English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (6 milliseconds)
English Persian
abrasion فرسایش
abrasions فرسایش
fraying فرسایش
erosion فرسایش
depletion فرسایش
wear فرسایش
wears فرسایش
attrition فرسایش
Other Matches
attrition rate میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
arid erosion فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
natural erosion فرسایش نابهنجار
internal erosion فرسایش داخلی
gully erosion فرسایش خندقی
erosive فرسایش دهنده
concrete erosion فرسایش بتن
erosion control جلوگیری از فرسایش
erodible قابل فرسایش
electro erosion فرسایش الکتریکی
erodibility قابلیت فرسایش
spark erossion فرسایش الکتریکی
natural erosion فرسایش طبیعی
sheet washing فرسایش رویی
wind erosion فرسایش بادی
surface erosion فرسایش سطحی
weathring test ازمایش فرسایش
soil erosion فرسایش خاک
sheet washing فرسایش سطحی
sever erosion فرسایش نابهنجار
selective erosion فرسایش انتخابی
rill erosion فرسایش شیاری
precession فرسایش لوله
pot hole دیگ فرسایش
nuclear corrosion فرسایش هستهای
bioerosion فرسایش زیستی
weathering فرسایش در اثرهوا
accelerated erosion فرسایش تشدیدی
scuffing خراش فرسایش
scuffs خراش فرسایش
scuffed خراش فرسایش
scuff خراش فرسایش
erosion فرسایش وسایل
beach erosion فرسایش ساحلی
shore erosion فرسایش ساحلی
attrition فرسایش نیروها
abrasion of surface فرسایش سطح فرش
electroerosive فرسایش قوس الکتریکی
geologic erosion فرسایش زمین شناسی
elutriation شستشو با اب فرسایش انتخابی
attenuation فرسایش انرژی موج
electro erosion process فرایند فرسایش الکتریکی
rain wash فرسایش ناشی از ریزش باران
weatherability قابلیت عدم فرسایش در هوا
restraints نیروی خستگی یا فرسایش بار
wear فرسایش خوردگی جنگ افزارها
wears فرسایش خوردگی جنگ افزارها
restraint نیروی خستگی یا فرسایش بار
corrosion زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
planation مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
fastness of color عدم تغییر رنگ [در برابر نور، آب و فرسایش]
detritus ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
soliflucation فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
anti wear مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
bed plate صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
jetties سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
jetty سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
reventment روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
rill erosion این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
polygonal soil زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
special degration نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
apron لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
aprons لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
attenuation factor ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com