English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English Persian
to pick up فراگرفتن دوباره پیدا کردن
Other Matches
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
engulfed فراگرفتن خروشان کردن
engulf فراگرفتن خروشان کردن
engulfing فراگرفتن خروشان کردن
beseige احاطه کردن فراگرفتن
engulfs فراگرفتن خروشان کردن
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
licks فراگرفتن
envelop فراگرفتن
form فراگرفتن
formed فراگرفتن
forms فراگرفتن
lick فراگرفتن
enveloping فراگرفتن
enveloped فراگرفتن
envelops فراگرفتن
licked فراگرفتن
absorbs فراگرفتن جذب شدن
dampers دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
averages پیدا کردن
detecting پیدا کردن
to pluck up one's heart دل پیدا کردن
averaging پیدا کردن
pin point پیدا کردن
to look up پیدا کردن
detected پیدا کردن
detect پیدا کردن
detects پیدا کردن
gained پیدا کردن
to search out پیدا کردن
tracked پیدا کردن
tracks پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
track پیدا کردن
acquire پیدا کردن
gains پیدا کردن
gain پیدا کردن
find پیدا کردن
average پیدا کردن
to pick up پیدا کردن
averaged پیدا کردن
finds پیدا کردن
smell out با بو پیدا کردن
give tongue عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
decline شیب پیدا کردن
in the doghouse <idiom> مشکل پیدا کردن با
take to تمایل پیدا کردن به
declines شیب پیدا کردن
touted خریدار پیدا کردن
touting خریدار پیدا کردن
touts خریدار پیدا کردن
declined شیب پیدا کردن
shields حفاظ پیدا کردن
stammer لکنت پیدا کردن
to spring a leaguer رخنه پیدا کردن
declining شیب پیدا کردن
to work out something حل چیزی را پیدا کردن
equation of payments قاعده پیدا کردن
to become a necessity لزوم پیدا کردن
stammers لکنت پیدا کردن
stammered لکنت پیدا کردن
tout خریدار پیدا کردن
to take a ply تمایل پیدا کردن
take to تمایل پیدا کردن
to think out با فکر پیدا کردن
to take umbra at رنجش پیدا کردن از
shield حفاظ پیدا کردن
luff لنگر پیدا کردن
hade تمایل پیدا کردن
dampens رطوبت پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. چاره پیدا کردن
liaise ارتباط پیدا کردن
to win fame شهرت پیدا کردن
prove opplicable مصداق پیدا کردن
qualifies شایستگی پیدا کردن
converges تقارت پیدا کردن
qualify شایستگی پیدا کردن
converge تقارت پیدا کردن
converged تقارت پیدا کردن
come to an agreement موافقت پیدا کردن
converging تقارت پیدا کردن
liaised ارتباط پیدا کردن
dampening رطوبت پیدا کردن
liaising ارتباط پیدا کردن
demonetize تنزل پیدا کردن
liaises ارتباط پیدا کردن
dampen رطوبت پیدا کردن
preempt حق تقدم پیدا کردن
dampened رطوبت پیدا کردن
cabbage کش رفتن رشد پیدا کردن
overmaster مهارت کامل پیدا کردن در
waver فتور پیدا کردن دو دل بودن
to pick out باگوش پیدا کردن دریافتن
to nerve oneself قوت قلب پیدا کردن
hit on/upon <idiom> پیدا کردن چیزی که میخواهی
to make the pot boi; معاش خود را پیدا کردن
read between the lines <idiom> پیدا کردن مفهوم ضمنی
pay dirt <idiom> زیر خاکی پیدا کردن
to come to an understanding پیدا کردن سازش پیداکردن
deeping of capital عمق پیدا کردن سرمایه
to rummage out با جستجوی زیاد پیدا کردن
out maneuver برتری مانور پیدا کردن
wavered فتور پیدا کردن دو دل بودن
respire امید تازه پیدا کردن
respires امید تازه پیدا کردن
respiring امید تازه پیدا کردن
find and replace پیدا کردن و جایگزین نمودن
genealogize شجره کسی را پیدا کردن
shocks هول وهراس پیدا کردن
respired امید تازه پیدا کردن
shocked هول وهراس پیدا کردن
shock هول وهراس پیدا کردن
wavering فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavers فتور پیدا کردن دو دل بودن
cabbages کش رفتن رشد پیدا کردن
radar trapping اختلال پیدا کردن رادار
fumbles لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swells ورم کردن برجستگی پیدا کردن
bilge رخنه پیدا کردن تراوش کردن
fumble لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swell ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swelled ورم کردن برجستگی پیدا کردن
asphyxiating مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiates مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiate مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumbled لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
scare up <idiom> ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
shortest اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
unbalance بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
short اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
to turn round برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
unbalances بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
shorter اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
rut شور پیدا کردن فحل شدن
wavering تردید پیدا کردن تبصره قانون
ruts شور پیدا کردن فحل شدن
to orient oneself چهار سوی خود را پیدا کردن
to get the upper hand برتری جستن تفوق پیدا کردن
to seek somebody out جستجو برای پیدا کردن کسی
surging تکان خوردن لغزش پیدا کردن
rub اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubbed اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubs اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
radio direction finding پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
wavers تردید پیدا کردن تبصره قانون
to get a meat for a bird برای مرغی جفت پیدا کردن
wavered تردید پیدا کردن تبصره قانون
waver تردید پیدا کردن تبصره قانون
unbalancing بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
make out معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
pull oneself together بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
plunge غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
leadingquestion پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
to get to somebody [something] به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
plunges غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to make friends [to make connections] رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
warm to one's work در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
divides پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
to always find something to gripe about همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
grapnels لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
proceeded ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceed ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
extends ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
cunclude تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
divide پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
grapnel لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extending ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
diachrony تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
find کشف کردن پیدا کردن
finds کشف کردن پیدا کردن
fitcall finding پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com