Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
natural erosion
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
Other Matches
natural erosion
فرسایش طبیعی
Observation of natural phenomena .
ملاحظه پدیده های طبیعی
counterweights
حالت تعادل وزنه تعادل
counterweight
حالت تعادل وزنه تعادل
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
counterpoise
حالت تعادل
balanced state
حالت تعادل
state of equilibrium
حالت تعادل
equilibrium state
حالت تعادل
isopiestic
حالت تعادل فشار
equipoise
به حالت تعادل دراوردن
equilibrium price
قیمت در حالت توازن و تعادل
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
naturalness
حالت طبیعی ذاتی
abnormalcy
حالت غیر طبیعی
status quo
وضع کنونی حالت طبیعی
attrition rate
میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
employment gap
مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
interrupts
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
relaxation time
فاصله زمانی بین از بین بردن اشفتگی و برقراری حالت تعادل
condensation
ژاله زائی
cavitation
خلاء زائی
in and out
گاهی تو و گاهی بیرون
vapor cycle
سرد زائی مدار بسته
temper
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempered
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempers
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
self poise
تعادل بدون پایه یا پشیبان تعادل ناپایدار
walras law
براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
arid erosion
فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
physiographic
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism
فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
once in a while
<adv.>
گاهی
once in a way
گاهی
occasionally
<adv.>
گاهی
now ....now
گاهی ....گاهی
whilom
گاهی
frequently
[quite often]
<adv.>
گاهی
somewhen
گاهی
sometimes
گاهی
feelings indigenous to man
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
every now and then
گاه گاهی
once in a blue moon
گاه گاهی
from time to time
گاه گاهی
now and a
گاه گاهی
at times
گاه گاهی
infrequently
گاه گاهی
anchorage distance
فاصله تکیه گاهی
bearing pressure
فشار تکیه گاهی
anchoring effect
اثر تکیه گاهی
support conditions
شرایط تکیه گاهی
bearing stress
تنش تکیه گاهی
kerr effect
پدیده کر
kerr magnetooptical effect
پدیده کر
magnetooptical effect
پدیده کر
phenomenon
پدیده
phenomena
پدیده ها
phi phenomenon
پدیده فی
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
hit and miss
گاهی موفق وگاهی مغلوب
bearing pressure on foundation
فشار تکیه گاهی شالوده
now and then a guest w come
گاه گاهی میهمانی می رسید
he makes occasional mistakes
گاه گاهی اشتباه میکند
off and on
گاهی هرچند وقت یکبار
precious metals
سیم وزرو گاهی پلاطین
phenomenologist
پدیده شناس
volta effect
پدیده ولتا
purkinje phenomenon
پدیده پورکینجه
epiphenomenon
پدیده همایند
valsalva manever
پدیده والسالوا
antecendent phenomenon
پدیده پیشین
greenhouse effect
پدیده گلخانهای
quantum phonomenon
پدیده کوانتومی
reacting phenomenon
پدیده واکنشی
peltier effect
پدیده پلتیه
seebeck effect
پدیده زبک
aperiodic phenomenon
پدیده بی نوسان
tunnel effect
پدیده تونلی
phenomenalism
پدیده گرایی
schottky effect
پدیده شوتکی
kelvin effect
پدیده کلوین
bandwag
پدیده همرنگی
aubert phenomenon
پدیده اوبرت
social phenomenon
پدیده اجتماعی
bernoulli effect
پدیده برنولی
phenomenology
پدیده شناسی
adiabatic phenomena
پدیده ادیاباتیک
greenhose effect
پدیده گلخانهای
tau effect
پدیده تائو
zeigarnik effect
پدیده زایگارنیک
staircase phenomenon
پدیده پلکانی
meteor
پدیده هوایی
doppler effect
پدیده دوپلر
valsalva phenomenon
پدیده والسالوا
cotton effect
پدیده کاتن
meteors
پدیده هوایی
phenology
پدیده شناسی
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
gapped scale
گاهی که چند نت ان حذف شده باشد
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
positive cotton effect
پدیده مثبت کاتن
phenology
زیست پدیده شناسی
aubert forster phenomenon
پدیده اوبرت- فورستر
thermionic emission
پدیده نشر گرمایونی
statistical artifact
پدیده تصنعی اماری
phenomenological
وابسته به پدیده شناسی
wever bray phenomenon
پدیده وور- بری
psychic
واسطه پدیده روحی
charge exchange phenomenon
پدیده تبادل بار
doppler shift
اندازه پدیده دوپلر
negative cotton effect
پدیده منفی کاتن
flywheel effect
پدیده چرخ لنگری
fraying
فرسایش
erosion
فرسایش
depletion
فرسایش
attrition
فرسایش
wears
فرسایش
abrasion
فرسایش
wear
فرسایش
abrasions
فرسایش
accept as true
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
It is one of those things.
گاهی پیش می آید ،دیگر چه می شود کرد
chugs
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chug
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugging
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
casual poor
کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
huck aback
حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند
chugged
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
cynergy
پدیده تشدید یا تخفیف اثر
synergy
پدیده تشدید یا تخفیف اثر
soil erosion
فرسایش خاک
precession
فرسایش لوله
pot hole
دیگ فرسایش
gully erosion
فرسایش خندقی
scuffing
خراش فرسایش
sheet washing
فرسایش سطحی
shore erosion
فرسایش ساحلی
natural erosion
فرسایش نابهنجار
sheet washing
فرسایش رویی
scuff
خراش فرسایش
scuffed
خراش فرسایش
scuffs
خراش فرسایش
sever erosion
فرسایش نابهنجار
accelerated erosion
فرسایش تشدیدی
weathring test
ازمایش فرسایش
spark erossion
فرسایش الکتریکی
electro erosion
فرسایش الکتریکی
internal erosion
فرسایش داخلی
concrete erosion
فرسایش بتن
erosion
فرسایش وسایل
rill erosion
فرسایش شیاری
wind erosion
فرسایش بادی
nuclear corrosion
فرسایش هستهای
selective erosion
فرسایش انتخابی
erodible
قابل فرسایش
erosion control
جلوگیری از فرسایش
surface erosion
فرسایش سطحی
erodibility
قابلیت فرسایش
erosive
فرسایش دهنده
beach erosion
فرسایش ساحلی
weathering
فرسایش در اثرهوا
attrition
فرسایش نیروها
bioerosion
فرسایش زیستی
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
expansion bearing
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
brochure
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
brochures
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
mastigophoran
اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
fox fire
نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
aurora
پدیده تابناکی در لایههای فوقانی اتمسفر
diastase
دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
electroerosive
فرسایش قوس الکتریکی
elutriation
شستشو با اب فرسایش انتخابی
electro erosion process
فرایند فرسایش الکتریکی
geologic erosion
فرسایش زمین شناسی
abrasion of surface
فرسایش سطح فرش
attenuation
فرسایش انرژی موج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com