English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
tent striking فرمان اماده حرکت شدن یکانها
Other Matches
at call اماده فرمان
at or within call اماده فرمان
rig the ship فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
oblique compartment قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
in gear اماده حرکت
fixed pivot محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
redesignate اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
hawed درنگ فرمان حرکت
hawing درنگ فرمان حرکت
haws درنگ فرمان حرکت
haw درنگ فرمان حرکت
routes فرمان حرکت دادن
route فرمان حرکت دادن
marching orders فرمان حرکت برای جنگ
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
recovers به حالت اول درامدن فرمان حرکت از نو
recover به حالت اول درامدن فرمان حرکت از نو
recovering به حالت اول درامدن فرمان حرکت از نو
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
unit categories انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
wingman خلبانی که خارج از فرمان دسته هوایی حرکت میکند خلبان جناحی
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
voyage repairs تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
ctrl break در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
stand fast فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
ramp alert اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
troops یکانها
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
reinforces تقویت یکانها
incidents تصادم یکانها
reinforce تقویت یکانها
system of units دستگاه یکانها
movements حرکات یکانها
dispatches اعزام یکانها
weapon troops یکانها ادوات
incident تصادم یکانها
despatching اعزام یکانها
rotation تعویض یکانها
line of retreat خط بازگشت یکانها
despatched اعزام یکانها
logistic route امورلجستیکی یکانها
servicae life عمرخدمتی یکانها
force structure سازمان یکانها
despatches اعزام یکانها
replacements تعویض یکانها
keeping ذخایر یکانها
dispatch اعزام یکانها
dispatched اعزام یکانها
replacement تعویض یکانها
administrations اداره امور یکانها
disbanding انحلال رسمی یکانها
redezvous محل تلاقی یکانها
disbands انحلال رسمی یکانها
separations مستقل شدن یکانها
disbanding منحل کردن یکانها
disband انحلال رسمی یکانها
disband منحل کردن یکانها
separation مستقل شدن یکانها
logistics عمل تدارک یکانها
employment به کار بردن یکانها
relief in place تعویض یکانها در محل
force development برنامه تشکیل یکانها
reception station دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
disbands منحل کردن یکانها
administration اداره امور یکانها
rendezvous area نقطه الحاق یکانها
collective call sign معرف مشترک یکانها
troop program برنامه تشکیل یکانها
logistical مربوط به اماد یکانها
close interval فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close ranks فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
laager هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
detaching زیرامر قرار دادن یکانها
attachment منتصب کردن یکانها انتصاب
detaches زیرامر قرار دادن یکانها
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
fast shuttle تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
detach زیرامر قرار دادن یکانها
force development برنامه تامین یا بسیج یکانها
interservice بین یکانها در حین خدمت
chopped تعویض کنترل عملیاتی یکانها
disposition استقرار یکانها و اماد درمنطقه
redeployment تغییر مکان دادن یکانها
chop تعویض کنترل عملیاتی یکانها
common user items اقلام مشترک المصرف بین یکانها
debarkation تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
adjutant's call احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
fire restriction محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
movement control کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
demand accommodation تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
parting shot تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
gap filler یکان پوشاننده شکافها یارخنههای بین یکانها
troop test ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
parting shots تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
unit citation جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
marshalling تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
replace عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
replaces عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
replacing عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
tactician متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
replaced عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
rallying points محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
development گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
developments گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
tasking سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
in kelter اماده
in store اماده
equipped اماده
readying اماده
lief اماده
stocked اماده
in the saddle اماده
in form اماده
set اماده
in full fig اماده
setting up اماده
ready made اماده
provided اماده
stock اماده
sets اماده
freshest اماده
in gear اماده
accoutred اماده
yoi اماده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com