English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
internunico فرستاده پاپ قائم مقام نماینده پاپ
Other Matches
embassies سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassy سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
locums قائم مقام
vicar قائم مقام
substitute قائم مقام
locum قائم مقام
vicars قائم مقام
vice chancellor قائم مقام
vice-chancellor قائم مقام
vice-chancellors قائم مقام
deputies قائم مقام
subsitute قائم مقام
substituted قائم مقام
surreptitiously قائم مقام
surrogates قائم مقام
deputy قائم مقام
locumtenens قائم مقام
substituting قائم مقام
surrogate قائم مقام
successor قائم مقام
vicegerent جانشین قائم مقام
surrogate قائم مقام شدن
commercial procuration قائم مقام تجارتی
deputies قائم مقام جانشین
procousul قائم مقام کنسول
surrogates قائم مقام شدن
deputy minister قائم مقام وزیر
deputy قائم مقام جانشین
deputies نایب قائم مقام
consular agent قائم مقام کنسول
deputy نایب قائم مقام
commercial representative قائم مقام تجارتی
subrogate قائم مقام تعیین کردن
deputy primeminister قائم مقام نخست وزیر
substituting قائم مقام جایگزین کردن
substitute قائم مقام جایگزین کردن
substituted قائم مقام جایگزین کردن
compounding a felony سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogate نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
sent فرستاده
envoi فرستاده
apostles فرستاده
apostle فرستاده
missionary فرستاده
missionaries فرستاده
envoys فرستاده
envoy فرستاده
emissary فرستاده
emissaries فرستاده
parlementaire فرستاده جنگی
legates فرستاده پاپ
messenger فرستاده رسول
envoy فرستاده مامور
legate فرستاده پاپ
envoys فرستاده سیاسی
envoys فرستاده مامور
committed <adj.> <past-p.> فرستاده شده
consigned <adj.> <past-p.> فرستاده شده
forwarded <adj.> <past-p.> فرستاده شده
opostolic delegate فرستاده پاپ
delivered <adj.> <past-p.> فرستاده شده
messengers فرستاده رسول
god's messenger فرستاده خدا
nunico فرستاده پاپ
envoy فرستاده سیاسی
envoy extraordiinary فرستاده فوق العاده
sent via e-mail بوسیله ایمیل فرستاده شد
advance ازپیش فرستاده شده
advancing ازپیش فرستاده شده
advances : ازپیش فرستاده شده
to be moved to another school به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
remittee گیرنده وجه فرستاده شده
invisible exports فرستاده هایا صادرات نامحسوس
wirephoto عکسی که بوسیله بی سیم فرستاده میشود
work drawing نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop drawing نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
embassage مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
inviolability مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
spot pass پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
plumb lines خط قائم
orthogonal قائم
plumb line خط قائم
normal قائم
perpendecular قائم
vertical قائم
upstanding قائم
vertical tail دم قائم
upright قائم
erects قائم
right قائم
erecting قائم
righted قائم
erected قائم
erect قائم
righting قائم
answered سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answers سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answering سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
rectangular قائم الزاویه
high angle تیر قائم
right-angled قائم الزاویه
substantive قائم بذات
prop تقویت قائم
envelopment احاطه قائم
propped تقویت قائم
propping تقویت قائم
stake قائم کردن
staked قائم کردن
stakes قائم کردن
abeam قائم بر مسیرحرکت
apeak عمودی قائم
increate قائم بالذات
enveloping احاطه قائم
righted قائم نگاهداشتن
envelop احاطه قائم
vertical envelopement احاطه قائم
quadratic منشور قائم
vertical drop ابشار قائم
self consistent قائم بالذات
self perpetuation قائم بذات
semierect نیمه قائم
vertical creep وارفتگی قائم
vertical circle دایره قائم
vertical bulking کمانش قائم
vertical axis محور قائم
enveloped احاطه قائم
subrogation قائم مقامی
true vertical قائم واقعی
envelops احاطه قائم
righting قائم نگاهداشتن
vertical force نیروی قائم
normal vector بردار قائم
local vertical قائم محلی
vertical speed سرعت قائم
normal acceleration شتاب قائم
normal axis محور قائم
vertical photograph عکس قائم
perpendecular خط عمودی یا قائم
right قائم نگاهداشتن
ordinate بعد قائم
vertical cut برش قائم
normal plane صفحه قائم
sheathing تخته بندی قائم
right cone مخروط قائم [ریاضی]
vertical envelopement حرکت دورانی قائم
upload همنه قائم نیرو
vertical deformation تغییر شکل قائم
vertical probable error اشتباه احتمالی قائم
vertical center line illusion خطای خط قائم مرکزی
right angled triangle مثلث قائم الزاویه
vertical photograph عکس هوایی قائم
wedge اسکنه کولاس قائم
mercator chart نقشه قائم الزاویه
plane of departure سطح قائم تیر
recoil pit چاله تیر قائم
prime vertical circle دایره قائم اصلی
ablique coordinates دستگاه مختصات قائم
short scope buoy بویه شناور قائم
zenith نقطه قائم بر نافر
wedging اسکنه کولاس قائم
wedges اسکنه کولاس قائم
wedged اسکنه کولاس قائم
headers بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
header بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
letters patent نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
delegates نماینده ها
agent نماینده
depts نماینده
delegated نماینده
indicatory نماینده
delegates نماینده
delegating نماینده
delegate نماینده
dept نماینده
proctor نماینده
proxy نماینده
attorney نماینده
attorneys نماینده
indicant نماینده
nominee نماینده
commissioners نماینده
representatives نماینده ها
nominees نماینده
mercantile agent نماینده
deligate نماینده
agents نماینده
commissioner نماینده
deputy نماینده
representative نماینده
doers نماینده
doer نماینده
indicator نماینده
factors نماینده
deputies نماینده
agency نماینده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com