Total search result: 201 (25 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
rig the ship |
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید |
|
|
Other Matches |
|
inspection arms |
سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید |
sound off |
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه |
winterize |
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن |
ready reserve |
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده |
guide on me |
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من |
physical inspection |
بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات |
at call |
اماده فرمان |
at or within call |
اماده فرمان |
visiting correspondent |
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی |
to fit with |
اماده کردن برای |
on guard |
اماده توپگیری اماده برای توگیری |
tent striking |
فرمان اماده حرکت شدن یکانها |
forthcomming |
اماده برای ارائه کردن |
crammed |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
cram |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
winterization |
اماده کردن برای کار در زمستان |
cramming |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
crams |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
groom |
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر |
grooms |
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر |
tropicalization |
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی |
despatched |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
dispatched |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
dispatches |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
despatches |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
despatching |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
civilian preparedness for war |
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان |
set up |
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین |
aircraft turn around |
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات |
dispatch |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
reception station |
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام |
crammer |
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است |
predigest |
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن |
station time |
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز |
sentry go |
فرمان نگهبانی را عوض کنیدنگهبانان عوض کنید |
showdown |
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی |
showdowns |
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی |
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . |
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] . |
aircraft scrambling |
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف |
master clear |
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند |
ground readiness |
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی |
Can you find me a porter? |
آیا میتوانید برای من یک باربر پیدا کنید؟ |
Could you reserve a room for me? |
آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟ |
prompt to go |
اماده برای رفتن |
ready to die |
اماده برای مرگ |
on offer |
اماده برای فروش |
fit to work |
اماده برای کارکردن |
You will have to pay duty on this. |
شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید. |
Can you find me a babysitter? |
آیا میتوانید برای من یک پرستار بچه پیدا کنید؟ |
Would you post this for me, please? |
ممکن است لطفا این را برای من پست کنید؟ |
attentions |
شمشیرباز اماده برای مبارزه |
batted |
گل اماده برای کوزه گری |
bat |
گل اماده برای کوزه گری |
covers |
اماده برای برگرداندن توپ |
coverings |
اماده برای برگرداندن توپ |
bats |
گل اماده برای کوزه گری |
cover |
اماده برای برگرداندن توپ |
mission ready |
هواپیمای اماده برای پرواز |
to prepare for war |
برای جنگ اماده شدن |
on guard |
اماده برای دفاع باشید |
attention |
شمشیرباز اماده برای مبارزه |
up and running |
اماده برای عملیات کامل |
to stand in the gap |
برای دفاع اماده بودن |
to keep ome's powder dry |
برای هر رویدادی اماده بودن |
he was prone to mischief |
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده |
attack on preparation |
شمشیرباز اماده برای حمله |
marching orders |
فرمان حرکت برای جنگ |
beacon off |
اسم رمز برای فرمان |
beacon on |
اسم رمز برای فرمان |
off the shelf |
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل |
finished product |
محصولات اماده برای توزیع ومصرف |
cover |
اماده شدن برای دریافت توپ |
coverings |
اماده شدن برای دریافت توپ |
addresses |
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری |
addressed |
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری |
covers |
اماده شدن برای دریافت توپ |
herbescent |
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه |
platform load |
بار اماده برای بارریزی هوایی |
naval landing party |
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی |
pools |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
pooled |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
to the manner born |
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب |
repertoire |
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن |
clutch start |
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه |
hypnotizable |
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی |
pool |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
refire time |
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد |
bubble help |
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید |
repeat |
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو |
repeats |
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو |
back-up |
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار |
it is insusceptible of change |
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد |
lime paste |
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن |
sawhorse |
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی |
vitrescent |
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای |
back up |
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار |
command altitude |
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر |
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. |
هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید. |
reaction time |
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات |
hot site |
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است |
pilot engine |
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد |
turnkey |
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع |
surveyed |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
survey |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
surveys |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
sedans |
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود |
sedan |
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود |
revisit |
بازدید کردن |
examined |
بازدید کردن |
revisited |
بازدید کردن |
revisiting |
بازدید کردن |
reconnoitering |
بازدید کردن |
surveyed |
بازدید کردن |
reconnoitred |
بازدید کردن |
see over |
بازدید کردن |
examine |
بازدید کردن |
reconnoitre |
بازدید کردن |
examining |
بازدید کردن |
surveys |
بازدید کردن |
revisits |
بازدید کردن |
reconnoitres |
بازدید کردن |
reconnoiter |
بازدید کردن |
to return a visit |
بازدید کردن |
reconnoitring |
بازدید کردن |
survey |
بازدید کردن |
reconnoitered |
بازدید کردن |
examines |
بازدید کردن |
reconnoiters |
بازدید کردن |
turnkey system |
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است |
hold fire |
اتش را قطع کنید فرمان اتش قطع |
overhaul |
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور |
overhauled |
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور |
overhauls |
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور |
overhauling |
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور |
surveyed |
بررسی کردن بازدید |
survey |
بررسی کردن بازدید |
to rehash something |
وضعیتی را بازدید کردن |
reviewing |
بازدید انتقاد کردن |
to revisit the situation |
وضعیتی را بازدید کردن |
review |
بازدید انتقاد کردن |
surveys |
بررسی کردن بازدید |
reviews |
بازدید انتقاد کردن |
to revisit an issue |
مسئله ای را بازدید کردن |
reviewed |
بازدید انتقاد کردن |
check |
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن |
checked |
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن |
checks |
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن |
supercritical |
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی |
refer |
مراجعه کردن بازدید مجدد |
refers |
مراجعه کردن بازدید مجدد |
referred |
مراجعه کردن بازدید مجدد |
gam |
گرد امدن بازدید کردن |
to revisit something |
بازدید کردن چیزی [مجازی] |
step in |
بازدید مختصر وکوتاهی کردن |
visit and search |
بازدید و تجسس کردن ناو |
to revisit a subject of research |
سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن |
subscribing |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
subscribe |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
subscribed |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
subscribes |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
add |
اضافه کنید زیاد کنید |
adding |
اضافه کنید زیاد کنید |
adds |
اضافه کنید زیاد کنید |
ctrl break |
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند |
magna charta |
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121 |
magna carta |
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121 |
controlled stick steering |
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار |
to revisit a criminal case [judicial proceedings] |
یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن |
prescan |
خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید |
stand fast |
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود |
pounced |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pouncing |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounces |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounce |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
voyage repairs |
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی |
Linotype |
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند |
steering |
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت |
staging area |
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز |
check firing |
فرمان اتش بس موقت برای بازرسی مانع اتش |
statitizing |
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد |
dropping |
قطره سقوط کردن کم کنید |
adjusts |
میزان کردن تنظیم کنید |
drop |
قطره سقوط کردن کم کنید |
dropped |
قطره سقوط کردن کم کنید |
adjusting |
میزان کردن تنظیم کنید |
identifies |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
identifying |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
drops |
قطره سقوط کردن کم کنید |
identify |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
identified |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
to cut out |
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن |
panels |
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند |
panel |
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند |
forward march |
فرمان قدم رو فرمان پیش |
prepare |
اماده کردن |
draft |
اماده کردن |
prepares |
اماده کردن |
preparing |
اماده کردن |
confect |
اماده کردن |
drafted |
اماده کردن |