English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (8 milliseconds)
English Persian
sole offspring فرزند منحصر بفرد
Other Matches
individuals منحصر بفرد متعلق بفرد
individual منحصر بفرد متعلق بفرد
unique منحصر بفرد
uniquely منحصر بفرد
sole منحصر بفرد
particular تک منحصر بفرد
soles منحصر بفرد
sole agent نماینده منحصر بفرد
unique solution جواب منحصر بفرد
unique solution راه حل منحصر بفرد
sole representative نماینده منحصر بفرد
suigeneris اختصاصی منحصر بفرد
single value ارزش منحصر بفرد
exclusive منحصر بفرد گران
monotypic دارای نوع منحصر بفرد
singleton یک سطرشعر یا بند منحصر بفرد
phoenixes مرغ افسانهای منحصر بفرد عنقا
phoenix مرغ افسانهای منحصر بفرد عنقا
handler برنامهای با یک کار منحصر بفرد که کنترل یک ورودی
handlers برنامهای با یک کار منحصر بفرد که کنترل یک ورودی
straitlaced منحصر
limitary منحصر
limited منحصر
straightlaced منحصر
ones منحصر
one منحصر
nonpar <adj.> منحصر بفردی
exclusive منحصر به فرد
singular منحصر بفردی
sole owner مالک منحصر
limit منحصر کردن
singularity منحصر بفردی
elements یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
element یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
He's one of a kind. او [مرد] آدمی منحصر به فرد است.
cyclones منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
cyclone منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
current expenditure هزینهای که فایده ان منحصر به یک دوره مالی باشد
sonless بی فرزند
filicide فرزند کش
progency فرزند
progeniture فرزند
impignorate فرزند
only child تک فرزند
child فرزند
sonship فرزند
frying فرزند
offspring فرزند
get فرزند
bairns فرزند
bairn فرزند
scions فرزند
scion فرزند
breeds فرزند
breed فرزند
getting فرزند
gets فرزند
progeny فرزند
son فرزند
sons فرزند
fries فرزند
fry فرزند
polynices فرزند ادیپوس
Paris فرزند " پریام "
orestes فرزند اگاممنون
nurse child فرزند رضائی
whoreson فرزند فاحشه
to berave of ason بی فرزند کردن
sonnish فرزند وار
adoption فرزند خواندگی
foster child فرزند خوانده
firstborn فرزند ارشد
filicide فرزند کشی
child adoption فرزند خواندگی
adopted child فرزند خوانده
stepsons فرزند خوانده
stepson فرزند خوانده
nurse child فرزند خوانده
godchildren فرزند خوانده
godchild فرزند خوانده
stepchildren فرزند خوانده
stepchild فرزند خوانده
fosterling فرزند رضاعی
sonny فرزند جان
hagseed فرزند زن ساحره
fruits فرزند میوه دادن
the losser of a child فقدان یا داغ فرزند
judah یهودا فرزند یعقوب
medea complex عقده فرزند کشی
macs پیشوندی بمعنی " فرزند"
fruit فرزند میوه دادن
mac پیشوندی بمعنی " فرزند"
freeborn فرزند ازاد مرد
he is my only child فرزند یگانه من است
problem child فرزند مسئله دار
parenting پس انداختن و بار آوردن فرزند
japheth یافث فرزند نوح پیامبر
levi لاوی فرزند یعقوب پیغمبر
adoptionist معتقد به فرزند خواندگی عیسی
abel فرزند ادم ابوالبشر که برادرش
isaac اسحق فرزند حضرت ابراهیم
fosterling طفل شیرخوار فرزند خوانده
thyestes فرزند پلوپس وبرادر اتریوس
ishmael اسمعیل فرزند ابراهیم وهاجر
hagborn شیطان زاده فرزند ساحره
ancestral file که فرزند فایل جاری است
shem سام فرزند بزرگ نوح پیغمبر
aegisthus فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
primogeniture حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
ultimogeniture اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
jonathan یوناتان فرزند شائول و دوست داود پیغمبر
curie point دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
restrict منحصر کردن دچار تضییقات کردن
restricting منحصر کردن دچار تضییقات کردن
restricts منحصر کردن دچار تضییقات کردن
jus sanguinis قانونی که بموجب ان تابعیت فرزند از روی تابعیت والدینش معین میگردد
grandfather file سومین گونه معروف فایل پشتیبان پس از فایل پدر و فرزند
recaption مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
parent program در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
confine محدود کردن منحصر کردن
confining محدود کردن منحصر کردن
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
uniquely فرد منحصر به فرد
unique فرد منحصر به فرد
tenant by curtesy عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com