Dictiornary-Farsi | فرهنگ متحرک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
walking dictionary	فرهنگ متحرک


Other Matches

onomasticon	فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
oogamous	دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
operating slide	دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
dictionary	فرهنگ
kultur	فرهنگ
lexicon	فرهنگ
culturing	فرهنگ
lowbrow	بی فرهنگ
lexicons	فرهنگ
cultures	فرهنگ
culture	فرهنگ
dictionaries	فرهنگ
folklore	فرهنگ قومی
etymologicon	فرهنگ مشتقات
gradus	فرهنگ عروضی
dictionary	فرهنگ لغات
lexicography	فرهنگ نویسی
ministry education	وزارت فرهنگ
graecism	فرهنگ یونانی
iranism	فرهنگ ایرانی
educative	فرهنگ بخش
ministry of education	وزارت فرهنگ
encyclopaedia	فرهنگ جامع
enculturation	فرهنگ اموزی
armenian	فرهنگ ارمنی
subcultures	فرهنگ فرعی
subcultures	خرده فرهنگ
subculture	فرهنگ فرعی
subculture	خرده فرهنگ
acculturate	فرهنگ پذیرفتن
dictionaries	فرهنگ لغات
national culture	فرهنگ ملی
abclution	فرهنگ ناپذیری
acculturation	فرهنگ پذیری
data dictionary	فرهنگ داده ها
deculturation	فرهنگ زدایی
class culture	فرهنگ طبقهای
deculturation	فرهنگ باختگی
an a to a dictionary	ضمیمه فرهنگ
thesauruses	فرهنگ جامع
vocabulary	فرهنگ لغات
vocabularies	فرهنگ لغات
dictionary	فرهنگ لغات
lexicon [dictionary]	فرهنگ لغات
word book	فرهنگ لغات
wordbook	فرهنگ لغات
gazetteer	فرهنگ جغرافیایی
Arabic	فرهنگ عربی
thesaurus	فرهنگ جامع
urbiculture	شهر فرهنگ
glossary	فرهنگ لغات
rhyming dictionary	فرهنگ قوافی
eeglish persian dictionary	فرهنگ انگلیسی به فارسی
culture fair tests	ازمونهای فرهنگ- نابسته
glossaries	فرهنگ لغات دشوار
chung shin sooyak	فرهنگ اخلاقی تکواندو
culture bound tests	ازمونهای فرهنگ- بسته
hellenist	متخصص فرهنگ یونان
dictionary program	برنامه فرهنگ لغات
an a to a dictionary	ذیل یاملحقات فرهنگ
glossary	فرهنگ لغات دشوار
lexical	وابسته به فرهنگ نویسی
lexical	وابسته به فرهنگ لغات
culture free tests	ازمونهای فرهنگ- نابسته
glossary	فرهنگ لغات فنی سفرنگ
slavicist	محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
americanist	متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
slavist	محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
occidentalism	پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
germanist	دانشمند فرهنگ و زبان المانی
Brahmin	آدم با فرهنگ از طبقات بالا
vocabular	مربوط به فرهنگ لغات زبان
lexicography	فرهنگ نویسی واژه نگاری
it is ministerial to culture	وسیله ترقی فرهنگ است
Brahmins	آدم با فرهنگ از طبقات بالا
glossaries	فرهنگ لغات فنی سفرنگ
philistines	ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistine	ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
A dictionary tell you what words mean .	فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
intercultural	وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
philistia	ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
culturist	فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
Don't touch me!; Don't you touch me!	به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Indian style	[سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
acculturate	نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
This dictionary has many examples of how idioms are used .	این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
humanism	مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
Don't touch me!; Don't you touch me!	وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
occidentalist	کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
This dictionary is published(printed) in three volumes.	این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
lore	فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
synonymize	الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gradus	فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
homestay	خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
vagility	متحرک
bascule bridge	پل متحرک
dynamically	متحرک
locomotory	متحرک
dynamic	متحرک
movable bridge	پل متحرک
movable dam	سد متحرک
moveable	متحرک
ambulant	متحرک
vagile	متحرک
floating	متحرک
locks	سد متحرک
drawbridge	پل متحرک
remote	متحرک
mobile	متحرک
mobiles	متحرک
lock	سد متحرک
drawbridges	پل متحرک
moving	متحرک
remotest	متحرک
remoter	متحرک
mobile station	فرستنده متحرک
escalator	پله متحرک
mobile turnable ladder	نردبان متحرک
semimobile	نیمه متحرک
mobile warfare	جنگ متحرک
stepladders	نردبان متحرک
roll kitchen	اشپزخانه متحرک
quadrantal davit	جرثقیل متحرک
propelled mine	مین متحرک
on the wing	سیار متحرک
swirl	گرداب متحرک
swirled	گرداب متحرک
nephroptosis	کلیه متحرک
swirling	گرداب متحرک
moving loads	بارهای متحرک
moving average	میانگین متحرک
swirls	گرداب متحرک
moving head	با نوک متحرک
movable head	با نوک متحرک
stepladder	نردبان متحرک
mobile reserve	احتیاط متحرک
mobile plant	دستگاه متحرک
hot money	پول متحرک
hauling part	قسمت متحرک
drawbridge	دریچه متحرک
drawbridges	دریچه متحرک
flying lines	لولههای متحرک
fluid capital	سرمایه متحرک
floating tool holder	ابزارگیر متحرک
floating tool	ابزار متحرک
floating kidney	کلیه متحرک
floating crane	جرثقیل متحرک
floating capital	سرمایه متحرک
gangways	پلکان متحرک
gangway	پلکان متحرک
mobile phase	فاز متحرک
mobile defense	پدافند متحرک
flying machine	بارفیکس متحرک
travelling load	بار متحرک
mobile charge	بار متحرک
escalator	پلکان متحرک
escalators	: پلکان متحرک
locomotor	جنبده متحرک
escalators	پله متحرک
jack knife bridge	پل متحرک تاشو
escalators	پلکان متحرک
floating bridge	پل متحرک موقتی
slide valve	دریچه متحرک
zoogamete	جنس متحرک
escalator	پله متحرک
moving stairway	پلکان متحرک
moving staircase	پلکان متحرک
escalator	پلکان متحرک
mobile homes	خانه متحرک
counter-poise	پل متحرک باسکولی
living corpse	مرده متحرک
moving staircase	پله متحرک
moving stairway	پله متحرک
undersea	متحرک در زیراب
escalator	: پلکان متحرک
slide	غلاف متحرک
slides	غلاف متحرک
walking library	کتابخانه متحرک
turret	برج متحرک
vacillant	متحرک اونگی
turrets	برج متحرک
undersurface	متحرک درزیرسطح
travelling crane	جرثقیل متحرک
transient target	هدف متحرک
spermatozoid	یاخته نر و متحرک
slipknot	گره متحرک
sliding wedge	کشوی متحرک
wanding kidney	کلبه متحرک
working fluid	سیال متحرک
gradient	مدرج متحرک
adjustment wheel	چرخ متحرک
adjustment slide	فلز متحرک
adjustment pedal	پدال متحرک
adjusting lever	اهرم متحرک
adjustable support	پایه متحرک
adjustable shelf	صفحه متحرک
adjustable seat	صندلی متحرک
gradients	مدرج متحرک
slide valve	سوپاپ متحرک
fluid	مایع متحرک