English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
English Persian
lexicography فرهنگ نویسی
Search result with all words
lexicography فرهنگ نویسی واژه نگاری
lexical وابسته به فرهنگ نویسی
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
Other Matches
onomasticon فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
pascal زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
procedure زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
stenography مختصر نویسی کوتاه نویسی
modula زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
forth نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
c رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
modular programming برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
lexicons فرهنگ
lexicon فرهنگ
culturing فرهنگ
cultures فرهنگ
culture فرهنگ
lowbrow بی فرهنگ
dictionaries فرهنگ
kultur فرهنگ
dictionary فرهنگ
rhyming dictionary فرهنگ قوافی
urbiculture شهر فرهنگ
subcultures خرده فرهنگ
subculture خرده فرهنگ
subculture فرهنگ فرعی
dictionaries فرهنگ لغات
walking dictionary فرهنگ متحرک
thesaurus فرهنگ جامع
dictionary فرهنگ لغات
subcultures فرهنگ فرعی
armenian فرهنگ ارمنی
iranism فرهنگ ایرانی
class culture فرهنگ طبقهای
gradus فرهنگ عروضی
data dictionary فرهنگ داده ها
deculturation فرهنگ زدایی
deculturation فرهنگ باختگی
gazetteer فرهنگ جغرافیایی
etymologicon فرهنگ مشتقات
an a to a dictionary ضمیمه فرهنگ
acculturation فرهنگ پذیری
thesauruses فرهنگ جامع
graecism فرهنگ یونانی
national culture فرهنگ ملی
educative فرهنگ بخش
folklore فرهنگ قومی
ministry of education وزارت فرهنگ
ministry education وزارت فرهنگ
abclution فرهنگ ناپذیری
acculturate فرهنگ پذیرفتن
enculturation فرهنگ اموزی
word book فرهنگ لغات
lexicon [dictionary] فرهنگ لغات
wordbook فرهنگ لغات
dictionary فرهنگ لغات
encyclopaedia فرهنگ جامع
glossary فرهنگ لغات
vocabularies فرهنگ لغات
Arabic فرهنگ عربی
vocabulary فرهنگ لغات
an a to a dictionary ذیل یاملحقات فرهنگ
culture fair tests ازمونهای فرهنگ- نابسته
chung shin sooyak فرهنگ اخلاقی تکواندو
hellenist متخصص فرهنگ یونان
culture free tests ازمونهای فرهنگ- نابسته
eeglish persian dictionary فرهنگ انگلیسی به فارسی
glossaries فرهنگ لغات دشوار
glossary فرهنگ لغات دشوار
dictionary program برنامه فرهنگ لغات
culture bound tests ازمونهای فرهنگ- بسته
lexical وابسته به فرهنگ لغات
germanist دانشمند فرهنگ و زبان المانی
Brahmin آدم با فرهنگ از طبقات بالا
americanist متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
it is ministerial to culture وسیله ترقی فرهنگ است
occidentalism پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
glossaries فرهنگ لغات فنی سفرنگ
slavicist محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
glossary فرهنگ لغات فنی سفرنگ
Brahmins آدم با فرهنگ از طبقات بالا
vocabular مربوط به فرهنگ لغات زبان
slavist محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
philistia ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
intercultural وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
A dictionary tell you what words mean . فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
philistines ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
culturist فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
philistine ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
Don't touch me!; Don't you touch me! به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Indian style [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Don't touch me!; Don't you touch me! وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
This dictionary has many examples of how idioms are used . این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
humanism مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
This dictionary is published(printed) in three volumes. این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
occidentalist کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
lore فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
gradus فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
synonymize الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
homestay خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
automatic coding برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
sinologist چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
sinologue چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
Japonaiserie [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
chirography خط نویسی
listings فهرست نویسی
annotations حاشیه نویسی
brachygraphy تند نویسی
brachygraphy مختصر نویسی
shorthand تند نویسی
annotation حاشیه نویسی
countersign فهر نویسی
countersigned فهر نویسی
countersigning فهر نویسی
countersigns فهر نویسی
annotation فهر نویسی
mythography افسانه نویسی
listings اسم نویسی
listing فهرست نویسی
annotations فهر نویسی
note paper کاغذ نویسی
rewrite دوباره نویسی
palingraphia وارونه نویسی
listing اسم نویسی
mirror writing وارونه نویسی
shorthand مختصر نویسی
lexicography لغت نویسی
dramaturgy فن درام نویسی
laconicism کوته نویسی
laconism کوته نویسی
automatic writing ناهشیار نویسی
leetter writing کاغذ نویسی
letter paper کاغذ نویسی
indorsement فهر نویسی
programming برنامه نویسی
enrollment اسم نویسی
dactyliography نگین نویسی
cryptography رمز نویسی
graphorrhea بی ربط نویسی
commentation تقریظ نویسی
grandiloquence قلنبه نویسی
codification قانون نویسی
allegorization تمثیل نویسی
acceeptance قبولی نویسی
endorsement پشت نویسی
endorsement فهر نویسی
subscriptions پذیره نویسی
subscription پذیره نویسی
coding برنامه نویسی
endorsements فهر نویسی
microcoding ریزبرنامه نویسی
microprogramming ریزبرنامه نویسی
callings خوش نویسی
calligraphy خوش نویسی
endorsements پشت نویسی
typing ماشین نویسی
precipitousness work خلاصه نویسی
registration نام نویسی
tachygraphy تند نویسی
synonymy مترادف نویسی
prosaism نثر نویسی
prosaism مبتذل نویسی
prolixity دراز نویسی
prescription نسخه نویسی
prescriptions نسخه نویسی
stenography تند نویسی
duplication دونسخه نویسی
pindaric مغلق نویسی
macrography درشت نویسی
enlistment نام نویسی
orthography درست نویسی
rewrote دوباره نویسی
rewritten دوباره نویسی
report writer گزارش نویسی
rewrites دوباره نویسی
enters نام نویسی
conveyancing قباله نویسی
enter نام نویسی
enlistments نام نویسی
rewriting دوباره نویسی
entered نام نویسی
tots سرجمع حاشیه نویسی
leetter writing نامه نویسی انشا
land sturm نام نویسی همگانی
automatic coing برنامه نویسی خودکار
tot سرجمع حاشیه نویسی
reprogramming برنامه نویسی مجدد
programming برنامه نویسی کامپیوتر
automatic programming برنامه نویسی اتوماتیک
restrictive indorsement پشت نویسی مقید
back پشت نویسی کردن
doublets رمز نویسی دوبله
absolute code برنامه نویسی مطلق
doublet رمز نویسی دوبله
acceptance duty الزام به قبولی نویسی
microcoding device دستگاه ریزبرنامه نویسی
macroprogramming درشت برنامه نویسی
linear programming برنامه نویسی خطی
annotation symbol علامت حاشیه نویسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com