English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (9 milliseconds)
English Persian
gazetteer فرهنگ جغرافیایی
Other Matches
true convergence سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
onomasticon فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
geographic reference سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی
true origin نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
geographic جغرافیایی
latitude عرض جغرافیایی
true bearing سمت جغرافیایی
placename نام جغرافیایی
geographical poles قطبهای جغرافیایی
true north شمال جغرافیایی
geographical mile میل جغرافیایی
land map نقشه جغرافیایی
true convergence انحراف جغرافیایی
true heading سمت جغرافیایی
geographic equator استوای جغرافیایی
biogeographic زیست جغرافیایی
geographical meridian خط طول جغرافیایی
geographic coordinates مختصات جغرافیایی
longitudes طول جغرافیایی
latitudes عرض جغرافیایی
longitude طول جغرافیایی
geographic map نقشه جغرافیایی
geographical mile مایل جغرافیایی
easting طول جغرافیایی
geographical latitude عرض جغرافیایی
geographical longitude طول جغرافیایی
true course سمت مسیر جغرافیایی
parrallels of latitude مدارات عرض جغرافیایی
military area حوزه جغرافیایی نظامی
geographical meridian نصف النهار جغرافیایی
georef grid مختصات جغرافیایی جهانی
grid شبکه بندی جغرافیایی
colatitude متمم عرض جغرافیایی
Longitude and latitude. طول وعرض جغرافیایی
co latitude متمم عرض جغرافیایی
latitudinal وابسته بعرض جغرافیایی
longitudinal وابسته بطول جغرافیایی
difference in easting اختلاف طول جغرافیایی
geocentric latitude عرض جغرافیایی زمینی
cartogram نقشه اماری جغرافیایی
latitudinarian وابسته بعرض جغرافیایی
grids شبکه بندی جغرافیایی
localities محل مخصوص مکان جغرافیایی
locality محل مخصوص مکان جغرافیایی
true azimuth سمت حقیقی گرای جغرافیایی
topology مکان شناسی وضعیت جغرافیایی
isobar خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
boundary disclaimer نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
isobars خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobare خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
aba مقیاس اندازه گیری عرض جغرافیایی
true course سمت حرکت جغرافیایی ناو یاهواپیما
chorographic وابسته بنقشه برداری جغرافیایی از ناحیهای
zonation طرز پخش و انتشارموجودات در مناطق جغرافیایی
chorography نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
kultur فرهنگ
cultures فرهنگ
culture فرهنگ
culturing فرهنگ
dictionary فرهنگ
lowbrow بی فرهنگ
dictionaries فرهنگ
lexicons فرهنگ
lexicon فرهنگ
time zone منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
time zones منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
word book فرهنگ لغات
lexicon [dictionary] فرهنگ لغات
urbiculture شهر فرهنگ
national culture فرهنگ ملی
ministry of education وزارت فرهنگ
ministry education وزارت فرهنگ
walking dictionary فرهنگ متحرک
dictionary فرهنگ لغات
iranism فرهنگ ایرانی
graecism فرهنگ یونانی
gradus فرهنگ عروضی
glossary فرهنگ لغات
rhyming dictionary فرهنگ قوافی
folklore فرهنگ قومی
vocabularies فرهنگ لغات
thesaurus فرهنگ جامع
class culture فرهنگ طبقهای
armenian فرهنگ ارمنی
an a to a dictionary ضمیمه فرهنگ
acculturation فرهنگ پذیری
acculturate فرهنگ پذیرفتن
lexicography فرهنگ نویسی
abclution فرهنگ ناپذیری
educative فرهنگ بخش
Arabic فرهنگ عربی
subcultures فرهنگ فرعی
thesauruses فرهنگ جامع
vocabulary فرهنگ لغات
enculturation فرهنگ اموزی
dictionaries فرهنگ لغات
encyclopaedia فرهنگ جامع
dictionary فرهنگ لغات
deculturation فرهنگ باختگی
etymologicon فرهنگ مشتقات
deculturation فرهنگ زدایی
data dictionary فرهنگ داده ها
subculture فرهنگ فرعی
wordbook فرهنگ لغات
subcultures خرده فرهنگ
subculture خرده فرهنگ
geocoding روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
variations زاویه افقی بین امتدادمغناطیسی محل و نصف النهارهای جغرافیایی
variation زاویه افقی بین امتدادمغناطیسی محل و نصف النهارهای جغرافیایی
lexical وابسته به فرهنگ نویسی
glossary فرهنگ لغات دشوار
glossaries فرهنگ لغات دشوار
chung shin sooyak فرهنگ اخلاقی تکواندو
lexical وابسته به فرهنگ لغات
eeglish persian dictionary فرهنگ انگلیسی به فارسی
an a to a dictionary ذیل یاملحقات فرهنگ
culture bound tests ازمونهای فرهنگ- بسته
culture fair tests ازمونهای فرهنگ- نابسته
hellenist متخصص فرهنگ یونان
dictionary program برنامه فرهنگ لغات
culture free tests ازمونهای فرهنگ- نابسته
it is ministerial to culture وسیله ترقی فرهنگ است
germanist دانشمند فرهنگ و زبان المانی
americanist متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
Brahmins آدم با فرهنگ از طبقات بالا
Brahmin آدم با فرهنگ از طبقات بالا
lexicography فرهنگ نویسی واژه نگاری
vocabular مربوط به فرهنگ لغات زبان
occidentalism پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
slavicist محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
glossary فرهنگ لغات فنی سفرنگ
slavist محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
glossaries فرهنگ لغات فنی سفرنگ
philistines ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistia ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
A dictionary tell you what words mean . فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
philistine ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
culturist فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
intercultural وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
model geometric یک قسمت یا یک ناحیه جغرافیایی که روی یک سیستم گرافیکی کامپیوترطراحی و در یک پایگاه ذخیره شده است
Indian style [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Don't touch me!; Don't you touch me! به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
humanism مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
Don't touch me!; Don't you touch me! وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
This dictionary has many examples of how idioms are used . این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
geopolitic علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
This dictionary is published(printed) in three volumes. این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
occidentalist کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
synonymize الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
lore فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
gradus فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
homestay خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
sinologue چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
sinologist چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
Japonaiserie [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
anthropography علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
grecism طرز یونانی فرهنگ یونانی
tribial rugs فرش های عشایری [فرش های ایلی] [اینگونه فرش ها ریشه در آداب و رسوم و فرهنگ هر منطقه داشته و تابلوئی از زندگی ایشان را به نقش می کشد.]
atlas فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
atlases فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
difference in northing اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
floral design طرح گل و بته [قدیمی ترین فرش بافته شده با این طرح مربوط به قرن هجدهم میلادی در منطقه قفقاز روسیه می باشد. این طرح به گونه های مختلف بافته شده و ریشه در فرهنگ کشور دارد مثل گل لاله در فرش ترکیه.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com