English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
permanent income hypothesis فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
Other Matches
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
permanent income hypothesis این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
average propensity to consume میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
relative income hypothesis فرضیه درامد نسبی
permanent income درامد دائمی
margin propensity to consume تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
permanent consumption مصرف دائمی
thermostatics اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
dissaving مصرف بیش از درامد
relative income hypothesis براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
relative income hypothesis بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
standing orders دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing order دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
retainers حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainer حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
to make a complaint [about] شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
disposable personal income درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
diminishing utility اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
helps پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
regressive income tax مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
accidentalism فرضیه
hypothesis فرضیه
postulation فرضیه
theories فرضیه
theory فرضیه
Q.E.D فرضیه
hypotheses فرضیه
alternative hypothesis فرضیه مقابل
theories نگره فرضیه
assumed <adj.> <past-p.> فرضیه مقدم
presumed <adj.> <past-p.> فرضیه مقدم
preconditioned <adj.> <past-p.> فرضیه مقدم
premised <adj.> <past-p.> فرضیه مقدم
voluntarism فرضیه ارادی
presupposed <adj.> <past-p.> فرضیه مقدم
hypothesis testing فرضیه ازمایی
evolution فرضیه سیرتکامل
whorf's hypothesis فرضیه وورف
theory نگره فرضیه
null hypothesis فرضیه صفر
contraction hypothesis فرضیه انقباض
relativity فرضیه نسبی
validation of a hypothesis اعتبار یک فرضیه
approximate assumption فرضیه تقریب
design assumption فرضیه حساب
drainage hypothesis فرضیه زهکشی
theories فرضیه علمی تعلیم
theory فرضیه علمی تعلیم
prerecognition hypothesis فرضیه پیش شناخت
validation of a hypothesis تحقق پذیری یک فرضیه
sciametry فرضیه کسوف وخسوف
continuum hypothesis [CH] فرضیه پیوستار [ریاضی]
planetesimal hypothesis فرضیه ذرات سیارهای
absolute income hypothesis فرضیه درآمد مطلق
natural rate hypothesis فرضیه نرخ طبیعی
polygenism فرضیه تحد دمبدا بشر
premised فرض قبلی فرضیه مقدم
premise فرض قبلی فرضیه مقدم
premisses فرض قبلی فرضیه مقدم
legal fiction فرض قانونی فرضیه حقوقی
to collapse درهم شکستن [مذاکره یا فرضیه]
evolutionist معتقد به فرضیه تکامل یافرگشت
to collapse موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
to collapse بهم خوردن [مذاکره یا فرضیه]
continous دائمی
perennial دائمی
perennials دائمی
sequential دائمی
constants دائمی
constant دائمی
first string دائمی
permanent دائمی
ceaseless دائمی
standing دائمی
coherence فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
kinetic theory فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
null hypothesis فرضیه اولیهای که مورد ازمون قرارمیگیرد
steady state حالت دائمی
continous operation کار دائمی
creep limit حد انبساط دائمی
continous running گردش دائمی
costant load بار دائمی
continous rolling نورد دائمی
regular army ارتش دائمی
permanent color رنگ دائمی
standing army ارتش دائمی
standing committee کمیته دائمی
sustained speed سرعت دائمی
steady flow جریان دائمی
eternal بی پایان دائمی
continous earth زمین دائمی
permanent tooth دندان دائمی
permanent دائمی ماندنی
permanent سیر دائمی
everlasting همیشگی دائمی
permanent load بار دائمی
permanent magnet اهنربای دائمی
permanent saving پس انداز دائمی
regular salary حقوق دائمی
permanent storage انباره دائمی
premanent way خط ثابت خط دائمی
permanent storage انبارش دائمی
permanent storage حافظه دائمی
permanent store انباره دائمی
permanent way مسیر دائمی
permanent structures ساختمانهای دائمی
continual دائمی همیشگی
consistent flow جریان دائمی
permanent error خطای دائمی
persistent inflation تورم دائمی
constant power توان دائمی
permanent fault عیب دائمی
continous cycle گردش دائمی
permanent hardness سختی دائمی
permanent insane مجنون دائمی
theorising فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorize فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
continous mixer مخلوط کننده دائمی
continous milling machine دستگاه فرز دائمی
fatigue bending machine دستگاه خمش دائمی
fatigue bending test ازمایش خمش دائمی
continous strand furnace کوره رشتهای دائمی
continous conveyor بالابر دائمی و ثابت
sustained short circuit اتصال کوتاه دائمی
cruising speed سرعت دائمی اتومبیل
continous heating furnace کوره حرارتی دائمی
continous anealing furnace کوره ملتهب دائمی
permanent magnet steel فولاد اهنربای دائمی
continuous rain بارش باران دائمی
keelboat قایق با تیر دائمی کف
continous traction نیروی کشش دائمی
perpetual motion machine ماشین خودکار دائمی
indefinite leave to remain [British E] جواز اقامت دائمی
permanent residence permit جواز اقامت دائمی
fereter [معابد دائمی در کلیساها]
perpetuates دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuating دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate دائمی کردن جاودانی ساختن
engramme تحولات دائمی هسته سلول
perennially بطور ماندگاریا دائمی همیشه
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
engram تحولات دائمی هسته سلول
alternating stress تنش نوسان دار دائمی
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
continous tinning line تاسیسات قلع کاری دائمی
continous casting method روش ریخته گری دائمی
continous rod mill دستگاه نورد سیم دائمی
permafrost لایه منجمد دائمی اعماق زمین
mandate قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
mandate حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
permanent emplacement موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
hallucinosis حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
alnico الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
what is فرضیه منطقی که اکثر برنامههای صفحه گشترده الکترونیکی براساس ان عمل می کنند
engram اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
cross to bear/carry <idiom> رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
engramme اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
flag station جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
thefts بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
theft بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
stagnation thesis فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
proceeds درامد
comings in درامد
it wasprologue to the nextmove درامد
admission درامد
admissions درامد
total income درامد کل
hatch درامد
total revenue درامد کل
makings درامد
hatched درامد
hatches درامد
emolument درامد
returns درامد
return درامد
means درامد
prelusion درامد
emoluments درامد
earning درامد
earnings درامد
gainings درامد
returned درامد
returning درامد
remunerative پر درامد
income درامد
revenue درامد
on درباره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com