Dictiornary-Farsi | فرصت برتری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
head start	فرصت برتری
head starts	فرصت برتری


Other Matches

to take time by the forelock	فرصت راغنیمت شمردن فرصت
exploit	از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting	از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits	از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
sinistrality	چپ برتری
beat out	برتری
excellence	برتری
privilege	برتری
trancscendent	برتری
transcendence or cy	برتری
unidextrality	یک سو برتری
supremacy	برتری
vantage	برتری
hegemony	برتری
profits	برتری
advantage	برتری
precedence	برتری
Excellencies	برتری
primacy	برتری
paramountcy	برتری
paramountey	برتری
preference	برتری
preferences	برتری
priorities	برتری
pre eminence	برتری
priority	برتری
predomination	برتری
preemimence	برتری
Excellency	برتری
profited	برتری
profit	برتری
powered	برتری
powering	برتری
powers	برتری
superiority	برتری
transcendence	برتری
momentum	برتری
power	برتری
preponderance	برتری
ecellency	برتری
Majesties	برتری
Majesty	برتری
headship	بزرگی برتری
superiority	برتری قوا
transcend	برتری یافتن
prominence	پیشامدگی برتری
overtop	برتری جستن از
overmaster	برتری یافتن بر
outvie	برتری جستن از
outreach	برتری یافتن
transcended	برتری یافتن
outclassing	برتری داشتن بر
outclasses	برتری داشتن بر
outclass	برتری داشتن بر
dextrality	راست برتری
transcending	برتری یافتن
handedness	دست برتری
absolute advantage	برتری مطلق
outclassed	برتری داشتن بر
fire superiority	برتری اتش
antecede	برتری جستن
ascendance	تفوق برتری
cerebral dominance	سو برتری نیمکره مخ
comparative advantage	برتری نسبی
ocular dominance	چشم برتری
predominance	برتری علو
hemispherical dominance	برتری نیمکره
lateral dominance	برتری جانبی
transcends	برتری یافتن
mixed cerebral dominance	برتری نامتمایز مخ
maritime lien	برتری دریایی
manual dominance	دست برتری
overridden	برتری جستن بر
override	برتری جستن بر
headships	بزرگی برتری
overrode	برتری جستن بر
laterality	برتری جانبی
eye dominance	چشم برتری
influencing	برتری تفوق
preminence	برتری علو
distinctions	برتری ترجیح
distinction	برتری ترجیح
influences	برتری تفوق
one up <idiom>	برتری داشتن
influenced	برتری تفوق
influence	برتری تفوق
supremacists	برتری گرای
supremacist	برتری گرای
predominancy	برتری علو
to have the pull of	برتری داشتن بر
excels	برتری داشتن بر
excelling	برتری داشتن بر
excelled	برتری داشتن بر
excel	برتری داشتن بر
best	برتری جستن
overrides	برتری جستن بر
opportunities	فرصت
chare	فرصت
deliberate attack	تک با فرصت
occasions	فرصت
opportunity	فرصت
deliberations	فرصت
at one's leisure	سر فرصت
times	فرصت
timed	فرصت
time	فرصت
space	فرصت
spaces	فرصت
chars	فرصت
breather	فرصت
breathers	فرصت
seasons	فرصت
oportunity	فرصت
charring	فرصت
char	فرصت
deliberating	با فرصت
season	فرصت
deliberates	با فرصت
deliberate	با فرصت
occasioning	فرصت
deliberated	با فرصت
deliberation	فرصت
occasioned	فرصت
seasoned	فرصت
occasion	فرصت
rate of time preference	نرخ برتری زمانی
saliency	جلو امدگی برتری
upper hand	برتری دست بالا
manoptoscope	برتری سنج بینایی
right handedness	دست راست برتری
salience	جلو امدگی برتری
to gain a over	برتری یاتفوق جستن بر
anti air	ضد برتری هوایی دشمن
pulls	برتری جزئی و مختصر
humdinger	دارای برتری فاحش
humdingers	دارای برتری فاحش
pull	برتری جزئی و مختصر
deliberate defense	پدافند با فرصت
to wait one's leisure	پی فرصت گشتن
foot in the door <idiom>	گشایش یا فرصت
time	فرصت موقع
breathing gap	فرصت سر خاراندن
betimes	در اولین فرصت
get a break <idiom>	فرصت داشتن
time	فرصت مجال
opportunism	فرصت طلبی
timed	فرصت موقع
last-ditch	آخرین فرصت
occasion	فرصت مناسب
market opportunity	فرصت بازار
times	فرصت مجال
times	فرصت موقع
occasioning	فرصت مناسب
occasions	فرصت مناسب
vantage	تفوق فرصت
opportunity cost	هزینه فرصت
timed	فرصت مجال
opportunist	فرصت طلب
at leisure	فرصت دار
chance	فرصت بل گرفتن
tidewaiter	مترصد فرصت
occasioned	فرصت مناسب
chanced	فرصت مجال
tidewaiter	درانتظار فرصت
chanced	فرصت بل گرفتن
chance	فرصت مجال
deliberate breaching	نفوذ با فرصت
chances	فرصت مجال
leisure	فرصت مجال
chances	فرصت بل گرفتن
make time	فرصت کردن
chancing	فرصت مجال
chancing	فرصت بل گرفتن
out maneuver	برتری مانور پیدا کردن
teutonism	عقیده برتری نژادی المان
outguess	در حدس و گمان برتری داشتن بر
outdistancing	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistanced	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
sovereignty	اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
outdistance	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistances	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
papalism	فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
look down on someone <idiom>	باحقارت واحساس برتری نگریستن
snapat the chance	فرصت را در اغوش بگیر
to miss the buy	فرصت را ازدست دادن
deadlines	سررسید اخرین فرصت
to seize the opportunity	فرصت را غنیمت شمردن
watch one's time	مراقب فرصت بودن
to cathan an opportunity	فرصت راغنیمت شمردن
opportunity to invest	فرصت سرمایه گذاری
on the first occasion	در نخستین وهله یا فرصت
To take advantage of an opportunity.	از فرصت استفاده کردن
Go while the going is good .	تا فرصت با قی است برو
miss out on <idiom>	ازدست دادن فرصت
lurk	درانتظار فرصت بودن
miss the boat <idiom>	ازدست دادن فرصت
lurked	درانتظار فرصت بودن
lurking	درانتظار فرصت بودن
lurks	درانتظار فرصت بودن
at your earliest convenience	در اولین فرصت مناسب