Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (5 milliseconds)
English
Persian
natural erosion
فرسایش نابهنجار
sever erosion
فرسایش نابهنجار
Other Matches
attrition rate
میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
perverted
نابهنجار
atypically
نابهنجار
atypical
نابهنجار
peak cathode fault current
جریان نابهنجار کاتدی
surge electrode current
جریان نابهنجار الکترد
fault electrode current
جریان نابهنجار الکترد
arid erosion
فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
character actors
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actor
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
attrition
فرسایش
wears
فرسایش
wear
فرسایش
depletion
فرسایش
abrasions
فرسایش
erosion
فرسایش
fraying
فرسایش
abrasion
فرسایش
nuclear corrosion
فرسایش هستهای
natural erosion
فرسایش طبیعی
erosion control
جلوگیری از فرسایش
internal erosion
فرسایش داخلی
gully erosion
فرسایش خندقی
erosive
فرسایش دهنده
erosion
فرسایش وسایل
pot hole
دیگ فرسایش
wind erosion
فرسایش بادی
weathring test
ازمایش فرسایش
surface erosion
فرسایش سطحی
soil erosion
فرسایش خاک
sheet washing
فرسایش رویی
sheet washing
فرسایش سطحی
selective erosion
فرسایش انتخابی
rill erosion
فرسایش شیاری
precession
فرسایش لوله
erodible
قابل فرسایش
erodibility
قابلیت فرسایش
weathering
فرسایش در اثرهوا
scuff
خراش فرسایش
accelerated erosion
فرسایش تشدیدی
scuffed
خراش فرسایش
attrition
فرسایش نیروها
scuffing
خراش فرسایش
beach erosion
فرسایش ساحلی
shore erosion
فرسایش ساحلی
scuffs
خراش فرسایش
bioerosion
فرسایش زیستی
concrete erosion
فرسایش بتن
electro erosion
فرسایش الکتریکی
spark erossion
فرسایش الکتریکی
elutriation
شستشو با اب فرسایش انتخابی
abrasion of surface
فرسایش سطح فرش
electro erosion process
فرایند فرسایش الکتریکی
geologic erosion
فرسایش زمین شناسی
electroerosive
فرسایش قوس الکتریکی
attenuation
فرسایش انرژی موج
wears
فرسایش خوردگی جنگ افزارها
restraints
نیروی خستگی یا فرسایش بار
corrosion
زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
wear
فرسایش خوردگی جنگ افزارها
restraint
نیروی خستگی یا فرسایش بار
weatherability
قابلیت عدم فرسایش در هوا
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
planation
مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
detritus
ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
fastness of color
عدم تغییر رنگ
[در برابر نور، آب و فرسایش]
soliflucation
فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
bed plate
صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
anti wear
مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
jetty
سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
jetties
سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
polygonal soil
زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
special degration
نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
bolsters
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
reventment
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
bolstered
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
rill erosion
این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
bolster
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
aprons
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
attenuation factor
ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com