Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
I had no opportunity to discuss the matter . |
فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم |
|
|
Other Matches |
|
I don't want to say anything about that. |
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم. |
matter in hand |
موضوع مورد بحث |
the matter in hand |
موضوع مورد بحث |
acquisition |
جمع آوری داده در مورد یک موضوع |
acquisitions |
جمع آوری داده در مورد یک موضوع |
purview |
میدان دید موضوع مورد بحث |
I foud myself in opposition to my friends on this question . |
در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم |
hold court <idiom> |
همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن |
exchange of instruments of ratification |
مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده |
Could you clarify that for me? |
می توانید توضیح بدهید که موضوع از چه قرار است؟ |
assembly |
قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم |
to receive attantion |
مورد توجه قرار گرفتن |
invades |
مورد تجاوز قرار دادن |
viewless |
مورد نظر قرار نگرفته |
to bring odium on |
مورد نفرت قرار دادن |
to assent |
مورد موافقت قرار دادن |
invade |
مورد تجاوز قرار دادن |
invaded |
مورد تجاوز قرار دادن |
utilizes |
مورد استفاده قرار دادن |
utilize |
مورد استفاده قرار دادن |
utilising |
مورد استفاده قرار دادن |
utilises |
مورد استفاده قرار دادن |
utilizing |
مورد استفاده قرار دادن |
inveighs |
مورد حمله قرار دادن |
inveighing |
مورد حمله قرار دادن |
inveigh |
مورد حمله قرار دادن |
invading |
مورد تجاوز قرار دادن |
utilised |
مورد استفاده قرار دادن |
inveighed |
مورد حمله قرار دادن |
marginalizes |
مورد کمتوجهی قرار دادن |
applique |
مورد استفاده قرار گرفته |
marginalized |
مورد کمتوجهی قرار دادن |
marginalised |
مورد کمتوجهی قرار دادن |
take to task |
مورد مواخذه قرار دادن |
marginalising |
مورد کمتوجهی قرار دادن |
marginalises |
مورد کمتوجهی قرار دادن |
marginalize |
مورد کمتوجهی قرار دادن |
go for |
مورد حمله قرار دادن |
unquestioned |
مورد بازپرسی قرار نگرفته |
marginalizing |
مورد کمتوجهی قرار دادن |
nursling |
بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد |
reappraise |
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن |
reappraises |
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن |
reappraising |
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن |
rethink |
دوباره مورد تفکر قرار دادن |
rethinks |
دوباره مورد تفکر قرار دادن |
rethought |
دوباره مورد تفکر قرار دادن |
pick to pieces |
سخت مورد انتقاد قرار دادن |
rethinking |
دوباره مورد تفکر قرار دادن |
ingratiation |
مورد لطف وتوجه قرار دادن |
ingratiating |
مورد لطف و عنایت قرار دادن |
ingratiates |
مورد لطف و عنایت قرار دادن |
question |
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن |
ingratiate |
مورد لطف و عنایت قرار دادن |
questions |
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن |
ingratiated |
مورد لطف و عنایت قرار دادن |
reappraised |
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن |
questioned |
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن |
flagging |
قرار دادن یک نشانگر در یک موضوع تا بعداگ راحت پیدا شود |
condemns |
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن |
condemning |
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن |
condemn |
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن |
tantalus |
تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت |
utilising |
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن |
utilises |
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن |
utilised |
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن |
lionize |
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن |
utilizing |
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن |
utilizes |
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن |
storing |
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد |
store |
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد |
bridge |
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد |
bridged |
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد |
bridges |
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد |
working section |
قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد |
letter de chancellerie |
نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد |
skims |
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن |
skimmed |
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن |
skim |
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن |
misrepresentation |
در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس |
quarantined |
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین |
quarantining |
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین |
quarantines |
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین |
quarantine |
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین |
thermate |
نوعی ماده اتشزاست که در گلولههای اتشزا مورد استفاده قرار می گیرد و معمولا مخلوط اکسیداهن و الومینیم میباشد |
straddle trench |
خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد |
verbal note |
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد |
to take time by the forelock |
فرصت راغنیمت شمردن فرصت |
carpet beetle |
نوعی سوسک که در حالت لارو حشره الیاف پشم را مورد تغذیه خود قرار داده و اصطلاحا باعث بیدزدگی فرش می شود |
carpet moth |
بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد |
Judge not , that ye be not judged. <proverb> |
قضاوت نکن ,تا مورد قضاوت قرار نگیرى. |
Tekke motife |
نگاره تکه [این نقش در فرش های ترکمن چه در ایران و چه در ترکمنستان مورد استفاده قرار می گیرد و بصورت هشت ضلعی کنگره ای می باشد.] |
engels law |
