Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English
Persian
hypotaxis
فرمان بردار
postponement
فرمان بردار
submission
فرمان بردار
suborder
فرمان بردار
subordination
فرمان بردار
subsumption
فرمان بردار
Other Matches
polygraphs
رونوشت بردار نسخه بردار
polygraph
رونوشت بردار نسخه بردار
ctrl break
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
stand fast
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march
فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
close ranks
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close interval
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
vectors
بردار
equivocatory
اب بردار
arrow
بردار
dope vector
بردار
vector
بردار
resultant
بردار
arrows
بردار
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
force
بردار نیرو
forces
بردار نیرو
forcing
بردار نیرو
curled
حلقه بردار
interrupt vector
بردار وقفه
numerale
شماره بردار
land surveyor
نقشه بردار
curl
حلقه بردار
magnetic vector
بردار مغناطیسی
mouldable
قالب بردار
normal vector
بردار عمود
liner velocity
بردار سرعت
light vector
بردار نور
normal vector
بردار قائم
lifter
وزنه بردار
participable
شرکت بردار
lift vector
بردار برا
patchable
وصله بردار
harvestman
خرمن بردار
swindler
کلاه بردار
code vector
بردار رمز
circulation of a vector
چرخه بردار
ascribed
رونویس بردار
ascribe
رونویس بردار
burgers vector
بردار برگرز
bilable
ضمانت بردار
benefic
بهره بردار
axial vector
بردار محوری
curls
حلقه بردار
surveyor
نقشه بردار
surveyors
نقشه بردار
cross bearer
صلیب بردار
crucifer
صلیب بردار
swindlers
کلاه بردار
photographer
عکس بردار
photographers
عکس بردار
forfoitable
جریمه بردار
flux of a vector
شاره بردار
ascribing
رونویس بردار
finable
جریمه بردار
ascribes
رونویس بردار
exponible
توضیح بردار
dutiable
گمرک بردار
discountable
تخفیف بردار
disciplinable
نظم بردار
damageable
غرامت بردار
customable
گمرک بردار
vector
حامل بردار
velocity
بردار سرعت
taxable
مالیات بردار
weight lifter
وزنه بردار
vectorial
حامل بردار
voltage vector
بردار ولتاژ
wave vector
بردار موج
components
مولفه بردار
component
مولفه بردار
fraudulent
کلاه بردار
active
تنزل بردار
field vector
بردار میدان
vectors
حامل بردار
treatable
تعلیم بردار
treader
گام بردار
topographer
نقشه بردار
ratable
نرخ بردار
sampler
نمونه بردار
samplers
نمونه بردار
radius vector
بردار شعاعی
poynting's vector
بردار پوینتینگ
polar vector
بردار قطبی
rateable
نرخ بردار
state vector
بردار حالت
state vector
بردار وضعیت
state vector
بردار حلات
tollable
باج بردار
stainable
زنگ بردار
velocities
بردار سرعت
location vector
بردار مکان
[ریاضی]
Euclidean vector
بردار اقلیدسی
[ریاضی]
radius vector
بردار مکان
[ریاضی]
core barrel
لوله نمونه بردار
position vector
بردار مکان
[ریاضی]
cracky
ترک بردار زودشکن
core drill
مته نمونه بردار
beneficiaries
بهره بردار ذیحق
position
بردار مکان
[ریاضی]
basis vector
بردار پایه
[ریاضی]
beneficiary
بهره بردار ذیحق
docile
تعلیم بردار مطیع
velocity
بردار سرعت
[فیزیک]
Pick, what you like
[want]
!
هر کدام را می خواهی بردار!
freestone
سنگ تراش بردار
magnetic field vector
بردار میدان مغناطیسی
X coordinate
مختصات بردار افقی
magnetic vector potential
پتانسیل بردار مغناطیسی
he was proof against harm
اسیب بردار نبود
y axis
بردار عمودی گراف
Y coordinate
مختصات بردار عمودی
vector psychology
روانشناسی بردار نگر
magnetization vector
بردار مغناطیس کنندگی
rodman
کمک نقشه بردار
It cannot be trifled with . It is no joking matter.
شوخی بردار نیست
dope vector
بردار خصیصه نما
Come off it !Get along-with you.
بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
Leave her alone. Stop bothering her.
دست از سر دخترک بردار
vector data aggregate
بردار اطلاعات مجتمع
vector graphics display
بردار نمایش گرافیکی
x axis
بردار افقی گراف
crooking
ادم قلابی کلاه بردار
crooks
ادم قلابی کلاه بردار
crook
ادم قلابی کلاه بردار
make weight
سر وزن رسیدن وزنه بردار
Why dont you come off it!
چرا دست بردار نیستی !
field book
دفترچه یادداشت نقشه بردار
None of your tricks.
دست ازحقه بازی بردار
z axis
بردار عمق در گراف سه بعدی
Take it as a souvenir!
این را به عنوان سوغاتی بردار!
make-weights
سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weight
سر وزن رسیدن وزنه بردار
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
Stop your little games (tricks).
ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
Take a fresh sheet of paper.
یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
force displaced in parallel
[بردار]
نیروی بطور موازی جابجا شده
included angle
زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
X Y
مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
If you don't feel like it, (you can) just stop.
اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
jetevator
فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
ordinace
فرمان
rescript
فرمان
mark time
فرمان در جا
mkdir
فرمان D
rudder bar
فرمان
ship will adjust
فرمان
Rd
فرمان RD
institute
فرمان
instituted
فرمان
sanctions
فرمان
firman
فرمان
chdir
فرمان CD
by order of
فرمان
decree
فرمان
decreed
فرمان
decreeing
فرمان
decrees
فرمان
bugle call
فرمان
sanctioning
فرمان
handle bar
فرمان
institutes
فرمان
instituting
فرمان
ordinance
فرمان
ordinances
فرمان
indocile
نا فرمان
at my command
به فرمان من
sanction
فرمان
sanctioned
فرمان
hest
فرمان
assize
فرمان
controls
فرمان
insubordinate
نا فرمان
commanded
فرمان
drive
فرمان
steering
فرمان
command
فرمان
MDs
فرمان D
drives
فرمان
precept
فرمان
handlebar
فرمان
pipes
فرمان
for
فرمان FOR
charter
فرمان
chartered
فرمان
controlling
فرمان
commands
فرمان
commandment
فرمان
commandments
فرمان
control
فرمان
chartering
فرمان
charters
فرمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com