Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
burn in
فرایندازمایش مدارها و مولفههای الکتریکی از طریق قراردادن انها در دمای زیاد یک کوره
Other Matches
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
noise
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noises
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
it filled their hearts with t
ترس زیاد دردل انها انداخت
direct arc furnace
کوره قوس الکتریکی مستقیم
coulomb's law
نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
celsius temperature scale
مقیاس دمای سلسیوس مثیاس دمای سانتی گراد
notobranchiate
در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
centigrade temperature scale
مقیاس دمای سانتی گراد مقیاس دمای سلیسوس
discrete component
با مولفههای گسسته
microcomputer components
مولفههای ریزکامپیوتر
principal components method
روش مولفههای اصلی
components of displacement
مولفههای تغییر مکان
fettling
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
coupling of circuits
پیوست مدارها
circuitry
مجموعهای از مدارها
unpopulated board
تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
circuitry
مداربندی کردن ترتیب مدارها
board computer
یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
glazing kiln
کوره لعابی کوره لعاب پزی
open hearth furnace
کوره روباز کوره زیمنس مارتین
demand
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demands
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demanded
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
fallout
خرابی مولفههای الکترونیکی که به هنگام کنترل کیفی یک قطعه جدید از تجهیزات به وقوع می پیوندد
cpu
گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند
logic
قطعه آزمایش که وضعیت منط قی قط عات یا مدارها را نشان میدهد
recuperative furnace
کوره بهبوددهنده کوره نیروبخش
tunnel klin
کوره کانالی کوره تانل
electrostatic
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
diagnostic
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی سایر مدارها یا قط عات است
PSU
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
buffer
مدار که سیستم را از آسیب ورودی سایر مدارها یا وسایل جانبی حفظ میکند
diagnostic
روش محل یابی خطاها درنرم افزاز یا سخت افزار با بررسی مدارها یا برنامه ها
central
گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
total temperature
دمای کل
neel temperature
دمای نل
maximum temperature
دمای ماکزیمم
boyle's temperature
دمای بویل
brightness temperature
دمای درخشایی
mixture temperature
دمای اختلاط
operating temperature
دمای عملیاتی
annealing temperature
دمای تابکاری
critical isotherm
هم دمای بحرانی
internal temperature
دمای درونی
absolute temperature
دمای مطلق
transition temperature
دمای تحول
white heat
دمای سفید
critical temperature
دمای بحرانی
transition temperature
دمای فراگذری
kelvin temperature
دمای کلوین
barrel temperature
دمای پاتیل
wet bulb temperature
دمای تر مخزن
transition temperature
دمای تبدیل
inversion temperature
دمای وارونگی
optimum temperature
دمای بهینه
cryogenic temperature
دمای سرمازایی
ambient temperature
دمای محیط
high temperature
دمای بالا
specific heat
دمای ویژه
room temperature
دمای اتاق
effective temperature
دمای موثر
brittleness temperature
دمای شکنندگی
brittle temperature
دمای شکنندگی
equiviscous temperature
دمای همدوسندگی
annealing point
دمای تابکاری
curie temperature
دمای کوری
reduced temprature
دمای کاهیده
aniline point
دمای انیلینی
rubbery transition temperature
دمای تبدیل لاستیکی
dry bulb temperature
دمای خشک مخزن
softening temperature
دمای نرم شدن
absolute scale
مقیاس دمای مطلق
rankin temperature scale
مقیاس دمای رانکین
blackbody temperature
دمای جسم سیاه
exhaust gas temperature
دمای گاز خروجی
condensed mercurytemperature
دمای جیوه متراکم
absolute temperature scale
مقیاس دمای مطلق
rankine temperature scale
مقیاس دمای رانکین
t.g
دمای تبدیل شیشهای
geothermal gradient
شیب دمای زمین
geothermal gradient
گرادیان دمای زمین
heat deflection temperature
دمای انحراف گرمایی
glasy trainsition temperature
دمای تبدیل شیشهای
approximate absolute temperature
دمای مطلق تقریبی
isothermal process
تحول در دمای ثابت
glass transition temperature
دمای تبدیل شیشهای
absolute boiling point
دمای جوش مطلق
gamma transition temperature
دمای تبدیل شیشهای
thershold temperature
استانه دمای ذرات
critical isotherm
منحنی هم دمای بحرانی
thermodynamic temperature scale
مقیاس دمای ترمودینامیکی
electrical and otherwise
الکتریکی و غیر الکتریکی
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
compressor inlet temperature
دمای گازهای ورودی کمپرسور
yield point at elevated temperatures
نقطه تسلیم در دمای بالا
yield point at normal temperature
نقطه تسلیم در دمای بالا
creep strength at elevated temperatures
مقاومت خزشی در دمای بالا
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
ice point
دمای تعادل مخلوط اب و یخ در فشار استاندارد
ambient
متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
air hardening
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
bayonet thermocouple probe
قسمت حس کننده دمای سرسیلندر که داخل ان پیچ میشود
they
انها
yond
انها
those
انها
cryogenic memory
رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
one of them
یکی از انها
the most that i can do
بیشتر انها
most of them
بیشتر انها
many of them
بسیاری از انها
who are they?
