Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
radio control
فرمان رادیویی
Other Matches
cone of silence
مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
radio interference
تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio button
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
ctrl break
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
stand fast
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march
فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
close ranks
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close interval
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
broadcasting
رادیویی
radio
رادیویی
radioed
رادیویی
radioing
رادیویی
radios
رادیویی
radio navigation
ناوبری رادیویی
radio match
رویارویی رادیویی
radio link
پیوند رادیویی
metal locator
فلزیاب رادیویی
radio interference
پارازیت رادیویی
radio horizon
افق رادیویی
facsimiles
عکس رادیویی
facsimiles
عکاسی رادیویی
facsimile
عکس رادیویی
facsimile
عکاسی رادیویی
radio receiver
گیرنده رادیویی
radio alimeter
فرازیاب رادیویی
radio beacon
بیکن رادیویی
radio broadcasting
پخش رادیویی
radiophotograph
عکس رادیویی
radio telescope
تلسکوپ رادیویی
receiver
گیرنده رادیویی
radio metal locator
فلزیاب رادیویی
receivers
گیرنده رادیویی
electronic locator
فلزیاب رادیویی
hertzian wave
موج رادیویی
listening silence
سکوت رادیویی
call signs
معرف رادیویی
call sign
معرف رادیویی
transmitters
فرستنده رادیویی
transmitter
فرستنده رادیویی
phototelegraphy
عکاسی رادیویی
radiophoto
عکاسی رادیویی
play by play
پخش رادیویی
r.f.
بسامد رادیویی
radio frequency
فرکانس رادیویی
radio telescopes
تلسکوپ رادیویی
radio call sign
معرف رادیویی
faxing
عکاسی رادیویی
radiometeorograph
هوانگار رادیویی
telephoto
عکاسی رادیویی
compere
مجریبرنامهتلویزیونییا رادیویی
radmail
پست رادیویی
wirephoto
عکاسی رادیویی
receiving set
گیرنده رادیویی
wave
موج رادیویی
waved
موج رادیویی
waves
موج رادیویی
waving
موج رادیویی
faxes
عکاسی رادیویی
space radiation
تشعشع رادیویی
telephotography
عکاسی رادیویی
fax
عکاسی رادیویی
faxed
عکاسی رادیویی
radiographic
مخابرات رادیویی
radiographic
عکس رادیویی
radio frequencies
فرکانسهای رادیویی
radio dicipline
انضباط رادیویی
radio ferquency
بسامد رادیویی
radio detection
اکتشاف رادیویی
radio sextant
سکستانت رادیویی
radio waves
امواج رادیویی
radio compass
قطبنمای رادیویی
radio wave
موج رادیویی
radio silence
سکوت رادیویی
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
direction finder
جهت یاب رادیویی
groundwave
موجهای رادیویی زمینی
radioed
پیام رادیویی فرستادن
radios
پیام رادیویی فرستادن
radio frequency interference
تداخل فرکانس رادیویی
radiograph
پوتونگار عکس رادیویی
radiographs
پوتونگار عکس رادیویی
broadcasting station
ایستگاه رادیویی فرستنده
radioing
پیام رادیویی فرستادن
radio
پیام رادیویی فرستادن
wave front
جبهه امواج رادیویی
high power radio station
ایستگاه رادیویی بزرگ
radio frequency transformer
مبدل بسامد رادیویی
telemetry
مسافت سنجی رادیویی
play by play
پخش رادیویی مسابقه
skip zone
منطقه کور رادیویی
net call sign
معرف رادیویی شبکه
tactical call sign
معرف رادیویی تاکتیکی
radiotelegraph
تلگراف رادیویی کردن
spotter
کمک مفسر رادیویی
rawinsonde
جهت یاب رادیویی
radio call sign
معرف ایستگاه رادیویی
radio astronomy
اختر شناسی رادیویی
radio approach
دستگاه تقرب رادیویی
radiotelegraphic
تلگراف رادیویی کردن
radmail
وسیله ارسال پیام رادیویی
screenwriters
نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
r f power supply
منبع توان بسامد رادیویی
back scattering
پخش معکوس امواج رادیویی
radio frequency amplifier
فزون ساز بسامد رادیویی
back scattering
توزیع معکوس امواج رادیویی
screenwriter
نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenplays
نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
garbage
واسط رادیویی از کانالهای مجاور
radio range station
ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
sweep jamming
امواج سیار پارازیت رادیویی
high frequency radio station
ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
twin sideband
ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
coastal refraction
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
rf
Frequency Radio فرکانس رادیویی
screenplay
نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
fades
از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
radiograph
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
beacons
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacon
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
fade
از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
phototelegraphyt
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
high frequency radio direction finding
جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
radiographs
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
influence mine
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
maintain watch
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
station break
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
radio relay
رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
loran
تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
radiolocation
تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
radio procedures
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
vocoder
وسیله کوتاه کردن عرض باندفرکانس رادیویی
demodulate
از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
coastal refraction
تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
We finally succeed in making a radio contact.
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
listening silence
به گوش بودن از نظر رادیویی بدون ارسال پیام
low frequency
امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
radio range
ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
microwave hop
یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
high frequency
فرکانس رادیویی بین 3 تا 03مگاهرتز مورد استفاده درمخابرات هوا به دریا
meaconing
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
homing
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
glideslope
شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
manipulative deception
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
rf
ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
squelch circuit
یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
commissions
فرمان
commissioning
فرمان
commission
فرمان
hest
فرمان
word
فرمان
controls
فرمان
sanctions
فرمان
sanctioning
فرمان
sanctioned
فرمان
sanction
فرمان
handle bar
فرمان
worded
فرمان
edict
فرمان
charters
فرمان
edicts
فرمان
indocile
نا فرمان
mark time
فرمان در جا
ship will adjust
فرمان
instituting
فرمان
mkdir
فرمان D
rudder bar
فرمان
institutes
فرمان
instituted
فرمان
Rd
فرمان RD
decree
فرمان
assize
فرمان
at my command
به فرمان من
ordinace
فرمان
by order of
فرمان
bugle call
فرمان
ordinances
فرمان
ordinance
فرمان
rescript
فرمان
institute
فرمان
chartering
فرمان
drive
فرمان
precept
فرمان
precepts
فرمان
if
فرمان IF
controlling
فرمان
drives
فرمان
commands
فرمان
control
فرمان
insubordinate
نا فرمان
decrees
فرمان
MD
فرمان D
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com