English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
plutonic theory فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
Other Matches
plutonism فرضیهای که بموجب ان خارههای پی در پی پوسته زمین دراثرگرمادرست شده اند
neptunist کسیکه عقیده داردکه خارههای پی در پی پوسته زمین بوسیله اب درست شده اند
theory of preformation فرضیهای که بموجب ان هربخشی ازموجودالی درنطفه موجودبوده بایدبزرگ شود
geogonostical وابسته به خارههای ویژه زمین
geogonostic وابسته به شناسایی خارههای ویژه زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
copyhold تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
crusts پوسته زمین
crust پوسته زمین
earth's crust پوسته زمین
earth crust پوسته زمین
crust of the earth پوسته یا قشر زمین
graben فرورفتگی در پوسته زمین
kentish fire محلهای پی درپی وجمعی نمایشهای پی درپی وگروهی
andesite نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
diabase نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
syenite نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
dunite نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
geotectonic مربوط به مبحث ساختمان وتشکیلات صخرههای پوسته زمین
geochemistry علمی که درباره ترکیب وتغییرات شیمیایی پوسته زمین بحث میکند
catastrophism اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
intratelluric در دل زمین درست شده
banjo axle پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
exfoliation پوسته پوسته شدن لایههای بتن یا سنگ در اثر حرارت محیط همجوار
mole hill توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
pelliculate پوسته پوسته شامه دار
flaking جرقه پوسته پوسته شدن
flake جرقه پوسته پوسته شدن
flaked جرقه پوسته پوسته شدن
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
by of بموجب
thereunder بموجب ان
reject a hypothesis فرضیهای را رد کردن
whereby که بموجب ان بچه وسیله
under these rules بموجب این قوانین
thereby از ان راه بموجب ان در نتیجه
indicement اتهام بموجب ادعانامه
desquamate پوسته پوسته شدن
scabs پوسته پوسته شدن
scab پوسته پوسته شدن
exfoliate پوسته پوسته شدن
scabrous زبر پوسته پوسته
hereby بموجب این نامه یا حکم یا سند
know allmen by these presents بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
theorized فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
empircism روش و فرضیهای که مبنی برتجربه و ازمایش باشد
theorised فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorize فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
psephism حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
mutual terms شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
jussoli قانونی که بموجب ان شخص تبعهء کشوریست که در ان متولد شده
pantheism فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
interpleader محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
free fishery حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
phonetic system of spelling اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
historcicism فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
solipsism فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
successive پی درپی
consecutive پی درپی
continuum پی درپی
continuate پی درپی
continual پی درپی
vomiturition قی پی درپی
after درپی
hand running پی درپی
fusillade اتش پی درپی
batter پی درپی زدن
batters پی درپی زدن
steadied پی درپی مداوم
steadying پی درپی مداوم
what is he seeking? درپی چیست
steadies پی درپی مداوم
steady پی درپی مداوم
steadiest پی درپی مداوم
trilcgy سه تراژدی پی درپی
stagnation thesis فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
prowls درپی شکار گشتن
bobbles پی درپی اشتباه کردن
insufflate پی درپی روح دمیدن در
bobble پی درپی اشتباه کردن
attend درپی چیزی بودن
attending درپی چیزی بودن
flux گداز تغییرات پی درپی
hand on پی درپی وبتواترچیزی را رساندن
harasses حملات پی درپی کردن
attends درپی چیزی بودن
harass حملات پی درپی کردن
scrounge around <idiom> درپی چیزی گشتن
prowl درپی شکار گشتن
prowled درپی شکار گشتن
prowling درپی شکار گشتن
no end <idiom> پی درپی بدون توقف
crepitate انفجار پی درپی کردن
one after a یکی درپی دیگری
turkeys 3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
pelted پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
pelt پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
drive volley ضربههای پی درپی کوتاه ومستقیم
to goon a wild goose chase درپی کارغیرعملی یامحال رفتن
turkey 3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
pelts پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
jus sanguinis قانونی که بموجب ان تابعیت فرزند از روی تابعیت والدینش معین میگردد
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
to thrash out the truth حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
keep on at a person کسی را با سرزنش وتقاضاهای پی درپی بستوه اوردن
bottom bouncing ماهیگیری با قایق و تکان دادن پی درپی قلاب
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
nurses حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nursed حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurse حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
weaves حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weave حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
intuitivism اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
membrane پوسته
shells پوسته
membranes پوسته
upper crust پوسته
skinned پوسته
skinning پوسته
single skinned یک پوسته
shelly پوسته پوسته
scurf پوسته
skins پوسته
putamen پوسته
cortices پوسته
skin پوسته
shelling پوسته
incrustment پوسته
cortex پوسته
shuck پوسته
flaky پوسته پوسته
incrustation پوسته
shell پوسته
sludge پوسته یخ
crust پوسته
flake پوسته
flaked پوسته
cryosphere یخ پوسته
crusts پوسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com