Dictiornary-Farsi | فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
culturist	فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش


Other Matches

relatives	خواهر عمو وعمه خواه تنی باشند خواه ناتنی اطلاق میشود
liberalparty	حزب ازادی خواه یا ترقی خواه
onomasticon	فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
coeducation	اموزش وپرورش مختلط
pedagogic	وابسته به اموزش وپرورش
pedagogy	فن اموزش وپرورش کودک للگی
refinements	تهذیب
refinement	تهذیب
polishes	تهذیب
polish	تهذیب
reformation	تهذیب
edification	تهذیب
refine	تهذیب کردن
edify	تهذیب کردن
edifying	تهذیب کننده
edification	تهذیب اخلاق
edified	تهذیب کردن
refines	تهذیب کردن
regenerated	تهذیب کردن
edificatory	تهذیب کننده
edifies	تهذیب کردن
regenerating	تهذیب کردن
regenerates	تهذیب کردن
regenerate	تهذیب کردن
cultivation	تهذیب ترویج
reform school	مدرسه تهذیب اخلاقی
regeneration	نوزایش تهذیب اخلاق
overrefinement	تهذیب بسیار اراستگی فراوان
retrieve	اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieved	اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieves	اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
philhellene	هواخواه
aficionado	هواخواه
protagonists	هواخواه
protagonist	هواخواه
philhellenic	هواخواه
adherents	هواخواه
enthusiast	هواخواه
adherent	هواخواه
enthusiasts	هواخواه
the churach built him up	کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
francophile	هواخواه فرانسه
devotees	زاهد هواخواه
devotee	زاهد هواخواه
parliamentary	هواخواه مجلس
disciples	پیرو هواخواه
francophil	هواخواه فرانسه
stand for	هواخواه بودن
zealous	باغیرت هواخواه
phihellenic	هواخواه یونانیان
partizan etc	هواخواه حامی
disciple	پیرو هواخواه
reformatory schools	کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
unionist	هواخواه اتحاد و یگانگی
notionalist	هواخواه استدلال نظری
compatriots	هم وطن هم میهن هواخواه
compatriot	هم وطن هم میهن هواخواه
unionists	هواخواه اتحاد و یگانگی
country party	حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
collectivist	هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
legitimism	هواخواه سلطنت ارثی ومشروع
adhering	وفادار ماندن هواخواه بودن
collectivist	هواخواه سیستم اقتصادی مشترک
pentecostal [pentecostalist]	هواخواه عید پنجاهه [دین]
adequateness	وفادار ماندن هواخواه بودن
adhere	وفادار ماندن هواخواه بودن
adhered	وفادار ماندن هواخواه بودن
adheres	وفادار ماندن هواخواه بودن
whether	خواه
if	خواه
or	خواه
ill minded	بد خواه
ill wisher	بد خواه
suffragist	هواخواه دادن حق رای یا حق انتخاب به نسوان
fusionist	هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
herodian	یهودی ای که هواخواه هیرودیس وطرفدارسلطنت اودریهودیه
legitimist	هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
blackmailers	باج خواه
repulican	جمهوری خواه
person aganist whom appeal	فرجام خواه
gays	همجنس خواه
gayest	همجنس خواه
monarchic	سلطنت خواه
progressivist	ترقی خواه
gayer	همجنس خواه
blackmailer	باج خواه
progressionist	ترقی خواه
gay	همجنس خواه
one who asks for a loan	وام خواه
halophyte	نمک خواه
votary	هوا خواه
constitutionalist	مشروطه خواه
apologist	پوزش خواه
avenger	کین خواه
appellant	پژوهش خواه
