| Total search result: 205 (31 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| formatting |
فرمت کردن |
|
|
|
|
| Search result with all words |
|
| output |
1-نرم افزار فرمت کردن داده یا برنامه |
| outputs |
1-نرم افزار فرمت کردن داده یا برنامه |
| reformat |
فرمت کردن دیسکی که حاوی داده است و پاک کردن داده به این ترتیب |
| reformatting |
عمل فرمت کردن دیسک که حاوی داده است |
| Other Matches |
|
| encapsulation |
دریک شبکه سیستم ارسال فریم داده به یک فرمت همراه به فریمی با فرمت دیگر |
| unjustified |
نواری که حاوی متن فرمت نشده است , و قابل چاپ نیست تا داده فرمت شود. |
| conversions |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
| conversion |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
| safe format |
عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد |
| quick format |
که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد |
| initialization |
فرمت |
| cell format |
فرمت سل |
| general format |
فرمت کلی |
| global format |
فرمت کلی |
| format file |
فایل فرمت |
| file format |
فرمت فایل |
| numeric format |
فرمت عددی |
| reformat |
فرمت مجدد |
| document format |
فرمت مدرک |
| cif |
فرمت میانی معروف |
| unformatted |
که فرمت نشده است |
| graphics file format |
فرمت فایل نگارهای |
| low level format |
فرمت سطح پایین |
| data interchange format file |
فایل با فرمت مبادله |
| preformatted |
آنچه فرمت شده باشد |
| logical format |
قالب بندی یا فرمت منطقی |
structure |
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی |
| structures |
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی |
| structuring |
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی |
| unformatted |
دیسک مغناطیسی فرمت نشده |
| high level format |
فرمت یا قالب بندی سطح بالا |
| unformatted |
گنجایش دیسک مغناطیسی پیش از فرمت |
| encoder |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به دیگری تبدیل میکند |
| reverting |
صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند |
| reverted |
صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند |
| reverts |
صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند |
| revert |
صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند |
| languages |
قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص |
| language |
قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص |
| check |
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند |
| checked |
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند |
| checks |
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند |
| presentation layer |
ششمین لایه شبکه استاندارد ISO/OSI که روی فرمت ها |
| eighty track disk |
دیسک فرمت شده برای شامل شدن هشتاد شیار |
| combi player |
درایو سخت افزاری که دو یا چند فرمت ROM-CD مختلف را می خواند |
| empties |
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده |
| emptied |
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده |
| device handler |
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ |
| exported |
ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض |
empty |
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده |
| exporting |
ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض |
| emptiest |
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده |
| mediums |
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است |
| medium |
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است |
| export |
ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض |
| device driver |
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ |
| emptier |
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده |
| FIF |
فرمت فایل برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی که فشرده شده اند |
| unformatted |
1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2- |
| styles |
فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده |
style |
فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده |
| driver |
نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند |
| drivers |
نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند |
| styling |
فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده |
| styled |
فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده |
| protocol |
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند |
| protocols |
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند |
| alien |
دیسک فرمت شده روی سیستم دیگر یا شامل دادهای به فرمتی که قابل خواندن یا فهم نیست |
| aliens |
دیسک فرمت شده روی سیستم دیگر یا شامل دادهای به فرمتی که قابل خواندن یا فهم نیست |
| rich text format |
روش ذخیره سازی متن که حاوی توضیحات اضافی است و شرحی بر صفحات , نوع و نوشتار و فرمت آنها دارد |
| output |
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند |
| outputs |
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند |
| RIFF |
فایل که حاوی اطلاعاتی است که با قالب فایل RIFF فرمت میشود |
| softest |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
| softer |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
| soft |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
| bad sector |
شیاری که اشتباه فرمت شده است یا خطایی دارد و غیر قابل تصحیح یا نوشتن یا خواندن است |
| style sheet |
الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد |
| high level |
استاندارد ISO که حاوی پروتکل لایه اتصالی است و نحوه فرمت شدن داده پیش از ارسال روی شبکه سنکرون را بیان میکند |
| high-level |
استاندارد ISO که حاوی پروتکل لایه اتصالی است و نحوه فرمت شدن داده پیش از ارسال روی شبکه سنکرون را بیان میکند |
| sectors |
دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند |
| CD ROM Extended Architecture |
فرمت ROM-CD پیشرفته که نحوه ذخیره سازی صورت و تصویر داده را روی دیسک ROM-CD مشخص میکند |
| sector |
دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند |
| CD ROM/XA |
فرمت ROM-CD پیشرفته که نحوه ذخیره سازی صورت و تصویر داده را روی دیسک ROM-CD مشخص میکند |
communication |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
| viewer |
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود |
| viewers |
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود |
| word warp |
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی |
| Video for Windows |
مجموعه درایورهای نرم افزاری و امکانات ویندوز ماکروسافت . سافت ماکروسافت که به فایلهای با فرمت AVI امکان نمایش روی یک پنجره می دهند |
| Web page |
فایل ذخیره شده در وب سرور که حاوی متن فرمت شده , گرافیک و اتصالات در متنهای با کلمات کلیدی به صفحات دیگر اینترنت یا وب سایت است |
| embedded code |
درج شده در متن و استفاده شده توسط سیستم پردازش لغت پس از ایجاد متن چاپ شده و فرمت شده |
| conversion |
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند |
| conversions |
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند |
| database |
نرم افزار مدیریت پایگاه داده که روی کامپیوتر سرور شبکه اجرا میشود و در یک سیستم Client / Server استفاده میشود. کاربر با نرم افزار مشتری کار میکند که دادهای که ازنرم افزار سرور بازیابی شده است فرمت میکند و نمایش میدهد |
| databases |
نرم افزار مدیریت پایگاه داده که روی کامپیوتر سرور شبکه اجرا میشود و در یک سیستم Client / Server استفاده میشود. کاربر با نرم افزار مشتری کار میکند که دادهای که ازنرم افزار سرور بازیابی شده است فرمت میکند و نمایش میدهد |
| to let somebody treat you like a doormat <idiom> |
با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن] |
| unmew |
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن |
discharge |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
| discharges |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
