Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
consignor
فرستنده کالا
Search result with all words
shipper
فرستنده کالا با کشتی
Other Matches
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
signalling
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
cob web theorem
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
transire
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter
[to trade by barter]
دادوستد کالا با کالا کردن
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
consignee
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
sending set
فرستنده
shipper
فرستنده
sender
فرستنده
transmitting set
فرستنده
senders
فرستنده
forwarder
فرستنده
wireless station
فرستنده
consignor
فرستنده
transmitter
فرستنده
transmitters
فرستنده
chooser
فرستنده
agent
فرستنده
agents
فرستنده
dispatcher
فرستنده
amateur station
فرستنده تفننی
amateur transmitter
فرستنده اماتور
pulse transmitter
فرستنده پالس
broadcast station
ایستگاه فرستنده
transmitters
دستگاه فرستنده
transmitters
فرستنده رادیویی
sender
فرستنده پیام
emergency transmitter
فرستنده اضطراری
forwarding country
کشور فرستنده
intermediate transmitter
فرستنده واسطه
intermediate transmitter
فرستنده میانی
jamming transmitter
فرستنده پارازیت
noise transmitter
فرستنده پارازیت
mobile station
فرستنده متحرک
transmitter
فرستنده رادیویی
transmitter
دستگاه فرستنده
senders
فرستنده پیام
transreceiver
فرستنده و گیرنده
television broadcasting station
فرستنده تلویزیون
transceiver
فرستنده و گیرنده
service area
برد فرستنده
sending state
کشور فرستنده
transmitting antenna
انتن فرستنده
transmissive
انتقال دهنده فرستنده
transceiver
دستگاه گیرنده فرستنده
impluse sender
فرستنده ضربه جریان
handie talkie
فرستنده دستی کوچک
reversing
داده ازگیرنده به فرستنده
directional transmitter
فرستنده جهت دار
radio telephone transmitter
فرستنده تلفن بیسیم
reverse
داده ازگیرنده به فرستنده
reversed
داده ازگیرنده به فرستنده
amateur bands
باندهای فرستنده تفننی
amateur station call letters
علامت فرستنده تفننی
reverses
داده ازگیرنده به فرستنده
broadcasting station
ایستگاه رادیویی فرستنده
handsets
دستگاه فرستنده وگیرنده
handset
دستگاه فرستنده وگیرنده
directive sending
فرستنده جهت دار
long wave transmitter
فرستنده موج بلند
ultrashort wave transmitter
فرستنده موج خیلی کوتاه
cross talk
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
squad cars
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
squad car
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
station break
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
doppler effect
اثر برگشت امواج روی فرستنده
carrier
فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carriers
فرستنده بار شرکت حمل و نقل
maintain watch
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
frequency drift
تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
omnidirectional
گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
transmitter signal element timing
زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
universal
transmitter asynchronousreciver فرستنده /گیرنده ناهمزمان جامع
route
مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
communication
مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
routes
مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
roamed
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roaming
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
transceiver
گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند
roams
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roam
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
vor
وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
backwards
کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
backward
کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
clocking
روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
radio fix
تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
sync
باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
synchronization
باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
radio fix
تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده
diplexer
وسیلهای که استفاده از یک انتن را بصورت همزمان یامجزا توسط دو فرستنده ممکن میسازد
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
acknowledged mail
تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
sessions
لایه در مدل استاندارد SO/ OSI , که اتصال و قط عی را بین گیرنده و فرستنده برقرار میکند
session
لایه در مدل استاندارد SO/ OSI , که اتصال و قط عی را بین گیرنده و فرستنده برقرار میکند
homing
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
dial up line
خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
acknowledge
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledging
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledges
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
manipulative deception
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
articles
کالا
traffic
کالا
materials
کالا
trafficked
کالا
cargoes
کالا
cargo
کالا
chattel
کالا
stuffed
کالا
stuffs
کالا
stuff
کالا
commodity
کالا
good
کالا
commodities
کالا
mattering
کالا
produces
کالا
produced
کالا
produce
کالا
matters
کالا
material
کالا
ware
کالا
wares
کالا
goods
کالا
traffics
کالا
article
کالا
traffick
کالا
product
کالا
products
کالا
object of sale
کالا
trafficking
کالا
merchandise
کالا
matter
کالا
mattered
کالا
mercery
کالا
bill of goods
صورت کالا
showrooms
نمایشگاه کالا
acceptance of goods
پذیرفتن کالا
stock requisition
درخواست کالا
commodity exchange
مبادله کالا
commodity flow
جریان کالا
commodity market
بازار کالا
on receipt of the goods
برسیدن کالا
on receipt of the goods
بوصول کالا
mock up
مدل کالا
draft
بسته کالا
margin utility
حد مطلوبیت کالا
lien on goods
حق حبس کالا
fate of goods
وضعیت کالا
handling of goods
جابجایی کالا
exclusion principle
کالا نیستندشد
copper alloy
همبسته کالا
commodity exchange
بورس کالا
commodity code
علامت کالا
order for goods
سفارش کالا
stock room
انبار کالا
storeroom
انبار کالا
stowage
انبار کالا
collection of goods
دریافت کالا
commodities exchange
بورس کالا
commodity agreement
موافقتنامه کالا
commodity broker
دلال کالا
commodity broker
واسطه کالا
commodity catalogue
کاتالوگ کالا
commodity code
رمز کالا
commodity code
شماره کالا
showroom
نمایشگاه کالا
samples
نمونه کالا
fairest
نمایشگاه کالا
fairs
نمایشگاه کالا
commodities
کالا جنس
sample
نمونه کالا
holds
انبار کالا
commodity
کالا جنس
hold
انبار کالا
fair
نمایشگاه کالا
inventory
صورت کالا
barters
دادوستد کالا
inventory
موجودی کالا
inventories
موجودی کالا
depots
انبار کالا
depot
انبار کالا
interchange
مبادله کالا
interchanged
مبادله کالا
interchanges
مبادله کالا
interchanging
مبادله کالا
barter
دادوستد کالا
bartered
دادوستد کالا
bartering
دادوستد کالا
sampled
نمونه کالا
glut
وفور کالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com