apologizer	معذرت خواه
nolens volens	خواه و ناخواه
Republicans	جمهوری خواه
progressist	ترقی خواه
one who appeals to the supreme court	فرجام خواه
Republican	جمهوری خواه
apologists	پوزش خواه
progressive	ترقی خواه
inverting	هم جنس خواه
inverts	هم جنس خواه
invert	هم جنس خواه
homosexual	همجنس خواه
homosexuals	همجنس خواه
militarist	ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarists	ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
appellant	فرجام خواه مستانف
propitious	شفیع خیر خواه
progressionist	عضوحزب ترقی خواه
liberals	ازادی خواه زیاد
homoeopaths	جور درمان خواه
liberal	ازادی خواه زیاد
tribade	همجنس خواه فاعلی
homeopaths	جور درمان خواه
homeopath	جور درمان خواه
reunionist	کسیکه که هواخواه پیوندکلیسای کاتولیک باکلیسای انگلیس میباشد
repulican	عضو حزب جمهوری خواه
nationalists	ازادی خواه واستقلال طلب
well wisher	ادم نیکخواه خیر خواه
will heŠnill he	چه بخواهد چه نخواهد خواه ناخواه
nationalist	ازادی خواه واستقلال طلب
well wishing	ادم نیکخواه خیر خواه
henchman	هواه خواه سیاسی نوکر
the liberal party	حزب یا دسته ازادی خواه
respondent	پژوهش خواه مستانف علیه
henchmen	هواه خواه سیاسی نوکر
respondents	پژوهش خواه مستانف علیه
modernists	هوا خواه اصول امروزی
ministerialist	هواه خواه وزارت وقت
modernist	هوا خواه اصول امروزی
progressist	عضو حزب ترقی خواه
well intentioned	خوش نیت خیر خواه خیرخواهانه
cultures	فرهنگ
kultur	فرهنگ
culture	فرهنگ
dictionaries	فرهنگ
dictionary	فرهنگ
lexicon	فرهنگ
lexicons	فرهنگ
culturing	فرهنگ
lowbrow	بی فرهنگ
Arabic	فرهنگ عربی
subculture	خرده فرهنگ
urbiculture	شهر فرهنگ
subculture	فرهنگ فرعی
subcultures	خرده فرهنگ
subcultures	فرهنگ فرعی
dictionary	فرهنگ لغات
vocabularies	فرهنگ لغات
walking dictionary	فرهنگ متحرک
rhyming dictionary	فرهنگ قوافی
vocabulary	فرهنگ لغات
dictionary	فرهنگ لغات
glossary	فرهنگ لغات
lexicon [dictionary]	فرهنگ لغات
dictionaries	فرهنگ لغات
word book	فرهنگ لغات
wordbook	فرهنگ لغات
thesaurus	فرهنگ جامع
lexicography	فرهنگ نویسی
graecism	فرهنگ یونانی
educative	فرهنگ بخش
an a to a dictionary	ضمیمه فرهنگ
gazetteer	فرهنگ جغرافیایی
gradus	فرهنگ عروضی
data dictionary	فرهنگ داده ها
deculturation	فرهنگ زدایی
enculturation	فرهنگ اموزی
encyclopaedia	فرهنگ جامع
abclution	فرهنگ ناپذیری
class culture	فرهنگ طبقهای
iranism	فرهنگ ایرانی
etymologicon	فرهنگ مشتقات
thesauruses	فرهنگ جامع
national culture	فرهنگ ملی
armenian	فرهنگ ارمنی
deculturation	فرهنگ باختگی
ministry of education	وزارت فرهنگ
folklore	فرهنگ قومی
ministry education	وزارت فرهنگ
acculturate	فرهنگ پذیرفتن
acculturation	فرهنگ پذیری
culture fair tests	ازمونهای فرهنگ- نابسته
an a to a dictionary	ذیل یاملحقات فرهنگ
eeglish persian dictionary	فرهنگ انگلیسی به فارسی
culture free tests	ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture bound tests	ازمونهای فرهنگ- بسته
chung shin sooyak	فرهنگ اخلاقی تکواندو
lexical	وابسته به فرهنگ نویسی
dictionary program	برنامه فرهنگ لغات
glossary	فرهنگ لغات دشوار
lexical	وابسته به فرهنگ لغات
hellenist	متخصص فرهنگ یونان
glossaries	فرهنگ لغات دشوار
it is ministerial to culture	وسیله ترقی فرهنگ است
glossary	فرهنگ لغات فنی سفرنگ