English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
steering فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
Other Matches
job stick سکان هدایت دسته فرمان
ctrl break در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
controlled stick steering دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
sound off فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
stand fast فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
console type writer ماشین تحریر میز فرمان
control system سیستم فرمان
command select system سیستم فرمان انتخابی
remote control سیستم فرمان دور
forward march فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
copy تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copying تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copied تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copies تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
goldie lock فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
close ranks فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close interval فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
command ejection پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
stellar guidance سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
guidance هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
for فرمان FOR
precepts فرمان
by order of فرمان
precept فرمان
indocile نا فرمان
drive فرمان
drives فرمان
hest فرمان
assize فرمان
bugle call فرمان
pipes فرمان
insubordinate نا فرمان
mark time فرمان در جا
sanction فرمان
sanctioned فرمان
sanctioning فرمان
instituting فرمان
ship will adjust فرمان
ordinace فرمان
instituted فرمان
rescript فرمان
institute فرمان
sanctions فرمان
rudder bar فرمان
chartering فرمان
chartered فرمان
charter فرمان
word فرمان
chdir فرمان CD
MD فرمان D
MDs فرمان D
handle bar فرمان
charters فرمان
commands فرمان
decrees فرمان
decreeing فرمان
decreed فرمان
decree فرمان
commanded فرمان
command فرمان
worded فرمان
commandments فرمان
mkdir فرمان D
handlebar فرمان
commandment فرمان
firman فرمان
Rd فرمان RD
at my command به فرمان من
commission فرمان
commissioning فرمان
commissions فرمان
steering فرمان
edict فرمان
control فرمان
controlling فرمان
if فرمان IF
institutes فرمان
controls فرمان
ordinance فرمان
ordinances فرمان
edicts فرمان
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
command key کلید فرمان
chcp فرمان CHCP
paths فرمان PATH
filter command فرمان FILTER
command language زبان فرمان
path فرمان PATH
zapper [coll.] فرمان از دور
electronic control فرمان الکترونیکی
command فرمان دستوردادن
command فرمان دادن
channel changer [rare for: remote control] فرمان از دور
print فرمان PRINT
printed فرمان PRINT
clicker [coll.] فرمان از دور
remote control فرمان از دور
remote control unit فرمان از دور
fire order فرمان اتش
prints فرمان PRINT
teleguidance فرمان از دور
word of command فرمان نظامی
order فرمان نظم
operate فرمان دادن
ordain فرمان دادن
order arms فرمان پافنگ
command signal علامت فرمان
steering lever اهرم فرمان
command unit واحد فرمان
mode فرمان ODE
recovering فرمان RECOVER
breaks فرمان BREAK
xcopy فرمان XCOPY
attention فرمان خبردار
operator command فرمان متصدی
channel command فرمان کانال
ordained فرمان دادن
ordaining فرمان دادن
operated فرمان دادن
left flank march فرمان سمت چپ رو
operates فرمان دادن
break فرمان BREAK
control characteristic مشخصه فرمان
servo فرمان یار
in the saddle <idiom> تحت فرمان
irade حکم فرمان
ordains فرمان دادن
recovers فرمان RECOVER
attrib فرمان اتریب
attentions فرمان خبردار
commanded فرمان دادن
steering column tube لوله فرمان
steering swivel مفصل فرمان
steering worm sector تاج فرمان
cls فرمان CLS
drum controller غلطک فرمان
battalia فرمان جنگ
advance march فرمان پیش
backup فرمان BACKUP
mandating حکم فرمان
mandates حکم فرمان
word of command فرمان انتصاب
vol فرمان VOL
steering shaft محور فرمان
dates فرمان DATE
act فرمان قانون
steering axle میل فرمان
steering gear جعبه فرمان
remote control فرمان از دور
date فرمان DATE
on the double فرمان بدو رو
pulpit میز فرمان
pulpits میز فرمان
steering axle میله فرمان
acted فرمان قانون
ver فرمان VER
steering mechanism مکانیزم فرمان
internal command فرمان درونی
handle escutcheon روقفلی فرمان
chkdsk فرمان CHKDSK
handle bar arm دسته فرمان
verifies فرمان VERIFY
commands فرمان دادن
verified فرمان VERIFY
automatic controller دستگاه فرمان
left hand drive فرمان به سمت چپ
left-hand drive فرمان به سمت چپ
erased فرمان ERASE
diskcomp فرمان DISKCOPY
officers فرمان دادن
officer فرمان دادن
streeing column ستون فرمان
commanded فرمان دستوردادن
streeing column میل فرمان
commands فرمان دستوردادن
recover فرمان RECOVER
sort فرمان SORT
sorted فرمان SORT
control grid شبکه فرمان
erasing فرمان ERASE
erases فرمان ERASE
erase فرمان ERASE
steering gear دنده فرمان
sorts فرمان SORT
verifying فرمان VERIFY
mandated حکم فرمان
verify فرمان VERIFY
mandate حکم فرمان
subordination فرمان برداری
paddle دسته فرمان
control ratio نسبت فرمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com