انها کی هستند
reference junction
اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود
via
از طریق
tao
طریق
how far
<adv.>
به چه طریق
to what extent
<adv.>
به چه طریق
in what way
<adv.>
به چه طریق
vi'a prep
از طریق
how
از چه طریق
way
طریق
i saw none of them
هیچکدام از انها را ندیدم
to pass muster
در بازدیدارتش و مانند انها
neither of them know
هیچکدام از انها نمیدانند
many of them
عده زیادی از انها
he rolled them by
سواره از پهلوی انها رد شد
similite
بهمان طریق
noway
به هیچ طریق
equally
<adv.>
به همان طریق
dy drawing lots
به طریق قرعه
roads
طریق خیابان
road
طریق خیابان
officially
از طریق اداری
available by
در دسترس از طریق .....
hereditarily
به طریق ارث
just as well
<adv.>
به همان طریق
in no wise
بهیچ طریق
by payment
از طریق پرداخت
podiatry
دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
i alone bear the brunt of it
خدمت انها بر من واجب می اید
they are cured by nature
طبیعت انها را درمان میکند
it is a pity of them
دل ادم برای انها میسوزد
brass bands
ادوات انها از برنج باشد
extend
بازشدن صفها از هم یا بازکردن انها
they are of a doubtful paterni
اصل انها معلوم نیست
extending
بازشدن صفها از هم یا بازکردن انها
logroll
غلتاندن الوار وانداختن انها به اب
extends
بازشدن صفها از هم یا بازکردن انها
curtesy
زوج از انها ارث می برد
they were badly officered
افسران انها خوب نبودند
pepo
کدو و خیار ومانند انها
they came to a rupture
میانه انها بهم خورد
brass band
ادوات انها از برنج باشد
gas electric generating set
مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
pose
قراردادن
set
قراردادن
poses
قراردادن
setting up
قراردادن
sets
قراردادن
posing
قراردادن
posed
قراردادن
austempering
تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
query by example
سئوال از طریق مثال
by acceptance
از طریق قبولی نویسی
illegaly
از طریق غیر قانونی
in what manner
چطور بچه طریق
not even by
[not even through]
[not even by means of ]
نه حتی به وسیله
[به طریق]
prescriptive right
حق مالکیت از طریق مرورزمان
in or after this manner
بدینسان
[بدین طریق]
keyed in
<past-p.>
وارده از طریق کلید
by tender
از طریق مزایده یا مناقصه
request mast
از طریق سلسله مراتب
road haulage
حمل از طریق جاده
volatility separation
جداسازی از طریق فراریت
c
آموزش از طریق کامپیوتر
crackleware
فروفی که سطح انها ترک داریامودارمینماید
onomastics
علم اشتقاق لغات و طرزاستعمال انها
their principal food is rice
خوراک عمده انها برنج است
corrective maintenance
جداسازی وتصحیح خرابی ها پس ازوقوع انها
the exercised thier veto
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
pelage
پوشش جانور پستاندارخزوپشم و مانند انها
grosbeak
سهره و سینه سرخ و مانند انها
tzigane
وابسته به کولیهای مجار یاموزیک انها
to lay it on thick
قراردادن کارگذاشتن
to lay it on with a trowel
نهادن قراردادن
sampled
نمونه قراردادن
overlaying
رویهم قراردادن
carry (something) out
<idiom>
گماردن ،قراردادن
positioned
قراردادن یاگرفتن
to hold responsible
مسئول قراردادن
overlay
رویهم قراردادن
kennel
درلانه قراردادن
marginalizing
در حاشیه قراردادن
marginalizes
در حاشیه قراردادن
compacting
تنگ هم قراردادن
marginalised
در حاشیه قراردادن
vise
در پرس قراردادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com