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت |
tanner |
[پوست اصلاح شده توسط دباغ که گاه حاشیه فرش ها و یا در پشت فرش یا چرمسازی مورد استفاده قرار می گیرد.] |
mathematical school |
مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد |
chain stitch |
گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد |
queue |
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود |
sequential access |
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود |
queues |
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود |
queueing |
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود |
queued |
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود |
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread |
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل |
red herrings |
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث |
red herring |
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث |
that is not the proposition |
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست |
civil reserve air fleet |
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند |
twelve tables |
الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت |
How much is that? |
چقدر بدهم؟ |
reed |
شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.] |
provisional ball |
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده |
log wood |
درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.] |
reverse |
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد |
reversing |
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد |
reversed |
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد |
reverses |
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد |
i cannot positively promise |
نمیتوانم قول قطعی بدهم |
i cannot say him nay |
نمتوانم پاسخ رد به او بدهم نمیتوانم به او |
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money). |
من که زورم می آید ازاین پولها بدهم |
Where can I get my car washed? |
کجا میتوانم اتومبیلم را بدهم بشویند؟ |
I'd like to leave my luggage, please. |
من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم. |
I can't go on any longer. |
من دیگر نمی توانم ادامه بدهم. |
It doesn't fly with me [American E] [colloquial] |
من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم! |
Please let me take a share in the expenses. |
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم |
I want to leave the car in the railway station |
من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم. |
It would not be proper for me to give you that information. |
درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم. |
That won't work with me! |
من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم! |
I cannot square it with my conscience to ... |
من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ... |
exploiting |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
exploit |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
exploits |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
circular |
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند |
circulars |
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند |
star design |
طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.] |
Let me back up and explain how ... |
به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ... |
clean |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
cleaned |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
cleanest |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
cleans |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
accent mark |
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد |
alignments |
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند |
alignment |
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند |
posture |
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن |
postured |
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن |
postures |
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن |
posturing |
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن |
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed |
چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟ |
spectrophotometry |
اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.] |
how much do i owe you |
چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود |
surface mount technology |
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند |
writ of error |
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است |
opportunities |
فرصت |
space |
فرصت |
at one's leisure |
سر فرصت |
spaces |
فرصت |
times |
فرصت |
timed |
فرصت |
deliberate attack |
تک با فرصت |
season |
فرصت |
time |
فرصت |
seasons |
فرصت |
chare |
فرصت |
occasioning |
فرصت |
seasoned |
فرصت |
opportunity |
فرصت |
occasion |
فرصت |
charring |
فرصت |
deliberate |
با فرصت |
occasioned |
فرصت |
deliberated |
با فرصت |
deliberates |
با فرصت |
deliberating |
با فرصت |
oportunity |
فرصت |
chars |
فرصت |
occasions |
فرصت |
breather |
فرصت |
char |
فرصت |
deliberation |
فرصت |
breathers |
فرصت |
deliberations |
فرصت |
timed |
فرصت موقع |
chanced |
فرصت بل گرفتن |
times |
فرصت مجال |
chances |
فرصت بل گرفتن |
opportunist |
فرصت طلب |
chanced |
فرصت مجال |
timed |
فرصت مجال |
time |
فرصت موقع |
deliberate defense |
پدافند با فرصت |
deliberate breaching |
نفوذ با فرصت |
tidewaiter |
درانتظار فرصت |
tidewaiter |
مترصد فرصت |
betimes |
در اولین فرصت |
opportunism |
فرصت طلبی |
chance |
فرصت مجال |
opportunity cost |
هزینه فرصت |
leisure |
فرصت مجال |
chance |
فرصت بل گرفتن |
time |
فرصت مجال |
chances |
فرصت مجال |
times |
فرصت موقع |