English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (9 milliseconds)
English Persian
legate فرستاده پاپ
legates فرستاده پاپ
nunico فرستاده پاپ
opostolic delegate فرستاده پاپ
Search result with all words
answer سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answered سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answering سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answers سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
average متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaging متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
header بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
headers بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
analogue ارسال داده که در آن داده به عنوان یک مجموعهای از تغییرات در سیگنال ممتد متغیر فرستاده میشود
analogues ارسال داده که در آن داده به عنوان یک مجموعهای از تغییرات در سیگنال ممتد متغیر فرستاده میشود
queue 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queueing 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
advance ازپیش فرستاده شده
advances : ازپیش فرستاده شده
advancing ازپیش فرستاده شده
read مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
embassies سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassy سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
safe conduct سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
missionaries فرستاده
missionary فرستاده
envoy فرستاده
envoy فرستاده سیاسی
envoy فرستاده مامور
envoys فرستاده
envoys فرستاده سیاسی
envoys فرستاده مامور
messenger فرستاده رسول
messengers فرستاده رسول
apostle فرستاده
apostles فرستاده
priorities ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
priority ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
delegate مامور فرستاده مامور کردن
delegated مامور فرستاده مامور کردن
delegates مامور فرستاده مامور کردن
delegating مامور فرستاده مامور کردن
standard نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standards نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
emissaries فرستاده
emissaries مامور سری فرستاده سری
emissary فرستاده
emissary مامور سری فرستاده سری
sent فرستاده
demarche بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
envoi فرستاده
envoy extraordiinary فرستاده فوق العاده
fdm انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
god's messenger فرستاده خدا
internunico فرستاده پاپ قائم مقام نماینده پاپ
inviolability مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
invisible exports فرستاده هایا صادرات نامحسوس
letters patent نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
multicast packet بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
parlementaire فرستاده جنگی
random access قطعه الکترونیکی آداپتور گرافیکی ویدیو که سیگنالهای رنگی دیجیتال را به سیگنالهای الکتریکی که به صفحه نمایش فرستاده می شوند تبدیل میکند
remittee گیرنده وجه فرستاده شده
shop drawing نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
spot pass پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
wirephoto عکسی که بوسیله بی سیم فرستاده میشود
work drawing نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
good riddance to bad rubbish <idiom> وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
to be moved to another school به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
committed <adj.> <past-p.> فرستاده شده
consigned <adj.> <past-p.> فرستاده شده
delivered <adj.> <past-p.> فرستاده شده
forwarded <adj.> <past-p.> فرستاده شده
sent via e-mail بوسیله ایمیل فرستاده شد
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com