Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
individualization
فردی ساختن
Other Matches
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
individuals
فردی
subjective
فردی
individual
فردی
individual responsibility
مسئوولیت فردی
individual ownership
مالکیت فردی
intraindividual
درون فردی
intrapersonal
درون فردی
ontogenesis
پدیدایی فردی
ontogeny
پدیدایی فردی
patterns
خصوصیات فردی
pattern
خصوصیات فردی
personal pace
اهنگ فردی
personal tempo
اهنگ فردی
personal right
حقوق فردی
personalism
فلسفه فردی
single entry
حسابداری فردی
ontogency
تکوین فردی
Every individual in the society should . . .
هر فردی درجامعه با ید ...
individual differences
تفاوتهای فردی
interpersonal
میان فردی
hexastich
قطعه شش فردی
libertarians
طرفدارازادی فردی
idiosyncrasy
خصیصه فردی
libertarian
طرفدارازادی فردی
interpersonal coherence
انسجام بین فردی
idiosyncrasies
خصیصه فردی
individuality
وجود فردی
interindividual
میان فردی
unit
نفر عدد فردی
pattern
الگو صفات فردی
personal data sheet
برگه اطلاعات فردی
personal distribution
توزیع درامد فردی
pinning
عدد شناسایی فردی
autecology
بوم شناسی فردی
units
نفر عدد فردی
individualism
اصول استقلال فردی
patterns
الگو صفات فردی
pin
عدد شناسایی فردی
libertarianism
طرفداری از ازادی فردی
aptitude tests
ازمون قابلیت فردی
interpersonal conflict
تعارض میان فردی
individual demand schedule
جدول تقاضای فردی
aptitude test
ازمون قابلیت فردی
pinned
عدد شناسایی فردی
individuals
اختصاصی فردی یک نفر سرباز
streakier
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakiest
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streaky
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
individual
اختصاصی فردی یک نفر سرباز
depersonalization
توجه نکردن به هویت فردی
individualism
اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
IRA
مخفف حساب پس انداز بازنشستگی فردی
chandler
فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
individualizing
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualized
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
data clerk
فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
individualize
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualising
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualises
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualised
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
miscegenation
ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
individualizes
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
accommodation bill
براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
to walk on eggshells
<idiom>
در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
security specialist
فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
libertarian
طرفدارآزادی
[جدا از حکم دولت]
فردی
[فلسفه]
[سیاست]
mauling
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauled
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
maul
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauls
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
squeezer
فردی که مداری را در شکل اصلی برگ ان طرح ریزی کند
sysop
فردی که تابلوی اعلانات الکترونیکی را راه اندازی میکند سیساپ
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
hacker
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hackers
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
individualism
اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
odder
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
oddest
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
odd
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
bill
اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bills
اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
parol arrest
جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
endorser
پشت نویس فردی که پشت سندی راامضاء می نماید
dediction of way
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
shedding
خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds
خون جاری ساختن جاری ساختن
shed
خون جاری ساختن جاری ساختن
bill of rights
منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
totalitarianism
سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
pellet
حب ساختن
produced
ساختن
idolize
بت ساختن
idolized
بت ساختن
idolizing
بت ساختن
idolizes
بت ساختن
produces
ساختن
indite
ساختن
produce
ساختن
manufacture
ساختن
manufactured
ساختن
manufactures
ساختن
unify
تک ساختن
fabrication
ساختن
make
ساختن
unifying
تک ساختن
unifies
تک ساختن
dree
ساختن با
bridges
پل ساختن
builds
ساختن
creating
ساختن
creates
ساختن
bridged
پل ساختن
create
ساختن
fashions
مد ساختن
fashioning
مد ساختن
fashioned
مد ساختن
bridge
پل ساختن
put-up
ساختن
put up
ساختن
bulid
ساختن
pill
حب ساختن
idolising
بت ساختن
pills
حب ساختن
idolises
بت ساختن
forborne
ساختن با
idolised
بت ساختن
build
ساختن
buildings
ساختن
invent
ساختن
confect
ساختن
invented
ساختن
inventing
ساختن
carbonize
کک ساختن
invents
ساختن
fashion
مد ساختن
miscreate
بد ساختن
remake
از نو ساختن
fabricated
ساختن
fabricates
ساختن
set up
ساختن
fabricating
ساختن
minting
ساختن
construct
ساختن
fabricate
ساختن
upbuild
ساختن
remakes
از نو ساختن
to t. up
ساختن
composes
ساختن
to make away
ساختن
to make a shift
ساختن
generate
ساختن
generated
ساختن
generates
ساختن
generating
ساختن
to go in with
ساختن با
to get along
ساختن
mints
ساختن
minted
ساختن
constructed
ساختن
upgrading
ساختن
upgrades
ساختن
mint
ساختن
compose
ساختن
makes
ساختن
upgraded
ساختن
upgrade
ساختن
constructing
ساختن
constructs
ساختن
quadrangular meet
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
gaunt
زننده ساختن
outrage
بی حرمت ساختن
reconciles
راضی ساختن
sepulchre
قبر ساختن
sepulchers
قبر ساختن
reconcile
راضی ساختن
outraged
بی حرمت ساختن
outrages
بی حرمت ساختن
outraging
بی حرمت ساختن
reconciling
راضی ساختن
improvising
بالبداهه ساختن
sepulchres
قبر ساختن
nauseated
متنفر ساختن
subverts
واژگون ساختن
improvise
بالبداهه ساختن
nauseate
متنفر ساختن
familiarizing
اشنا ساختن
familiarizes
اشنا ساختن
subverting
واژگون ساختن
familiarized
اشنا ساختن
familiarising
اشنا ساختن
familiarised
اشنا ساختن
subverted
واژگون ساختن
familiarize
اشنا ساختن
familiarises
اشنا ساختن
improvises
بالبداهه ساختن
nauseates
متنفر ساختن
subvert
واژگون ساختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com