Dictiornary-Farsi | فرسایش طبیعی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
natural erosion	فرسایش طبیعی


Search result with all words

natural erosion	فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
Other Matches

attrition rate	میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
arid erosion	فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
physiographic	وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism	فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man	احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
wear	فرسایش
fraying	فرسایش
wears	فرسایش
attrition	فرسایش
depletion	فرسایش
abrasion	فرسایش
abrasions	فرسایش
erosion	فرسایش
erosion	فرسایش وسایل
erodibility	قابلیت فرسایش
erodible	قابل فرسایش
scuffs	خراش فرسایش
erosion control	جلوگیری از فرسایش
selective erosion	فرسایش انتخابی
erosive	فرسایش دهنده
nuclear corrosion	فرسایش هستهای
internal erosion	فرسایش داخلی
scuffed	خراش فرسایش
scuff	خراش فرسایش
scuffing	خراش فرسایش
gully erosion	فرسایش خندقی
surface erosion	فرسایش سطحی
sheet washing	فرسایش سطحی
shore erosion	فرسایش ساحلی
beach erosion	فرسایش ساحلی
sever erosion	فرسایش نابهنجار
weathering	فرسایش در اثرهوا
attrition	فرسایش نیروها
soil erosion	فرسایش خاک
sheet washing	فرسایش رویی
weathring test	ازمایش فرسایش
natural erosion	فرسایش نابهنجار
rill erosion	فرسایش شیاری
spark erossion	فرسایش الکتریکی
accelerated erosion	فرسایش تشدیدی
electro erosion	فرسایش الکتریکی
precession	فرسایش لوله
concrete erosion	فرسایش بتن
pot hole	دیگ فرسایش
wind erosion	فرسایش بادی
bioerosion	فرسایش زیستی
attenuation	فرسایش انرژی موج
electro erosion process	فرایند فرسایش الکتریکی
geologic erosion	فرسایش زمین شناسی
abrasion of surface	فرسایش سطح فرش
elutriation	شستشو با اب فرسایش انتخابی
electroerosive	فرسایش قوس الکتریکی
corrosion	زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
weatherability	قابلیت عدم فرسایش در هوا
wear	فرسایش خوردگی جنگ افزارها
wears	فرسایش خوردگی جنگ افزارها
rain wash	فرسایش ناشی از ریزش باران
restraints	نیروی خستگی یا فرسایش بار
restraint	نیروی خستگی یا فرسایش بار
planation	مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
detritus	ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
fastness of color	عدم تغییر رنگ [در برابر نور، آب و فرسایش]
soliflucation	فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
bed plate	صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
anti wear	مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
jetty	سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
jetties	سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
bolsters	کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered	کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster	کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
polygonal soil	زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
reventment	روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
special degration	نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
rill erosion	این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
apron	لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
aprons	لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
attenuation factor	ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
naturals	طبیعی
natural foundation	پی طبیعی
physical	طبیعی
indigenous	طبیعی
innate	طبیعی
silvan	طبیعی
crude copper	مس طبیعی
natural bridge	پل طبیعی
natural	طبیعی
home born	طبیعی
natural right	حق طبیعی
homebred	طبیعی
normal	طبیعی
secundine naturam	بطور طبیعی
natural monopoly	انحصار طبیعی
natural frequency	فرکانس طبیعی
natural language	زبان طبیعی
debris	مانده طبیعی
bees wax	موم طبیعی
physiography	جغرافیای طبیعی
supernatural	فوق طبیعی
supernatural	ماوراء طبیعی
natural frequency	بسامد طبیعی
preternatural	مافوق طبیعی
preternatural	غیر طبیعی
natural bed	بستر طبیعی
natural magnet	مغناطیس طبیعی
natural excitation	تحریک طبیعی
asphaltite	قیر طبیعی
asphaltic bitumen	قیر طبیعی
natural law	حقوق طبیعی
apparence	شباهت طبیعی
natural logarithm	لگاریتم طبیعی
natural habitat	بوم طبیعی
natural group	گروه طبیعی
pudding stone	شفته طبیعی
phenomenon	اثر طبیعی
au naturel	بحالت طبیعی
natural ground	زمین طبیعی
resource endowment	منابع طبیعی
natural endowments	موهبت طبیعی
natural resin	صمغ طبیعی
guardian by nature	قیم طبیعی
natural products	مواد طبیعی
galenite	سرب طبیعی
natural year	سال طبیعی
natural phenomena	اثار طبیعی
natural reserves	ذخائر طبیعی
full scale	اندازه طبیعی
natural persons	اشخاص طبیعی
naturalistic observation	مشاهده طبیعی
nature reserve	اندوختگاه طبیعی
metaphisical	غیر طبیعی
neperian logarithm	لگاریتم طبیعی
hevea rubber	لاستیک طبیعی
natural recharge	تغذیه طبیعی
matten of course	چیز طبیعی
matter of course	چیز طبیعی
natural purification	پالایش طبیعی
natural silk	ابریشم طبیعی
inartificial	طبیعی غیرصنعتی
in vivo	در محیط طبیعی
natural sources	منابع طبیعی
immanent justice	عدالت طبیعی
natural ventilation	تهویه طبیعی
natural vibration	نوسان طبیعی
natural rubber	لاستیک طبیعی
natural person	شخص طبیعی
natural order	نظم طبیعی
natural obstacle	مانع طبیعی
emmetropia	بینایی طبیعی
natural capacity	فرفیت طبیعی
natural competition	رقابت طبیعی
natural disaster	بلایای طبیعی
natural disaster	حوادث طبیعی بد
natural easement	حق ارتفاق طبیعی
original ground	زمین طبیعی
orthochromatic	رنگ طبیعی
crude gas	گاز طبیعی
continuous climbing	صعود طبیعی
natural economy	اقتصاد طبیعی
physico theology	الهیات طبیعی
emmetropis	بینایی طبیعی
natural number	عدد طبیعی
native language	زبان طبیعی
natively	بطور طبیعی
nonrepresentational	غیر طبیعی
normal fault	گسل طبیعی
natrual cement	سیمان طبیعی
eupnoea	تنفس طبیعی
pozzolan earth	سیمان طبیعی
natural abundace	فراوانی طبیعی
natural agents	عوامل طبیعی
natural asphalt	اسفالت طبیعی
natural asphalt	قیر طبیعی
natural endowment	موهبت طبیعی
in situ	در جای طبیعی
glaciers	یخچال طبیعی
propensities	تمایل طبیعی
normalised	طبیعی کردن
trass	سیمان طبیعی
naturalizing	طبیعی شدن
naturalizes	طبیعی شدن
naturalize	طبیعی شدن
naturalising	طبیعی شدن
naturalises	طبیعی شدن
tincal or kal	بوره طبیعی
standard	طبیعی یا معمولی
tincal	بوره طبیعی
glacier	یخچال طبیعی
tegmen	پوشش طبیعی
tegmentum	پوست طبیعی
aptitude	تمایل طبیعی
aptitudes	تمایل طبیعی
physiology	علم طبیعی
standards	طبیعی یا معمولی
terrestrial occurrence	وفور طبیعی
trim size	اندازه طبیعی
normalises	طبیعی کردن
uncanny	غیر طبیعی
preposterous	غیر طبیعی
life science	علوم طبیعی
life sciences	علوم طبیعی