کردن
unaccommodated
فراهم نشده
procuring
فراهم کردن
to find in
فراهم کردن
to d. on
فراهم اوردن
to come about
فراهم شدن
to get together
فراهم اوردن
to call together
فراهم اوردن
to bring about
فراهم کردن
to bring a bout
فراهم کردن
ingathering
فراهم اوری
work up
کم کم فراهم کردن
avaiiability
فراهم بودن
foregather
فراهم امدن
forgather
فراهم امدن
cater
فراهم نمودن
catered
فراهم نمودن
catering
فراهم نمودن
caters
فراهم نمودن
get together
فراهم اوردن
get-together
فراهم اوردن
get-togethers
فراهم اوردن
procure
فراهم کردن
procures
فراهم کردن
trooping
فراهم امدن
trooped
فراهم امدن
troop
فراهم امدن
accrete
فراهم شدن
assembled
فراهم اوردن
collector
فراهم اورنده
assemble
فراهم اوردن
accrete
فراهم کردن
procurance
فراهم سازی
congestion
فراهم امدگی
available
دردسترس فراهم
collectors
فراهم اورنده
assembles
فراهم اوردن
means are not a
وسایل فراهم نیست
to bring something
فراهم کردن چیزی
to get
[hold of]
something
فراهم کردن چیزی
provides
وسیله فراهم کردن
jockeys
با حیله فراهم کردن
jockey
با حیله فراهم کردن
provide
وسیله فراهم کردن
To raise money.
پول فراهم کردن
obtains
فراهم کردن گرفتن
obtained
فراهم کردن گرفتن
raise money
فراهم کردن پول
ready money
پول فراهم شده
accru
اجتماع فراهم شدگی
to obtain something
فراهم کردن چیزی
obtain
فراهم کردن گرفتن
procurer
فراهم سازنده جاکش
entail
شامل بودن فراهم کردن
gag
مانع فراهم کردن برای
gagged
مانع فراهم کردن برای
gagging
مانع فراهم کردن برای
entails
شامل بودن فراهم کردن
entailed
شامل بودن فراهم کردن
entailing
شامل بودن فراهم کردن
gags
مانع فراهم کردن برای
getting
بدست اوردن فراهم کردن
i provided for his safety
وسائل سلامت او را فراهم کردم
gets
بدست اوردن فراهم کردن
to gather together
جمع کردن فراهم اوردن
get
بدست اوردن فراهم کردن
occasion
موجب شدن فراهم کردن
occasioned
موجب شدن فراهم کردن
occasioning
موجب شدن فراهم کردن
occasions
موجب شدن فراهم کردن
capacitor
تا دو هفته نیرو فراهم کند.
obstructively
با قصد فراهم کردن مانع
enable
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
pooled
سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
to raise the wind
پول برای مقصودی فراهم کردن
to mediate a result
وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
to bring a bout by intrigue
بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن
pool
سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
capacity
فضای فراهم برای ذخیره سازی
pools
سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
capacities
فضای فراهم برای ذخیره سازی
menu
لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
to reseat a theatre
صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
give (someone) a hard time
<idiom>
لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
off balance
<idiom>
فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
menus
لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
software
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
text
انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
usable
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
globally
حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
global
حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
eudemonism
اخلاقیاتی که منظوران فراهم کردن خوشی وسعادت است
framework
صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
knight of the post
کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
frameworks
صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
to turn the tables on any one
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
capacity
حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم
in a pinch
<idiom>
بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
Everything worked out well.
همه چیز جور در آمد ( وسایل کار فراهم شد )
texts
انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
capacities
حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم
demands of providing healthy living and working conditions
خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
languages
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
user
سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
language
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
powering
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
magnetic
و امکان ذخیره سازی آنها را در رسانه مغناطیسی فراهم میکند
powered
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
users
سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
rose gall
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
powers
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
Please supply the facts relevant to the case.
لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید
eudaemonism
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
routinely
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routine
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
logical
LU ارتاط بین وسایلی و LU را فراهم میکند و یک پروتکل peer-to-Reer است
newsgroup
خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند
transmissions
ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
eudaimonism
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
transmission
ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
texts
نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
routines
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
text
نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
intermediate
پروتکل OSI که امکان انتقال داده بین router ها را فراهم میکند
random access
رسانه ذخیره سازی که امکان دستیابی به هر مرحله با هر ترتیبی را فراهم میکند
random access
حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی با هر ترتیبی , معمولاگ به صورت IC , فراهم میکند
parallel
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallelled
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
interference
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
miming
استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
paralleling
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleled
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
providers
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
provider
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
mimes
استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
mimed
استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
mime
استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
parallels
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
lu
مجموعه پروتکلهای IBM که امکان ارتباط روی شبکه SNA را فراهم میکند. LU
parallelling
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
opens
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opened
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
user
بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
open
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
users
بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
allocations
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
input/output
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
i/o
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
allocation
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
tests
داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
optical
اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند.
tested
داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
universal
کانال ارتباطی که امکان انتقال سریع بلاکهای داده به رسانه جانبی فراهم میکند
test
داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
sideways ROM
نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
programmer
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
users
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
user
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
programmers
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
MIDI interface card
کارت آداپتور که به اتصالی در PC وصل میشود و امکان ارسال دریافت داده MIDI را فراهم میکند
IE
جستجوگر وب ساخت ماکروساخت که در حال حاضر فراهم است و به کاربر امکان دیدن صفحات وب میدهد
ethernet
نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
logical
مجموعه پروتکل IBM که امکان ارتباط در شبکه SNA فراهم میکند. W,W,LU حاوی کنترل بخش هستند
telecommuting
که توسط مودم به مرکز اصلی شرکت وصل است و امکان ارسال پیام و داده فراهم میکند
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com