English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
profiteer فردیکه انتظار سودزیاد دارد
profiteers فردیکه انتظار سودزیاد دارد
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
attend انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending انتظار کشیدن انتظار داشتن
holding position وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
waiting position ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
expectation انتظار
expectations انتظار
prospects انتظار
prospecting انتظار
prospected انتظار
prospect انتظار
ready line خط انتظار
expectantly با انتظار
expectance انتظار
anticipation انتظار
expectancy انتظار
reception rooms اتاق انتظار
reception room اتاق انتظار
anterooms اطاق انتظار
ante-rooms اطاق انتظار
half pay حق انتظار خدمت
anteroom اطاق انتظار
expectative مورد انتظار
expectancy table جدول انتظار
standbys حالت انتظار
standby حالت انتظار
waiting-room اتاق انتظار
waiting list لیست انتظار
waiting lists لیست انتظار
waiting time زمان انتظار
in prospect انتظار داشته
wait time زمان انتظار
beyond the pale <idiom> دوراز انتظار
wait state وضعیت انتظار
wait state حالت انتظار
to my great surprise برخلاف انتظار من
in prospective انتظار داشته
in the cards <idiom> انتظار داشتن
inopinate انتظار نداشته
to look forward to انتظار داشتن
bide در انتظار ماندن
waiting room اطاق انتظار
waiting-rooms اطاق انتظار
waiting-room اطاق انتظار
anticipatory در حال انتظار
presumable <adj.> انتظار می رود
lobbied سالن انتظار
probable <adj.> انتظار می رود
anticipated <adj.> انتظار می رود
lobbies سالن انتظار
ante-chamber اتاق انتظار
expected <adj.> انتظار می رود
estimated <adj.> انتظار می رود
anticipative درحالت انتظار
cooling period زمان انتظار
expectancy chart نمودار انتظار
error of expectation خطای انتظار
redezvous محل انتظار
rendezvous area موضع انتظار
aspiration level سطح انتظار
lobby سالن انتظار
intended saving پس انداز مورد انتظار
on deck در انتظار نوبت شنا
nonpay status حالت انتظار خدمتی
tempo stroll variation واریاسیون صبر و انتظار
anticipated inflation تورم مورد انتظار
anticipated price قیمت مورد انتظار
anticipated profit سود مورد انتظار
suit up ذخیره در انتظار بازی
to look forward to something انتظار چیزی را داشتن
sales expectations فروش مورد انتظار
expected price قیمت مورد انتظار
one anxious week of waiting یک هفته انتظار با نگرانی
expected frequency فراوانی مورد انتظار
beyond one's expectation مافوق انتظار کسی
means end expectation انتظار وسیله- هدف
point spread امتیاز قابل انتظار
likly انتظار داشتنی مناسب
look forward انتظار چیزی را داشتن
in prospect مورد انتظار [در برنامه ]
expected value ارزش مورد انتظار
speculated انتظار سودو زیاد داشتن
speculates انتظار سودو زیاد داشتن
speculating انتظار سودو زیاد داشتن
wait انتظار کشیدن معطل شدن
waits انتظار کشیدن معطل شدن
awaits منتظر شدن انتظار داشتن
expect انتظار داشتن منتظر بودن
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
await منتظر شدن انتظار داشتن
speculate انتظار سودو زیاد داشتن
hold forth پیشنهاد کردن انتظار داشتن
intended investment سرمایه گذاری مورد انتظار
waited انتظار کشیدن معطل شدن
awaited منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting منتظر شدن انتظار داشتن
par for the course <idiom> تنها چیزیکه انتظار داشته
product life expectancy عمر مورد انتظار محصول
promise نوید انتظار وعده دادن
to look forward expectantly to the future با انتظار به آینده نگاه کردن
to have arrived [expected moment] رسیدن [به زمان انتظار رفته]
expecting انتظار داشتن منتظر بودن
fractional antedating goal response خرده پاسخ انتظار هدف
expects انتظار داشتن منتظر بودن
promises نوید انتظار وعده دادن
expected انتظار داشتن منتظر بودن
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
queuing theory نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
I look forward to receiving your reply. من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
envisaging انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisage انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
taxi stand توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
central tendency احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
taxi rank [British E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
cabstand [American E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
a further 50 are in prospect ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
envisaged انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
ready cap حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
get away with murder <idiom> انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth. لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
immediate پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
hang قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
mttr متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
he is ill with fever تب دارد
he has a rage for money دارد
heavy fighting is in progress دارد
chains دارد.
there is a time for everything دارد
chain دارد.
are there any remarks? دارد
he has worms دارد
hast او دارد
has دارد
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
it is usual with him عادت دارد
he is fifty تمام دارد
the probability is احتمال دارد
the reason is manifold چنددلیل دارد
the reason is two fold دودلیل دارد
not a patch on چه دخلی دارد
he has a spite against me بامن لج دارد
he has an a. to grind مقصود دارد
he has an axe to grind غرض دارد
Buttonhole کتی که در دو طرف دکمه دارد
He has a day off. او مرخصی دارد.
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , بزرگ دارد
I owe him a dept of gratitude. حق بگردنم دارد
our library is well stocked خوبی دارد
he is 0 years old او ده سال دارد
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
it depends [on] بستگی دارد [به]
multungulate که بیش از دو سم دارد
what the odds چه اهمیت دارد
it has sides سه پهلو دارد
viruses وجود دارد
he has a maggot in his head وسواس دارد
what matter? چه اهمیت دارد
There is a knack in it . یک فنی دارد
god is خداوجود دارد
But one leg to the fowl. <proverb> مرغ یک پا دارد .
there is a rumour that شهرت دارد که
virus وجود دارد
he tops .0 metres یک مترونیم قد دارد
Windows GDI بیتی دارد
walls have ears گوش دارد
figure on <idiom> بستگی دارد به
he speaks to the purpose قصدی دارد
it is sufficiently stamped کسرتمبر دارد
what hurt is there in that چه زیانی دارد
to bring grist to the mill نان دراب دارد
basses کسی که صدای بم دارد
Does it matter if I dont come ? اشکالی دارد اگرنیایم ؟
that word is obsolescent ان واژه کم کم دارد مهجور
well and good باشد چه ضرر دارد
the cat has nine lives سگ هفت جان دارد
back که یک باتری پشتیبان دارد
length خط با طول جر حرف دارد
lengths خط با طول جر حرف دارد
the switch is on برق جریان دارد
what is wrong with that? مگراین چه عیبی دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com