| captures |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
| capturing |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
| countervial |
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن |
| capture |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
| challengo |
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن |
| verifies |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
| verified |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
| verifying |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
| verify |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
| shoots |
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن |
| shoot |
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن |
| foster |
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن |
| cross examination |
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن |
| survey |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
| surveyed |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
| orient |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
| to temper [metal or glass] |
آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه] |
| orienting |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
| orients |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
| surveys |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
| tae |
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن |
| concentrating |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
| serve |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
| assigns |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
| served |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
| concentrates |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
| concentrate |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
| to appeal [to] |
درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه] |
| serves |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
| assigning |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
| assigned |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
| buck up |
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن |
| assign |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
| to inform on [against] somebody |
کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن] |
calk |
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن |
| soft-pedalled |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
| soft-pedaled |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
| soft pedal |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
| soft-pedaling |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
| soft-pedals |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
| soft-pedal |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
| soft-pedalling |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
| exploiting |
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن |
| crosses |
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر |
cross |
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر |
woo |
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن |
| wooed |
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن |
| crosser |
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر |
| sterilizing |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
| exploits |
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن |
| exploit |
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن |
| married under a contract unlimited perio |
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با |
support |
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن |
| point |
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته |
| correct |
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن |
| sterilized |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
| checked |
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن |
| infringed |
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن |
| infringes |
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن |
| infringing |
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن |
| infringe |
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن |
| withstood |
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن |
| sterilizes |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
| to use effort |
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن |
| withstands |
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن |
| withstanding |
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن |
| withstand |
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن |
| woos |
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن |
| checks |
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن |
| check |
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن |
| times |
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن |
| sterilising |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
| corrects |
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن |
| preached |
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن |
| sterilize |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
| correcting |
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن |
| timed |
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن |
| to wipe out |
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن |
| crossest |
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر |
| sterilised |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
| preaches |
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن |
| sterilises |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
| time |
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن |
| preach |
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن |
| transliterate |
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن |
| surcharges |
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن |
| surcharge |
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن |
| institutionalises |
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن |
| institutionalize |
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن |
| institutionalizes |
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن |
| institutionalising |
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن |
| institutionalizing |
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن |
| cipher device |
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن |
| exploits |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
| exploiting |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
| exploit |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
mend |
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن |
| crushed |
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین |
| crush |
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین |
| specifies |
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن |
| clearer |
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن |
| to adapt [to] |
جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به] |
| to secure |
تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن] |
| judge |
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن |
| detaches |
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن |