Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (7 milliseconds)
English
Persian
etymologicon
فرهنگ مشتقات
Other Matches
onomasticon
فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
naphthol
یکی از مشتقات نفتالین
partial differential equation
[PDE]
معادله دیفرانسیل با مشتقات پاره ای
[ریاضی]
metaprotein
هریک از مشتقات پروتئین که از فعل وانفعال اسید وقلیابدست میاید
phenolic epoxy
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
barbiturate
نمک اسید باربیتوریک مشتقات اسید باربیتوریک که بعنوان داروی مسکن وخواب اورتجویز میشود
kultur
فرهنگ
culture
فرهنگ
culturing
فرهنگ
cultures
فرهنگ
lexicon
فرهنگ
lexicons
فرهنگ
lowbrow
بی فرهنگ
dictionary
فرهنگ
dictionaries
فرهنگ
class culture
فرهنگ طبقهای
ministry education
وزارت فرهنگ
deculturation
فرهنگ زدایی
deculturation
فرهنگ باختگی
data dictionary
فرهنگ داده ها
enculturation
فرهنگ اموزی
encyclopaedia
فرهنگ جامع
national culture
فرهنگ ملی
gazetteer
فرهنگ جغرافیایی
gradus
فرهنگ عروضی
iranism
فرهنگ ایرانی
graecism
فرهنگ یونانی
ministry of education
وزارت فرهنگ
rhyming dictionary
فرهنگ قوافی
wordbook
فرهنگ لغات
word book
فرهنگ لغات
lexicon
[dictionary]
فرهنگ لغات
glossary
فرهنگ لغات
dictionary
فرهنگ لغات
walking dictionary
فرهنگ متحرک
urbiculture
شهر فرهنگ
Arabic
فرهنگ عربی
abclution
فرهنگ ناپذیری
subcultures
خرده فرهنگ
dictionaries
فرهنگ لغات
folklore
فرهنگ قومی
subculture
فرهنگ فرعی
subculture
خرده فرهنگ
lexicography
فرهنگ نویسی
dictionary
فرهنگ لغات
vocabulary
فرهنگ لغات
acculturate
فرهنگ پذیرفتن
acculturation
فرهنگ پذیری
armenian
فرهنگ ارمنی
thesauruses
فرهنگ جامع
thesaurus
فرهنگ جامع
an a to a dictionary
ضمیمه فرهنگ
vocabularies
فرهنگ لغات
subcultures
فرهنگ فرعی
educative
فرهنگ بخش
chung shin sooyak
فرهنگ اخلاقی تکواندو
glossary
فرهنگ لغات دشوار
glossaries
فرهنگ لغات دشوار
culture bound tests
ازمونهای فرهنگ- بسته
culture fair tests
ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture free tests
ازمونهای فرهنگ- نابسته
an a to a dictionary
ذیل یاملحقات فرهنگ
dictionary program
برنامه فرهنگ لغات
eeglish persian dictionary
فرهنگ انگلیسی به فارسی
lexical
وابسته به فرهنگ نویسی
lexical
وابسته به فرهنگ لغات
hellenist
متخصص فرهنگ یونان
Brahmins
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
Brahmin
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
vocabular
مربوط به فرهنگ لغات زبان
occidentalism
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
germanist
دانشمند فرهنگ و زبان المانی
glossaries
فرهنگ لغات فنی سفرنگ
glossary
فرهنگ لغات فنی سفرنگ
lexicography
فرهنگ نویسی واژه نگاری
it is ministerial to culture
وسیله ترقی فرهنگ است
slavicist
محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
slavist
محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
americanist
متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
intercultural
وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
philistia
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
A dictionary tell you what words mean .
فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
philistine
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
culturist
فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
philistines
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
Don't touch me!; Don't you touch me!
به من خیلی نزدیک نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
Indian style
[سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Don't touch me!; Don't you touch me!
وارد منطقه شخصی من نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
humanism
مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
This dictionary has many examples of how idioms are used .
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
occidentalist
کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
This dictionary is published(printed) in three volumes.
این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
synonymize
الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
lore
فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
gradus
فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
homestay
خانواده مهمان دار
[کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
external symbol dictionary
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
sinologist
چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
sinologue
چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
Japonaiserie
[از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
grecism
طرز یونانی فرهنگ یونانی
tribial rugs
فرش های عشایری
[فرش های ایلی]
[اینگونه فرش ها ریشه در آداب و رسوم و فرهنگ هر منطقه داشته و تابلوئی از زندگی ایشان را به نقش می کشد.]
atlas
فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
atlases
فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
floral design
طرح گل و بته
[قدیمی ترین فرش بافته شده با این طرح مربوط به قرن هجدهم میلادی در منطقه قفقاز روسیه می باشد. این طرح به گونه های مختلف بافته شده و ریشه در فرهنگ کشور دارد مثل گل لاله در فرش ترکیه.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com