Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
side step	فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
Other Matches
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
columnleft	فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
dexiotropic	واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous	واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
half left	فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
attention to port	احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.	این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
bi directional	چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
plain dealing	معامله راست حسینی راست باز
orthotropous	دارای تخمک راست راست اسه
one two	ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
To lead an idle life.	راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
off	خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face	نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
underhook	گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
right justify	هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
plain spoken	یر راست
straightforward	راست
pricks	راست
right turn	به راست راست
straightforward	رک سر راست
beeline	خط راست
erected	راست
bee line	خط راست
straightish	راست
plumply	سر راست
plain dealing	راست
truest	راست
erecting	راست
true	راست
bolt upright	راست
directly	سر راست
erect	راست
prick	راست
pricking	راست
straightest	راست
forthrights	سر راست
freehearted	رک و راست
straight	راست
straighter	راست
apeak	راست
pricked	راست
straightish	سر راست
righted	راست
turnabouts	به راست راست
uninhibited	رک و راست
up front	رک و راست
dextrogyrous	راست بر
vertically	راست
wrapover dress	راست
wrapover top	راست
vertical beam	راست رو
dextrorotatory	راست بر
right	راست
truer	راست
erects	راست
sheer	یک راست
righting	راست
wrapover skirt	راست
rectilineal	راست خط
right back	بک راست
upright	راست
wooden	راست
turnabout	به راست راست
four-square	رک و راست
candid	راست
outspoken	رک و راست
on end	راست
right footed	راست پا
right face	به راست راست
blankly	سر راست
right halfback	هافبک راست
eton collan	یقه راست
A straightforward answer.	جواب سر راست
erective	راست کننده
right angled parallelogram	راست گوشه
rectangular	راست گوشه
backstitch	کوک چپ و راست
eyes right	نظر به راست
right half back	نگهبان راست
verisimilitude	راست نمایی
rectus	ماهیچه راست
right hand	دست راست
right arm	دست راست
right flank	جناح راست
right oblique march	میل به راست رو
to tell the truth	راست گفتن
battery left	رگبار از راست یا از چپ
right flank	سمت راست
righting	درسمت راست
straight bow	کمان راست
rolled	انحراف به چپ یا راست
rolls	انحراف به چپ یا راست
righting lever	اهرم راست کن
dextrad	راست سویه
dexter	در طرف راست
speak the trurh	راست گفتن
rectums	راست روده
rectum	راست روده
rightable	راست شدنی
right wing toward	دست راست
right wing to ward	دست راست
bolt	: راست بطورعمودی
roll	انحراف به چپ یا راست
dextrality	راست برتری
dextrogyrous	راست گردان
righty	راست دست
erectile	راست شدنی
round unvarnished tale	حرف سر راست
round unvarnished tale	راست حسینی
hard shouder	شانه راست
dextrosal	راست گرد
rightmost	راست ترین
dextrorotatory	راست گردان
rightmost	سمت راست
simon pure	راست حسینی
sit up	راست نشستن
rightism	راست گرایی
straight out	راست حسینی
squaring	راست حسینی
to come to good	راست امدن
right handed rotation	گردش به راست
cross brace	بادبند چپ و راست
clockwise rotation	گردش به راست
to sit up	راست نشستن
to spoke the t.	راست گفتن
right-angled	راست گوشه
right handed	راست گرد
right handed	راست دست
right handed	در سمت راست
right handedness	راست دستی
right incline	میل به راست
erectile	راست کردنی
squares	راست حسینی
squared	راست حسینی
square	راست حسینی
deskew	راست کردن
deasil	طرف راست
right turn	براست راست
straight stairs	پلکان راست
stand	راست شدن
rectangle	راست گوشه
rectangle	راست گوش
rectangles	راست گوشه
rectangles	راست گوش
rectilinear	راست خطی
orthotropism	راست رویی
to turn left [right]	به چپ [راست] پیچیدن
to make a turn to the left [right]	به چپ [راست] پیچیدن
right angled	راست گوشه
it never rains but it pours <idiom>	چپ و راست بد آوردن
set right	راست کردن
sincere	راست نما
in round numbers 00	سر راست 001تا
open heartedness	راست بازی
orthognathous	راست ارواره
truthful <adj.>	راست [با حقیقت]
the parting on the right	فرق سر به راست
orthopterous	راست بال
orthopteran	راست بال
orthoptera	راست بالان
grape sugar	گلوکز راست بر
orthogonal	راست گوشه
starboard	سمت راست
bolts	: راست بطورعمودی
right <adv.>	سمت راست
on the right <adv.>	سمت راست
to the right <adv.>	سمت راست
straightening	راست کردن
straightens	راست کردن
upended	راست نشاندن
upend	راست نشاندن
rotation in a clockwise direction	گردش به راست
straightened	راست کردن
straighten	راست کردن
verity	سخن راست
bolting	: راست بطورعمودی
bolted	: راست بطورعمودی
truthful	صادق راست
truthfully	صادق راست
ingenuousness	راست بازی
verities	سخن راست
upends	راست نشاندن
Z-twist [Z-spun]	راست تاب
cross-brace	بادبند چپ و راست
upending	راست نشاندن
unbent	راست کردن
orthodoxies	راست دینی
right-wing	جناح راست
fastigiate	راست بالارونده
right wing	جناح راست
antiform	شکل راست
as the crow files	بخط راست
rectification	راست گردانی
partially true	فی الجمله راست
partially true	تا یک اندازه راست
ragged left alignment	هم ترازی راست
reef knot	گره راست
prink	راست کردن
orthodoxy	راست دینی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com