English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (8 milliseconds)
English Persian
attrition فرسایش نیروها
Other Matches
attrition rate میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
force tabs نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
arid erosion فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
dynamics مجموعه نیروها
system of forces دستگاه نیروها
triangle of forces سه گوشه نیروها
composition of forces ترکیب نیروها
all arms کلیه نیروها
resolution of forces تجزیه نیروها
triangle of forces مثلث نیروها
distribution of forces تقسیم نیروها
distribution of forces واگذاری نیروها
polygon of forces کثیرالاضلاع نیروها
funiculars زنجیر نیروها
funicular بس گوشه نیروها
funicular زنجیر نیروها
polygon of forces بس گوشه نیروها
funiculars بس گوشه نیروها
statics دانش پایداری نیروها
allotments واگذارسهمیه تخصیص نیروها
redistribution of force تقسیم مجدد نیروها
committing بکار بردن نیروها
committed بکار بردن نیروها
commits بکار بردن نیروها
commit بکار بردن نیروها
mobilization exercise تمرین بسیج نیروها
redeployment دوباره مستقرکردن نیروها
entireforce تمام قوا یا نیروها
commitment به کاربردن نیروها اجرا
commitments به کاربردن نیروها اجرا
main attack تلاش اصلی نیروها
main effort تلاش اصلی نیروها
parallelogram of forces متوازی الاضلاع نیروها
allotment واگذارسهمیه تخصیص نیروها
total mobilization بسیج کامل نیروها
port of debarkation بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
build-ups نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up نیروی کمکی تقویت نیروها
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
build up نیروی کمکی تقویت نیروها
wear فرسایش
wears فرسایش
attrition فرسایش
abrasion فرسایش
fraying فرسایش
erosion فرسایش
abrasions فرسایش
depletion فرسایش
build-up بالا بردن توان رزمی نیروها
ingross تحریر کردن جمع اوری نیروها
build up بالا بردن توان رزمی نیروها
build-ups بالا بردن توان رزمی نیروها
mechanical powers نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
employment کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
erodibility قابلیت فرسایش
erodible قابل فرسایش
weathring test ازمایش فرسایش
sever erosion فرسایش نابهنجار
internal erosion فرسایش داخلی
erosion control جلوگیری از فرسایش
erosive فرسایش دهنده
gully erosion فرسایش خندقی
natural erosion فرسایش نابهنجار
selective erosion فرسایش انتخابی
rill erosion فرسایش شیاری
sheet washing فرسایش سطحی
sheet washing فرسایش رویی
precession فرسایش لوله
soil erosion فرسایش خاک
surface erosion فرسایش سطحی
pot hole دیگ فرسایش
wind erosion فرسایش بادی
nuclear corrosion فرسایش هستهای
natural erosion فرسایش طبیعی
scuffing خراش فرسایش
shore erosion فرسایش ساحلی
scuffs خراش فرسایش
bioerosion فرسایش زیستی
concrete erosion فرسایش بتن
erosion فرسایش وسایل
scuffed خراش فرسایش
scuff خراش فرسایش
accelerated erosion فرسایش تشدیدی
electro erosion فرسایش الکتریکی
spark erossion فرسایش الکتریکی
weathering فرسایش در اثرهوا
beach erosion فرسایش ساحلی
attenuation فرسایش انرژی موج
elutriation شستشو با اب فرسایش انتخابی
abrasion of surface فرسایش سطح فرش
geologic erosion فرسایش زمین شناسی
electro erosion process فرایند فرسایش الکتریکی
electroerosive فرسایش قوس الکتریکی
rain wash فرسایش ناشی از ریزش باران
wear فرسایش خوردگی جنگ افزارها
wears فرسایش خوردگی جنگ افزارها
restraints نیروی خستگی یا فرسایش بار
restraint نیروی خستگی یا فرسایش بار
corrosion زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
weatherability قابلیت عدم فرسایش در هوا
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
commit وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committing وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
pantheism فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
target array نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
commits وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
planation مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
fastness of color عدم تغییر رنگ [در برابر نور، آب و فرسایش]
detritus ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
soliflucation فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
anti wear مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
bed plate صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
aerodynamics شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
jetty سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
jetties سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
polygonal soil زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
special degration نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
reventment روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
rill erosion این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
apron لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
aprons لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
mobilization reserves ذخیرههای مربوط به بسیج نیروها امادهای بسیج
attenuation factor ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com