English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
allowable cargo load فرفیت بار مجاز هواپیما
Other Matches
allowable cabin load بار مجاز هواپیما
center of gravity limits محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
throughput capacity فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
piggyback دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
berthing capacity فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
legit نمایش مجاز تاتر مجاز
valence واحد فرفیت فرفیت شیمیایی
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
carload shipment حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
opportune lift فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
grid anode capacity فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
authorized level of organization سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
permissible مجاز
authorrized مجاز
allowed مجاز
licensable مجاز
admissibll مجاز
authorised مجاز
tropologic مجاز
permissive مجاز
commissioned مجاز
admissible مجاز
lawful مجاز
toluene حد مجاز
metonymy مجاز
authorized مجاز
licensed مجاز
allowable مجاز
permitted مجاز
legal مجاز
rated مجاز
at liberty مجاز
certified مجاز
admittable مجاز
bona fide holder دارنده مجاز
speed limits سرعت مجاز
permitting مجاز کردن
working load بار مجاز
allowance میزان مجاز
licensing hours زمان مجاز
legitimising مجاز کردن
on the house <idiom> مجاز درکاری
permissible deviation تفاوت مجاز
lawfully به طور مجاز
permits مجاز کردن
permit مجاز کردن
speed limit سرعت مجاز
legitimises مجاز کردن
legitimised مجاز کردن
legitimization مجاز کردن
unauthorized غیر مجاز
justifiability مجاز بودنی
legitimize مجاز کردن
legitimized مجاز کردن
legitimizes مجاز کردن
legitimizing مجاز کردن
allowances میزان مجاز
permissible dosage دوز مجاز
permissible load بار مجاز
revocable contract عقد مجاز
metonym مجاز مرسل
allowed vibrations ارتعاشهای مجاز
prescribed load بار مجاز
allowable load بار مجاز
authorise مجاز نمودن
authorised clerk واسطه مجاز
authorized allowance سهمیه مجاز
authorized bank بانک مجاز
allowable stress تنش مجاز
allowable level تراز مجاز
dose مقدار مجاز
contraband غیر مجاز
safe load بار مجاز
maximum prr ermissible مجاز حداکثر
allowable cargo load بار مجاز
allowable cargo load حداکثربار مجاز
dosing مقدار مجاز
doses مقدار مجاز
dosed مقدار مجاز
admitance روا مجاز
authorized manpower استعدادپرسنلی مجاز
permissible velocity تندی مجاز
trope مجاز استعاره
fair game شکار مجاز
troplogy مجاز گوئی
permissible velocity سرعت مجاز
bag limit حد مجاز صید
ban item غیر مجاز
permissibly بطور مجاز
working stress تنش مجاز
not allowed غیر مجاز
authorized program برنامه مجاز
authorized strength استعداد مجاز
licit روا مجاز
tolerance limit خطای مجاز
tolerances تفاوت مجاز
tolerances خطای مجاز
tolerance تفاوت مجاز
tolerance خطای مجاز
accredited مجاز معتبر
complemented حد مجاز مکمل
delegation of authority مجاز شمردن
frees مجاز منفصل
complementing حد مجاز مکمل
height clearance ارتفاع مجاز
figuratively بطور مجاز
setting شدت مجاز
idiographic وابسته به مجاز
settings شدت مجاز
complement حد مجاز مکمل
complements حد مجاز مکمل
freeing مجاز منفصل
circuit allocated use مدارچانلهای مجاز
free مجاز منفصل
freed مجاز منفصل
impermissible غیر مجاز
illicit advertising تبلیغ غیر مجاز
allowed energy levels ترازهای انرژی مجاز
licitly بطور مجاز یا مشروع
allowed quantum state حالت کوانتومی مجاز
maximum permissible voltage ولتاژ مجاز حداکثر
ranged مجموعه مقادیر مجاز
prescribed load بار مهمات مجاز
rating نحوه عملکرد مجاز
circuit allocated use سهمیه مدارهای مجاز
maximum permissible load بار مجاز حداکثر
twenty four hour charge rate امپر مجاز باتری
illigal character دخشه غیر مجاز
manpower cieling حداکثرنیروی انسانی مجاز
maximum allowable concentration حداکثر غلظت مجاز
illigal character کاراکتر غیر مجاز
range مجموعه مقادیر مجاز
safe loads tables جداول بارهای مجاز
number مجموعه مقادیر مجاز
tensile stress تنش کششی مجاز
eligible traffic عبور و مرور مجاز
ranges مجموعه مقادیر مجاز
tare وزن مجاز یک فرف
table of allowance جدول سهمیه مجاز
personnel authorization جدول پرسنلی مجاز
ratings نحوه عملکرد مجاز
personnel authorization سطح پرسنلی مجاز
peak strenght حداکثر استعداد مجاز
authorized allowance supplies سهمیه مجاز اماد
authorized parts list لیست قطعات مجاز
taxi stand ماندگاه مجاز تاکسی
authorized manpower نیروی انسانی مجاز
permissible dosage میزان داروی مجاز
authorized allowance supplies سهمیه اماد مجاز
acceptance tolerance حد مجاز قابل قبول
forbidden band نوار غیر مجاز
security مشخصات کاربران مجاز
numbers مجموعه مقادیر مجاز
authorized parts list سهمیه مجاز قطعات
game fish ماهی مجاز برای صیادی
fishable مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
pass reciever دریافت کننده مجاز پاس
overdrafts برداشت اب بیش از اندازه مجاز
maximum safe temperature درجه حرارت مجاز حداکثر
frequency tolerance میزان تغییر مجاز فرکانس
countermining distance فاصله مجاز بین دومین
overdraft برداشت اب بیش از اندازه مجاز
open season فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com