English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
intermediate transmitter فرستنده واسطه
Other Matches
signalling 1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
sending set فرستنده
sender فرستنده
agent فرستنده
senders فرستنده
shipper فرستنده
agents فرستنده
transmitting set فرستنده
forwarder فرستنده
wireless station فرستنده
chooser فرستنده
dispatcher فرستنده
transmitters فرستنده
consignor فرستنده
transmitter فرستنده
middleman واسطه
middlemen واسطه
agents واسطه
intermediate exchange واسطه
mediums واسطه
jobber واسطه
intermedium واسطه
intermediator واسطه
medium واسطه
agent واسطه
instrumentality واسطه
intermediate واسطه
go between واسطه
intermediaries واسطه
intermediary واسطه
commissioner واسطه
commissioners واسطه
agency واسطه
agencies واسطه
by reason of واسطه
broker واسطه
inductor واسطه
interagent واسطه
brokers واسطه
mediator واسطه
brokering واسطه
mediators واسطه
brokered واسطه
immediate بی واسطه
transmitter فرستنده رادیویی
transmitter دستگاه فرستنده
broadcast station ایستگاه فرستنده
amateur transmitter فرستنده اماتور
transmitters فرستنده رادیویی
emergency transmitter فرستنده اضطراری
transmitters دستگاه فرستنده
amateur station فرستنده تفننی
forwarding country کشور فرستنده
consignor فرستنده کالا
mobile station فرستنده متحرک
pulse transmitter فرستنده پالس
sender فرستنده پیام
transreceiver فرستنده و گیرنده
transmitting antenna انتن فرستنده
sending state کشور فرستنده
service area برد فرستنده
senders فرستنده پیام
transceiver فرستنده و گیرنده
television broadcasting station فرستنده تلویزیون
intermediate transmitter فرستنده میانی
jamming transmitter فرستنده پارازیت
noise transmitter فرستنده پارازیت
insurance broker واسطه بیمه
direct <adj.> بدون واسطه
intermediate compound ترکیب واسطه
transition element عنصر واسطه
post transition metals فلزات پس واسطه
tumble gear چرخ واسطه
financial intermediary واسطه مالی
rug dealer واسطه فرش
jobbing واسطه بازرگانی
customs agent واسطه گمرک
standard interface واسطه استاندارد
intermediate layer قشر واسطه
mediation واسطه گری
mean proportional واسطه هندسی
jobber بازرگان واسطه
intermediate reaction واکنش واسطه
intermediate product فراورده واسطه
intermediate product محصول واسطه
intermediate objective هدف واسطه
intermediate field میدان واسطه
intermediate goods کالاهای واسطه
intermediate coupling پیوست واسطه
onthat account بان واسطه
owing to the fact that به واسطه اینکه
shipbroker واسطه حمل
immediateness عدم واسطه
inductor واسطه القاء
relay station ایستگاه واسطه
inermediate frequency بسامد واسطه
real estate broker واسطه املاک
intermediate complex کمپلکس واسطه
panderer واسطه کار بد
intermediate contact کنتاکت واسطه
intermediate grid شبکه واسطه
immediately بدون واسطه
media رسانه ها واسطه ها
mediums میانجی واسطه
pander واسطه کار بد
pandered واسطه کار بد
pandering واسطه کار بد
panders واسطه کار بد
agent واسطه عامل
agents واسطه عامل
shell برنامه واسطه
shelling برنامه واسطه
shells برنامه واسطه
media واسطه ها وسیله ها
medium میانجی واسطه
bill broker واسطه تنزیل
chapman واسطه سیار
mediums واسطه دلال
medium واسطه دلال
commodity broker واسطه کالا
tumbler lever اهرم واسطه
authorised clerk واسطه مجاز
long wave transmitter فرستنده موج بلند
handset دستگاه فرستنده وگیرنده
impluse sender فرستنده ضربه جریان
reverses داده ازگیرنده به فرستنده
transmissive انتقال دهنده فرستنده
radio telephone transmitter فرستنده تلفن بیسیم
reverse داده ازگیرنده به فرستنده
shipper فرستنده کالا با کشتی
reversed داده ازگیرنده به فرستنده
transceiver دستگاه گیرنده فرستنده
reversing داده ازگیرنده به فرستنده
handsets دستگاه فرستنده وگیرنده
handie talkie فرستنده دستی کوچک
directive sending فرستنده جهت دار
directional transmitter فرستنده جهت دار
amateur bands باندهای فرستنده تفننی
amateur station call letters علامت فرستنده تفننی
broadcasting station ایستگاه رادیویی فرستنده
brokered واسطه معاملات بازرگانی
direct support تکیه گاه بی واسطه
broker واسطه معاملات بازرگانی
mediately یا واسطه بطور ناراسته
tumble gear چرخ دنده واسطه
customs broker واسطه امور گمرکی
brokering واسطه معاملات بازرگانی
customs agent واسطه کارهای گمرکی
brokers واسطه معاملات بازرگانی
intermediate frequency transformer مبدل بسامد واسطه
intermediate frequency amplifier فزونساز بسامد واسطه
transition series گروه عناصر واسطه
interceder شفاعت کننده واسطه
psychic واسطه پدیده روحی
intermediate contour میزان منحنی واسطه
indirect support تکیه گاه بی واسطه
virgin medium واسطه دست نخورده
jobbing عمل واسطه گری
inner transition elements عناصر واسطه داخلی
forwarding agent واسطه حمل و نقل
financial intermediary موسسه مالی واسطه
immediacy مستقیم و بی واسطه بودن
squad car اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
squad cars اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
ultrashort wave transmitter فرستنده موج خیلی کوتاه
cross talk تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
lead سیم واسطه زاویه پیشگیری
leads سیم واسطه زاویه پیشگیری
relay ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relays ایستگاه واسطه مخابراتی رله
freight forwarder واسطه حمل و نقل کالا
relayed ایستگاه واسطه مخابراتی رله
transmitter signal element timing زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
carrier فرستنده بار شرکت حمل و نقل
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
carriers فرستنده بار شرکت حمل و نقل
omnidirectional گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
frequency drift تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
maintain watch مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
doppler effect اثر برگشت امواج روی فرستنده
fix someone up with someone <idiom> واسطه برای قرار ملاقات دونفر
elapsation ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
diastase دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
To meciate . To intervene . پا درمیانی کردن ( واسطه یا میانجی شدن )
routes مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
universal transmitter asynchronousreciver فرستنده /گیرنده ناهمزمان جامع
communication مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
route مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
mediatrix زنی که واسطه بین خدا وخلق باشد
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
roam حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roamed حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roams حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
vor وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
transceiver گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند
backwards کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
backward کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
roaming حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
radio fix تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
clocking روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com